بریده‌های کتاب Tina

اگر زندگی آنها مثل قایق بود،چیزی تا غرق شدن نمانده بود.انها با بیرون ریختن آب های جمع شده با سطل تا به حال روی آب مانده بودند، اما نمی‌توانستند تا ابد به این شکل زنده بمانند.

وقتی اوضاع ناجور است،باید بار آنرا تنهایی به دوش بکشی.

قلب آنها از هم دور شده بود. وقتی این اتفاق بیافتد،دیگر تلاش برای درست کردن اوضاع بی فایده است

کوسوکه احساس می‌کرد ماهی کوچکی است که در اعماق اقیانوس افتاده است، جایی که مردم معجزه زنده بودن را جشن می‌گرفتند.اما این دنیایی نبود که او بتواند در آن زندکی کند...

مهم نیست که امروز چقدر اوضاع بده.فردا اوضاع خیلی بهتر خواهد بود.

اگه این آدم ها انگیزه لازم رو نداشتن،هرچی گفته بودم فرقی نداشت...

اون میگه همه این ها به لطف منه،اما همه چیزبه خاطر تلاش هایی که خودش انجام داده اینطوری پیش رفته...

برخلاف میل باطنی اش خندید:بیشتر روزا داغونم .بعضی روزا بهتر از روزای دیگه...

آدم نمیتونه کسی رو که از صمیم قلب باهاش صحبت میکنه نادیده بگیره.

هی!آدم باید یه جوری از زندگیش لذت ببره.

بجنگ.نهایت تلاشت رو بکن.حتی نبردی که میدونی قراره توش ببازی،ارزش جنگیدن داره.

مشکل مثل عشق یک طرفه است. میدانم طرف مقابل هیچوقت عاشقم نمیشود،اما نمیتوانم از کسی که دلم را برده دست بکشم.

به نظر من دوراه برای دوست داشتن زندگی وجود داره پنی.اولی اینه که وقتی احساس نارضایتی میکنی سخت تلاش کنی زندگیتو تغییر بدی.و دومی،زندگیت رو همونطوری که هست بپذیری و قدردان باشی... گفتنش راحته ولی اگه بتونی در عمل انجامش بدی،من معتقدم میفهمی خوشبختی همین گوشه وکنار بود...

ولی زندگیت خیلی کوتاه بود و نتونستی لذت ببری...

من فکر می‌کنم خواب و رویا مثل ویرگوله...که خدا به دقت طراحی کرده و وسط یه خط مستقیم بی نفس به نام زندگی جا داده.

زمانی که من بیشتر از همه دوست دارم،وقتی است که همه خواب هستند استاد. وقتی در خواب هستی بابت گذشته پشیمانی نمیکنی و بابت آینده مضطرب نیستی.

مهم نیست مردم چه میگویند.مهم این است توچه دوست داری و لذت رو درچه میدانی.امیدوارم کمتر روی این توجه کنی که در نظر مردم چگونه دیده میشوی و بیشتر به دنبال تمایلات اصلی خودت باشی...

وقتی داری زمانی سختی را میگذرانی،خیلی طبیعی‌ست فکر کنی سخت ترین زمان دنیا را میگذرانی و داشتن این حس به هیچ وجه خودخواهی نیست...

حتی وقتی باتو بودم،سایه ای بیش نبودم. سایه ای تاریک،تاریک،که کنارت چسبیده تمام حرکات تورا تقلید می‌کند.

احساسات مانند گذرگاه هستند.اگر روی احساسات بدتان سرپوش بگذارید احساسات خوبتان را هم خفه کرده اید.