بریدههای کتاب sohaei ✨️ sohaei ✨️ دیروز درنایی در میان گرگها جون هور 4.7 1 صفحۀ 346 "ما انسانهای فانی فقط برای یه فصل زندهایم، ولی طوری عشق میورزیم که انگار ابدی هستیم" 0 3 sohaei ✨️ 2 روز پیش درنایی در میان گرگها جون هور 4.7 1 صفحۀ 253 میدانستم زمان هایی هست که زمین و ستارهها بر هم سایه میاندازند، ولی هرگز نمیدانستم که قلب و ذهنم هم میتوانند در چنین حالتی قرار بگیرند. 0 3 sohaei ✨️ 2 روز پیش درنایی در میان گرگها جون هور 4.7 1 صفحۀ 214 "قدرت در برابر طمع و خشم دیگران از ما محافظت نمیکند. در برابر خودمون هم همینطور." 0 4 sohaei ✨️ 4 روز پیش درنایی در میان گرگها جون هور 4.7 1 صفحۀ 115 "وقتی کسی که دوست داری اسیر میشه، به خاطرش به لونهی ببر میری. به انتهای قلمرو پادشاهی و فراتر از اون میری. به جایی میری که اون هست. بدون توجه به بهایی که باید بپردازی اون رو پیدا میکنی." 0 2 sohaei ✨️ 4 روز پیش درنایی در میان گرگها جون هور 4.7 1 صفحۀ 82 "تو همیشه عاقلترین و قویترین و شجاعترین آدم نخواهی بود. ما به همین خاطر به دوست نیاز داریم. مهم نیست شرایط چقدر سخت و مبهم باشه، اونا مسیر درست رو بهت نشون میدن." 0 4 sohaei ✨️ 4 روز پیش درنایی در میان گرگها جون هور 4.7 1 صفحۀ 64 "ما در دوران وحشتناکی زندگی میکنیم. دورانی که حقیقت جرمه و هیچ کاری نمیتونیم در موردش انجام بدیم" 0 4 sohaei ✨️ 4 روز پیش درنایی در میان گرگها جون هور 4.7 1 صفحۀ 55 "در دوران تاریکی هر مادری مادر خودته. هر بچهای بچهی خودته و هر خواهری خواهر خودت..." "و هر غریبهی نیازمندی یه دوسته" 0 3 sohaei ✨️ 4 روز پیش درنایی در میان گرگها جون هور 4.7 1 صفحۀ 31 "دهان دریچهایست که فاجعه به بار میآورد. زبان شمشیریست که سر از تن جدا میکند. تا زمانی که دهان بسته و زبان در اعماق آن باشد، جسم انسان در آرامش است." 0 3 sohaei ✨️ 6 روز پیش قطار سريع السير توكيو سيچو ماتسوموتو 3.0 1 صفحۀ 157 "گاهی یک پیشفرض باعث میشود بدیهیات را ناديده بگیریم. این مسئله خیلی وحشتناک است. اسمش را میگذاریم عقل سلیم، ولی اغلب اوقات یک نقطه کور برای ما به وجود میآورد." 0 4 sohaei ✨️ 6 روز پیش دستان گرم ارواح کاترین آردن 5.0 1 صفحۀ 81 پیم به آرامی نقل قولی بر زبان آورد: "در راه خود به سمت پرتگاهی تاریک قدم بگذار." "گر توانستی با صدایت خشم و دیوها و مرگ بیرحم را رام کنی، باشد که محبوب خود را باز پس گیری." 0 1 sohaei ✨️ 1404/3/29 دستان گرم ارواح کاترین آردن 5.0 1 صفحۀ 81 پیم به آرامی نقل قولی بر زبان آورد: "در راه خود به سمت پرتگاهی تاریک قدم بگذار." "گر توانستی با صدایت خشم و دیوها و مرگ بیرحم را رام کنی، باشد که محبوب خود را باز پس گیری." 0 3 sohaei ✨️ 1404/3/27 دستان گرم ارواح کاترین آردن 5.0 1 صفحۀ 63 آگاتا گفت: "به گمونم باید یه نصیحت دیگه هم بهت بکنم، لورا. امیدت رو از دست نده. هر پایانی... یه شروع دوباره است." 0 8 sohaei ✨️ 1404/3/26 دستان گرم ارواح کاترین آردن 5.0 1 صفحۀ 30 انجیل گشوده شد. بخش مکاشفه آمد. چشمانش روی نقل قولی ثابت ماند: "زین رو شیطان، غرق در خشمی فراوان، به سوی شما نازل شده است، چرا که میداند وقت کوتاهی دارد..." 0 3 sohaei ✨️ 1404/3/26 دستان گرم ارواح کاترین آردن 5.0 1 صفحۀ 16 خود را در حال آماده شدن برای صرف شام تصور کرد. شاید کمی مرغ یا سیبزمینیهای کرهای بخورد. سعی کرد تا خوراکیها را بهوضوح در ذهن مجسم کند، اما تصوراتش از او فراری بودند. جنگ تمرکزش را در هم شکسته بود. 0 2 sohaei ✨️ 1404/3/25 امیدوارم این به دستت نرسد آن لیانگ 3.3 2 صفحۀ 228 "حق با تو بود، سیدی وان. من کاملاً و عاجزانه اسیرت شدهم. عشق، ژولیوس" 0 2 sohaei ✨️ 1404/3/25 امیدوارم این به دستت نرسد آن لیانگ 3.3 2 صفحۀ 131 "چرا تو... چرا تمام انرژیت رو صرف مشقتبار کردن زندگی من میکنی؟ چرا همیشه روی من زوم میکنی؟" "چون... چون تو تنها کسی هستی که ارزش توجه کردن داره." 0 6 sohaei ✨️ 1404/3/22 الکس پی یر لومتر 4.3 14 صفحۀ 351 "اوه، حقیقت، حقیقت... کی میتونه بگه چی حقیقته و چی حقیقت نیست، سربازرس؟ برای ما چیزی که مهمه حقیقت نیست، عدالته... درسته؟" 0 4 sohaei ✨️ 1404/3/17 یکی پس از دیگری فریدا مک فادن 4.1 40 صفحۀ 216 دو نفر نمیتونن یه راز رو نگه دارن؛ مگه اینکه یکی از اونها بمیره! 0 6 sohaei ✨️ 1404/2/28 پسرک، موش کور، روباه و اسب چارلی مکیسی 4.1 259 صفحۀ 114 اسب گفت: "اینکه بقیه چطور باهات رفتار میکنن نباید معیار ارزش تو باشه." 0 10 sohaei ✨️ 1404/2/28 پسرک، موش کور، روباه و اسب چارلی مکیسی 4.1 259 صفحۀ 87 روباه گفت: "راستش رو بگم، اغلب فکر میکنم چیز جالبی برای گفتن ندارم." اسب گفت: "راستش رو گفتن همیشه کار جالبیه." 0 5
بریدههای کتاب sohaei ✨️ sohaei ✨️ دیروز درنایی در میان گرگها جون هور 4.7 1 صفحۀ 346 "ما انسانهای فانی فقط برای یه فصل زندهایم، ولی طوری عشق میورزیم که انگار ابدی هستیم" 0 3 sohaei ✨️ 2 روز پیش درنایی در میان گرگها جون هور 4.7 1 صفحۀ 253 میدانستم زمان هایی هست که زمین و ستارهها بر هم سایه میاندازند، ولی هرگز نمیدانستم که قلب و ذهنم هم میتوانند در چنین حالتی قرار بگیرند. 0 3 sohaei ✨️ 2 روز پیش درنایی در میان گرگها جون هور 4.7 1 صفحۀ 214 "قدرت در برابر طمع و خشم دیگران از ما محافظت نمیکند. در برابر خودمون هم همینطور." 0 4 sohaei ✨️ 4 روز پیش درنایی در میان گرگها جون هور 4.7 1 صفحۀ 115 "وقتی کسی که دوست داری اسیر میشه، به خاطرش به لونهی ببر میری. به انتهای قلمرو پادشاهی و فراتر از اون میری. به جایی میری که اون هست. بدون توجه به بهایی که باید بپردازی اون رو پیدا میکنی." 0 2 sohaei ✨️ 4 روز پیش درنایی در میان گرگها جون هور 4.7 1 صفحۀ 82 "تو همیشه عاقلترین و قویترین و شجاعترین آدم نخواهی بود. ما به همین خاطر به دوست نیاز داریم. مهم نیست شرایط چقدر سخت و مبهم باشه، اونا مسیر درست رو بهت نشون میدن." 0 4 sohaei ✨️ 4 روز پیش درنایی در میان گرگها جون هور 4.7 1 صفحۀ 64 "ما در دوران وحشتناکی زندگی میکنیم. دورانی که حقیقت جرمه و هیچ کاری نمیتونیم در موردش انجام بدیم" 0 4 sohaei ✨️ 4 روز پیش درنایی در میان گرگها جون هور 4.7 1 صفحۀ 55 "در دوران تاریکی هر مادری مادر خودته. هر بچهای بچهی خودته و هر خواهری خواهر خودت..." "و هر غریبهی نیازمندی یه دوسته" 0 3 sohaei ✨️ 4 روز پیش درنایی در میان گرگها جون هور 4.7 1 صفحۀ 31 "دهان دریچهایست که فاجعه به بار میآورد. زبان شمشیریست که سر از تن جدا میکند. تا زمانی که دهان بسته و زبان در اعماق آن باشد، جسم انسان در آرامش است." 0 3 sohaei ✨️ 6 روز پیش قطار سريع السير توكيو سيچو ماتسوموتو 3.0 1 صفحۀ 157 "گاهی یک پیشفرض باعث میشود بدیهیات را ناديده بگیریم. این مسئله خیلی وحشتناک است. اسمش را میگذاریم عقل سلیم، ولی اغلب اوقات یک نقطه کور برای ما به وجود میآورد." 0 4 sohaei ✨️ 6 روز پیش دستان گرم ارواح کاترین آردن 5.0 1 صفحۀ 81 پیم به آرامی نقل قولی بر زبان آورد: "در راه خود به سمت پرتگاهی تاریک قدم بگذار." "گر توانستی با صدایت خشم و دیوها و مرگ بیرحم را رام کنی، باشد که محبوب خود را باز پس گیری." 0 1 sohaei ✨️ 1404/3/29 دستان گرم ارواح کاترین آردن 5.0 1 صفحۀ 81 پیم به آرامی نقل قولی بر زبان آورد: "در راه خود به سمت پرتگاهی تاریک قدم بگذار." "گر توانستی با صدایت خشم و دیوها و مرگ بیرحم را رام کنی، باشد که محبوب خود را باز پس گیری." 0 3 sohaei ✨️ 1404/3/27 دستان گرم ارواح کاترین آردن 5.0 1 صفحۀ 63 آگاتا گفت: "به گمونم باید یه نصیحت دیگه هم بهت بکنم، لورا. امیدت رو از دست نده. هر پایانی... یه شروع دوباره است." 0 8 sohaei ✨️ 1404/3/26 دستان گرم ارواح کاترین آردن 5.0 1 صفحۀ 30 انجیل گشوده شد. بخش مکاشفه آمد. چشمانش روی نقل قولی ثابت ماند: "زین رو شیطان، غرق در خشمی فراوان، به سوی شما نازل شده است، چرا که میداند وقت کوتاهی دارد..." 0 3 sohaei ✨️ 1404/3/26 دستان گرم ارواح کاترین آردن 5.0 1 صفحۀ 16 خود را در حال آماده شدن برای صرف شام تصور کرد. شاید کمی مرغ یا سیبزمینیهای کرهای بخورد. سعی کرد تا خوراکیها را بهوضوح در ذهن مجسم کند، اما تصوراتش از او فراری بودند. جنگ تمرکزش را در هم شکسته بود. 0 2 sohaei ✨️ 1404/3/25 امیدوارم این به دستت نرسد آن لیانگ 3.3 2 صفحۀ 228 "حق با تو بود، سیدی وان. من کاملاً و عاجزانه اسیرت شدهم. عشق، ژولیوس" 0 2 sohaei ✨️ 1404/3/25 امیدوارم این به دستت نرسد آن لیانگ 3.3 2 صفحۀ 131 "چرا تو... چرا تمام انرژیت رو صرف مشقتبار کردن زندگی من میکنی؟ چرا همیشه روی من زوم میکنی؟" "چون... چون تو تنها کسی هستی که ارزش توجه کردن داره." 0 6 sohaei ✨️ 1404/3/22 الکس پی یر لومتر 4.3 14 صفحۀ 351 "اوه، حقیقت، حقیقت... کی میتونه بگه چی حقیقته و چی حقیقت نیست، سربازرس؟ برای ما چیزی که مهمه حقیقت نیست، عدالته... درسته؟" 0 4 sohaei ✨️ 1404/3/17 یکی پس از دیگری فریدا مک فادن 4.1 40 صفحۀ 216 دو نفر نمیتونن یه راز رو نگه دارن؛ مگه اینکه یکی از اونها بمیره! 0 6 sohaei ✨️ 1404/2/28 پسرک، موش کور، روباه و اسب چارلی مکیسی 4.1 259 صفحۀ 114 اسب گفت: "اینکه بقیه چطور باهات رفتار میکنن نباید معیار ارزش تو باشه." 0 10 sohaei ✨️ 1404/2/28 پسرک، موش کور، روباه و اسب چارلی مکیسی 4.1 259 صفحۀ 87 روباه گفت: "راستش رو بگم، اغلب فکر میکنم چیز جالبی برای گفتن ندارم." اسب گفت: "راستش رو گفتن همیشه کار جالبیه." 0 5