بریدههای کتاب °ریحان° °ریحان° 15 ساعت پیش مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.2 357 صفحۀ 35 تو ک اینجا نیستی هیچی درست از آب در نمیاد...اصلا عادی نیست ک کل روز رو تو خونه پرسه بزنم و تو نباشی. اینکه زندگی نیست. 0 0 °ریحان° 15 ساعت پیش مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.2 357 صفحۀ 20 قرار نبود زندگیاش به اینجا برسد. همین. 0 1 °ریحان° 15 ساعت پیش مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.2 357 صفحۀ 36 میگوید او تنها آدمیست ک تا به حال دیده ک دوست داری در مراسم خاکسپاری به جای یکی از آن متوفی ها توی تابوت بخوابد. 0 0 °ریحان° 15 ساعت پیش مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.2 357 صفحۀ 55 اوه نمیتوانست شرح دهد ک آن روز چ بلایی سرش آمد. فقط دیگر نتوانست بخندد. 0 60 °ریحان° 1404/3/13 معبد زیرزمینی معصومه میرابوطالبی 4.5 86 صفحۀ 22 باید جلوی همه بایستم. ... جلوی خودم، جلوی روند مسخره زندگی که دارد من را میفرستد ته چاه. نمیخواهم همیشه ته چاه بمانم 0 11 °ریحان° 1404/3/13 معبد زیرزمینی معصومه میرابوطالبی 4.5 86 صفحۀ 21 بین اینکه خودت بخواهی تنها باشی یا اینکه تنها بمانی، فرق هست. 0 4 °ریحان° 1404/3/13 معبد زیرزمینی معصومه میرابوطالبی 4.5 86 صفحۀ 19 من بیعرضه و ترسو نیستم،من تنها هستم و میدانم تنهایی و ترس فرق دارند. اما وقتی تنهایی، دلت نمیخواهد خیلی کار هارا انجام بدهی. یعنی نمیتوانی. فکر میکنی قدرت نداری. فکر میکنی کسی پشتت نیست که به قدرتت اضافه کند یا قدرتت را بهت یادآوری کند. من تنها هستم و سال هاست قدرتم زیر خروارها خاک گم شده حاجی. 0 4 °ریحان° 1404/3/13 معبد زیرزمینی معصومه میرابوطالبی 4.5 86 صفحۀ 12 چقدر بدبخت بودم من. یعنی خدا یادش رفته بود کسی بدبختتر از من خلق کند؟ حتما یادش رفته بود و این افتخار فقط مانده بود برای خودم. 0 1 °ریحان° 1404/3/11 قهوهی سرد آقای نویسنده روزبه معین 3.1 148 صفحۀ 1 خطرناک تراز آدم هایی که هیچ کتابی نخوندن؛ ادم هایی هستن که فقط چندتا کتاب خوندن. اونها دیگه خودشون رو از روشن فکر ها میدونن و میخوان درباره هرچیزی اظهار نظر تخصصی کنن. هر اتفاق و داستانش رو به اون کتابها ربط میدن و از سطر به سطرش نقل قول میکنن 0 4 °ریحان° 1404/3/11 همسایه ها احمد محمود 4.1 102 صفحۀ 1 همچین جذب نوشته های کتاب میشوم که اگر بیخ گوشم توپ بترکاند حالیام نمیشود. مثل آدم تشنهای که به آب رسیده باشد هرجمله برایم یک جرعه آب گوارا شده است. آب خنک، صاف و زلال که به من جان تازهای میدهد... 0 5 °ریحان° 1404/3/11 همسایه ها احمد محمود 4.1 102 صفحۀ 502 کتاب برایم دنیای تازهای است؛ حرفهای تازه و کارهای تازه. 0 4 °ریحان° 1404/3/11 قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 240 صفحۀ 274 مشکل شما این است که به حد کافی نمی خندید 0 1 °ریحان° 1404/3/11 یک شب فاصله جنیفرای. نیلسن 4.4 79 صفحۀ 109 کار درست را انجام بده نه کاری که خوشایند دیگران است 0 1 °ریحان° 1404/3/11 برج نرو ریک ربوردان 4.5 2 صفحۀ 95 حالت رو خوب کن! کالیپسو بالاخره میفهمه والدز،گاهی اوقات یه احمقی اما قلبت از طلای امپراطوریه 0 1 °ریحان° 1404/3/10 برج نرو ریک ربوردان 4.5 2 صفحۀ 18 احساس میکردم از واقعیت دور شدم نمیتوانستم تمرکز کنم؛ نمیدانستم کیستم،باید چه کسی باشم، یا حتی میخواستم چه کسی باشم. 0 4 °ریحان° 1404/3/10 برج نرو ریک ربوردان 4.5 2 صفحۀ 78 عصبانی به نظر نمیرسید، بلکه بیشتر شبیه کسانی بود که نه یک بار بلکه بارها و بارها در طول سال های متمادی مشت خورده باشد،آنقدر که کمکم درکش از معنای درد محو شده بود. 0 5 °ریحان° 1404/3/10 365 روز بدون تو آخیرا 3.3 35 صفحۀ 131 هر وقت دل کسی رو میشکنی و اونا بازم بهترین هارو برات آرزو میکنن تو بزرگترین چیز خودت رو از دست دادی 0 11 °ریحان° 1404/3/10 مگنس چیس و کشتی مردگان جلد 3 ریک ریوردان 4.4 5 صفحۀ 36 مگنس ممکنه شوکه بشی،ولی من همه استعداد های دنیا رو ندارم. فقط مهم تریناش رو دارم 0 3 °ریحان° 1404/3/10 مگنس چیس و کشتی مردگان جلد 3 ریک ریوردان 4.4 5 صفحۀ 25 -تو یه آدم عجیبی +من اصطلاح فوق العاده عجیب الخلقه رو ترجیح میدم 0 2 °ریحان° 1404/3/10 مگنس چیس و کشتی مردگان جلد 3 ریک ریوردان 4.4 5 صفحۀ 19 -همه سال هایی که این دور و بر بودیم میتونستیم خودمون باشیم؟ +شما همیشه باید خودتون باشید و همیشه عجیب بودنتونو به رخ بکشید دوستان من 0 4
بریدههای کتاب °ریحان° °ریحان° 15 ساعت پیش مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.2 357 صفحۀ 35 تو ک اینجا نیستی هیچی درست از آب در نمیاد...اصلا عادی نیست ک کل روز رو تو خونه پرسه بزنم و تو نباشی. اینکه زندگی نیست. 0 0 °ریحان° 15 ساعت پیش مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.2 357 صفحۀ 20 قرار نبود زندگیاش به اینجا برسد. همین. 0 1 °ریحان° 15 ساعت پیش مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.2 357 صفحۀ 36 میگوید او تنها آدمیست ک تا به حال دیده ک دوست داری در مراسم خاکسپاری به جای یکی از آن متوفی ها توی تابوت بخوابد. 0 0 °ریحان° 15 ساعت پیش مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.2 357 صفحۀ 55 اوه نمیتوانست شرح دهد ک آن روز چ بلایی سرش آمد. فقط دیگر نتوانست بخندد. 0 60 °ریحان° 1404/3/13 معبد زیرزمینی معصومه میرابوطالبی 4.5 86 صفحۀ 22 باید جلوی همه بایستم. ... جلوی خودم، جلوی روند مسخره زندگی که دارد من را میفرستد ته چاه. نمیخواهم همیشه ته چاه بمانم 0 11 °ریحان° 1404/3/13 معبد زیرزمینی معصومه میرابوطالبی 4.5 86 صفحۀ 21 بین اینکه خودت بخواهی تنها باشی یا اینکه تنها بمانی، فرق هست. 0 4 °ریحان° 1404/3/13 معبد زیرزمینی معصومه میرابوطالبی 4.5 86 صفحۀ 19 من بیعرضه و ترسو نیستم،من تنها هستم و میدانم تنهایی و ترس فرق دارند. اما وقتی تنهایی، دلت نمیخواهد خیلی کار هارا انجام بدهی. یعنی نمیتوانی. فکر میکنی قدرت نداری. فکر میکنی کسی پشتت نیست که به قدرتت اضافه کند یا قدرتت را بهت یادآوری کند. من تنها هستم و سال هاست قدرتم زیر خروارها خاک گم شده حاجی. 0 4 °ریحان° 1404/3/13 معبد زیرزمینی معصومه میرابوطالبی 4.5 86 صفحۀ 12 چقدر بدبخت بودم من. یعنی خدا یادش رفته بود کسی بدبختتر از من خلق کند؟ حتما یادش رفته بود و این افتخار فقط مانده بود برای خودم. 0 1 °ریحان° 1404/3/11 قهوهی سرد آقای نویسنده روزبه معین 3.1 148 صفحۀ 1 خطرناک تراز آدم هایی که هیچ کتابی نخوندن؛ ادم هایی هستن که فقط چندتا کتاب خوندن. اونها دیگه خودشون رو از روشن فکر ها میدونن و میخوان درباره هرچیزی اظهار نظر تخصصی کنن. هر اتفاق و داستانش رو به اون کتابها ربط میدن و از سطر به سطرش نقل قول میکنن 0 4 °ریحان° 1404/3/11 همسایه ها احمد محمود 4.1 102 صفحۀ 1 همچین جذب نوشته های کتاب میشوم که اگر بیخ گوشم توپ بترکاند حالیام نمیشود. مثل آدم تشنهای که به آب رسیده باشد هرجمله برایم یک جرعه آب گوارا شده است. آب خنک، صاف و زلال که به من جان تازهای میدهد... 0 5 °ریحان° 1404/3/11 همسایه ها احمد محمود 4.1 102 صفحۀ 502 کتاب برایم دنیای تازهای است؛ حرفهای تازه و کارهای تازه. 0 4 °ریحان° 1404/3/11 قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 240 صفحۀ 274 مشکل شما این است که به حد کافی نمی خندید 0 1 °ریحان° 1404/3/11 یک شب فاصله جنیفرای. نیلسن 4.4 79 صفحۀ 109 کار درست را انجام بده نه کاری که خوشایند دیگران است 0 1 °ریحان° 1404/3/11 برج نرو ریک ربوردان 4.5 2 صفحۀ 95 حالت رو خوب کن! کالیپسو بالاخره میفهمه والدز،گاهی اوقات یه احمقی اما قلبت از طلای امپراطوریه 0 1 °ریحان° 1404/3/10 برج نرو ریک ربوردان 4.5 2 صفحۀ 18 احساس میکردم از واقعیت دور شدم نمیتوانستم تمرکز کنم؛ نمیدانستم کیستم،باید چه کسی باشم، یا حتی میخواستم چه کسی باشم. 0 4 °ریحان° 1404/3/10 برج نرو ریک ربوردان 4.5 2 صفحۀ 78 عصبانی به نظر نمیرسید، بلکه بیشتر شبیه کسانی بود که نه یک بار بلکه بارها و بارها در طول سال های متمادی مشت خورده باشد،آنقدر که کمکم درکش از معنای درد محو شده بود. 0 5 °ریحان° 1404/3/10 365 روز بدون تو آخیرا 3.3 35 صفحۀ 131 هر وقت دل کسی رو میشکنی و اونا بازم بهترین هارو برات آرزو میکنن تو بزرگترین چیز خودت رو از دست دادی 0 11 °ریحان° 1404/3/10 مگنس چیس و کشتی مردگان جلد 3 ریک ریوردان 4.4 5 صفحۀ 36 مگنس ممکنه شوکه بشی،ولی من همه استعداد های دنیا رو ندارم. فقط مهم تریناش رو دارم 0 3 °ریحان° 1404/3/10 مگنس چیس و کشتی مردگان جلد 3 ریک ریوردان 4.4 5 صفحۀ 25 -تو یه آدم عجیبی +من اصطلاح فوق العاده عجیب الخلقه رو ترجیح میدم 0 2 °ریحان° 1404/3/10 مگنس چیس و کشتی مردگان جلد 3 ریک ریوردان 4.4 5 صفحۀ 19 -همه سال هایی که این دور و بر بودیم میتونستیم خودمون باشیم؟ +شما همیشه باید خودتون باشید و همیشه عجیب بودنتونو به رخ بکشید دوستان من 0 4