بریده‌های کتاب راضیه ذرتی نژاد

بریدۀ کتاب

صفحۀ 30

تسلیمم... در برابر هر آنچه در توان من نیست و هر آنچه به ذات در توان تو هست ، تسلیم در برابر قدرتی که در من نیست ، براي تغییر بعضی اتفاق ها و تسلیم در برابر قدرتی که در تو هست . براي تغییربسیاري از موقعیت ها ، ما هر دو صبوریم ، من صبور در برابر درسهایی که می دهی و تو صبور در برابر خشم ها و خستگی هایم . ما هر دو می دانیم که قرار است چه بشود ، من قرار است دل بدهم و دوام بیاورم و تو قرار است ادامه دهی و منتظر دیدن و فهمیدن من. ما هر دو ادامه می دهیم ، من تا زمانی که تو اجازه می دهی و تو تا زمانی که خودت می خواهی. تسلیم در برابر تو که قدیمی ترین ، پیر ترین و با تجربه ترین جریان دنیایی ، تسلیمم در برابر تویی که از هزاران سال قبل جریان داشته ای و تا هزاران سال بعد هم جریان داری. تسلیمم ، تسلیم تو اي زندگی ! از هر سمت که می روم با تو برخورد می کنم ، در هر اتفاق ی که قرار می گیرم تو را می بینم ، هر رابطه اي که شروع میشود ، هر رابطه اي که تمام می شود تو آنجایی ، در امتداد تمام اتفاقات و تجربیات ... هر لحظه حادثه اي ست که تو را به یاد من می آورد . از هر سمت که می روم با تو برخورد می کنم ، ا ین عجیبترین و با شکوهترین برخورد دنیاست . پیامی به زندگی، زندگی که دوستش میداریم:)

1