بریده کتابهای ن/ لط؋ـے ن/ لط؋ـے 1403/6/31 دور دنیا در یک روز مت لاموت 4.5 14 صفحۀ 45 0 2 ن/ لط؋ـے 1403/6/30 سلام، من زمین هستم: داستان واقعی یک سیاره ی منحصر به فرد لوکا نوولی 4.3 1 صفحۀ 64 0 2 ن/ لط؋ـے 1403/6/30 سلام، من زمین هستم: داستان واقعی یک سیاره ی منحصر به فرد لوکا نوولی 4.3 1 صفحۀ 26 0 2 ن/ لط؋ـے 1403/6/30 سلام، من زمان هستم: داستان واقعی یک هم سفر لوکا نوولی 4.5 1 صفحۀ 75 0 0 ن/ لط؋ـے 1403/6/30 سلام، من زمان هستم: داستان واقعی یک هم سفر لوکا نوولی 4.5 1 صفحۀ 74 0 0 ن/ لط؋ـے 1403/6/27 رویای امانوئل لوری آن تامپسون 4.5 3 صفحۀ 17 0 1 ن/ لط؋ـے 1403/6/27 تقریبا هرکاری سوفی هن 4.4 6 صفحۀ 32 0 3 ن/ لط؋ـے 1403/6/26 اعترافات مردی چنان دیوانه که با حیوانات می زیست چارلز بوکوفسکی 2.8 5 صفحۀ 10 2 48 ن/ لط؋ـے 1403/6/26 اعترافات مردی چنان دیوانه که با حیوانات می زیست چارلز بوکوفسکی 2.8 5 صفحۀ 13 خدا در اینجور جاها خیلی پرطرفدار میشود. وقتی آدمها به خیطی میخورند، بدجوری یاد خدا میافتند. 0 5 ن/ لط؋ـے 1403/6/26 برای من غمگین نشوید خشایار فهیمی 3.3 2 صفحۀ 55 0 1 ن/ لط؋ـے 1403/6/26 لافکادیو شل سیلورستاین 4.2 14 صفحۀ 98 0 1 ن/ لط؋ـے 1403/6/26 لافکادیو شل سیلورستاین 4.2 14 صفحۀ 102 0 1 ن/ لط؋ـے 1403/6/22 دوئل آنتون چخوف 3.3 7 صفحۀ 4 «خوب میدونم که کاری از دست تو ساخته نیست، اما علت این که دارم برات تعریف میکنم اینه که تنها راه نجات برای آدمهای شکستخورده و صاف و سادهای مثل من درددل کردنه. 0 3 ن/ لط؋ـے 1403/6/22 دوئل آنتون چخوف 3.3 7 صفحۀ 144 کسی که با تغییر محل زندگی، مثل پرنده مهاجر، به دنبال راه نجاته به جایی نمیرسه؛ چون هر جا بره آسمون همین رنگه. 0 4 ن/ لط؋ـے 1403/6/22 سه خواهر آنتون چخوف 3.5 12 صفحۀ 20 ورشینین: بله، سرنوشت همین است، فراموشمان خواهند کرد. هیچ کاری نمیشود کرد. تمام آنچه را که جدی، بزرگ و پراهمیت میدانیم ـ با گذشت زمان ـ فراموش و بیاهمیت خواهد شد. 0 3 ن/ لط؋ـے 1403/6/22 سه خواهر آنتون چخوف 3.5 12 صفحۀ 26 فرض کنیم در میان صد هزار جمعیت عقبافتاده و خشن و بیسواد، افرادی نظیر شما فقط سه نفر باشد. خودبهخود معلوم است که شما نمیتوانید بر توده تاریک اطرافتان غالب شوید. در طی زندگی کمکم مجبور به عقبنشینی میشوید و در توده صد هزار نفری گم میشوید. زندگی شما را در خود غرق میکند، ولی به هر حال از بین نمیروید و بر دیگران تأثیر میگذارید. بعد از شما کسانی مانند شما پیدا خواهند شد. شاید این بار تعدادشان شش نفر باشد. سپس دوازده نفر و همینطور زیاد میشوند تا اینکه افرادی چون شما اکثریت جامعه را شامل خواهند شد. بعد از دویست سیصد سال زندگی بر روی زمین بهطور غیرقابل تصوری، عالی و شگفتانگیز خواهد شد. 0 2 ن/ لط؋ـے 1403/6/22 اتللو ویلیام شکسپیر 4.1 15 صفحۀ 59 دزدی که پول مرا میدزدد، چیز ناقابلی را از من میرباید که پیش از من هزار صاحب داشته، چند دقیقهٔ پیش مال من بوده و حالا در دست اوست. شاید هم دزد آدم فقیری است که با همان پول ناچیز دارا میشود. اما کسی که نام نیک مرا ضایع میکند، چیزی را از من میدزدد که برای خودش هیچ فایده ندارد و جبرانش برای من غیرممکن است. 0 12 ن/ لط؋ـے 1403/6/21 موش ها و آدم ها جان اشتاین بک 4.0 110 صفحۀ 73 0 2 ن/ لط؋ـے 1403/6/21 جاناتان مرغ دریایی ریچارد باخ 3.7 121 صفحۀ 71 جان ، تو خودت زمانی تبعیدی بودی ، چرا تصور میکنی شاید یکی از آن مرغها حالا له حرف هایت گوش بدهد؟این ضرب المثل را شنیده ای که "مرغی که بالاتر میرود ، دورتر را خواهد دید" ، و میدانی که حقیقت است. آن مرغانی که تو از میانشان آمده ای ، روی زمین مانده اند و بر سر هم فریاد میکشند و با هم جدال میکنند ، هزار فرسنگ از بهشت دورند و تو میگویی که میخواهی از همان جا که هستند ، بهشت را نشانشان بدهی! جان ، آنها حتی تا نوک بالهای خودشان را هم نمیبینند! همین جا بمان و به مرغان تازه وارد کمک کن. آن هایی که آن قدر اوج گرفته اند تا مفهوم حرفهای تو را درک کنند… 0 2 ن/ لط؋ـے 1403/6/21 جاناتان مرغ دریایی ریچارد باخ 3.7 121 صفحۀ 84 نمی فهمم چه طور می توانی به جمعیتی از مرغان عشق بورزي که سعی داشتند تو را بکشند؟ "اوه، فلچ، البته که نمی توان به نفرت و شر عشق ورزید. باید تمرین کرد تا مرغ دریایی حقیقی را دید، نیکی درون " هر یک از آنان را، و آنگاه به آنان کمک کرد تا این نیکی را درون خود ببینند. منظور من از عشق همین است. وقتی به راستی آن را درك کنی، جالب است . 0 1
بریده کتابهای ن/ لط؋ـے ن/ لط؋ـے 1403/6/31 دور دنیا در یک روز مت لاموت 4.5 14 صفحۀ 45 0 2 ن/ لط؋ـے 1403/6/30 سلام، من زمین هستم: داستان واقعی یک سیاره ی منحصر به فرد لوکا نوولی 4.3 1 صفحۀ 64 0 2 ن/ لط؋ـے 1403/6/30 سلام، من زمین هستم: داستان واقعی یک سیاره ی منحصر به فرد لوکا نوولی 4.3 1 صفحۀ 26 0 2 ن/ لط؋ـے 1403/6/30 سلام، من زمان هستم: داستان واقعی یک هم سفر لوکا نوولی 4.5 1 صفحۀ 75 0 0 ن/ لط؋ـے 1403/6/30 سلام، من زمان هستم: داستان واقعی یک هم سفر لوکا نوولی 4.5 1 صفحۀ 74 0 0 ن/ لط؋ـے 1403/6/27 رویای امانوئل لوری آن تامپسون 4.5 3 صفحۀ 17 0 1 ن/ لط؋ـے 1403/6/27 تقریبا هرکاری سوفی هن 4.4 6 صفحۀ 32 0 3 ن/ لط؋ـے 1403/6/26 اعترافات مردی چنان دیوانه که با حیوانات می زیست چارلز بوکوفسکی 2.8 5 صفحۀ 10 2 48 ن/ لط؋ـے 1403/6/26 اعترافات مردی چنان دیوانه که با حیوانات می زیست چارلز بوکوفسکی 2.8 5 صفحۀ 13 خدا در اینجور جاها خیلی پرطرفدار میشود. وقتی آدمها به خیطی میخورند، بدجوری یاد خدا میافتند. 0 5 ن/ لط؋ـے 1403/6/26 برای من غمگین نشوید خشایار فهیمی 3.3 2 صفحۀ 55 0 1 ن/ لط؋ـے 1403/6/26 لافکادیو شل سیلورستاین 4.2 14 صفحۀ 98 0 1 ن/ لط؋ـے 1403/6/26 لافکادیو شل سیلورستاین 4.2 14 صفحۀ 102 0 1 ن/ لط؋ـے 1403/6/22 دوئل آنتون چخوف 3.3 7 صفحۀ 4 «خوب میدونم که کاری از دست تو ساخته نیست، اما علت این که دارم برات تعریف میکنم اینه که تنها راه نجات برای آدمهای شکستخورده و صاف و سادهای مثل من درددل کردنه. 0 3 ن/ لط؋ـے 1403/6/22 دوئل آنتون چخوف 3.3 7 صفحۀ 144 کسی که با تغییر محل زندگی، مثل پرنده مهاجر، به دنبال راه نجاته به جایی نمیرسه؛ چون هر جا بره آسمون همین رنگه. 0 4 ن/ لط؋ـے 1403/6/22 سه خواهر آنتون چخوف 3.5 12 صفحۀ 20 ورشینین: بله، سرنوشت همین است، فراموشمان خواهند کرد. هیچ کاری نمیشود کرد. تمام آنچه را که جدی، بزرگ و پراهمیت میدانیم ـ با گذشت زمان ـ فراموش و بیاهمیت خواهد شد. 0 3 ن/ لط؋ـے 1403/6/22 سه خواهر آنتون چخوف 3.5 12 صفحۀ 26 فرض کنیم در میان صد هزار جمعیت عقبافتاده و خشن و بیسواد، افرادی نظیر شما فقط سه نفر باشد. خودبهخود معلوم است که شما نمیتوانید بر توده تاریک اطرافتان غالب شوید. در طی زندگی کمکم مجبور به عقبنشینی میشوید و در توده صد هزار نفری گم میشوید. زندگی شما را در خود غرق میکند، ولی به هر حال از بین نمیروید و بر دیگران تأثیر میگذارید. بعد از شما کسانی مانند شما پیدا خواهند شد. شاید این بار تعدادشان شش نفر باشد. سپس دوازده نفر و همینطور زیاد میشوند تا اینکه افرادی چون شما اکثریت جامعه را شامل خواهند شد. بعد از دویست سیصد سال زندگی بر روی زمین بهطور غیرقابل تصوری، عالی و شگفتانگیز خواهد شد. 0 2 ن/ لط؋ـے 1403/6/22 اتللو ویلیام شکسپیر 4.1 15 صفحۀ 59 دزدی که پول مرا میدزدد، چیز ناقابلی را از من میرباید که پیش از من هزار صاحب داشته، چند دقیقهٔ پیش مال من بوده و حالا در دست اوست. شاید هم دزد آدم فقیری است که با همان پول ناچیز دارا میشود. اما کسی که نام نیک مرا ضایع میکند، چیزی را از من میدزدد که برای خودش هیچ فایده ندارد و جبرانش برای من غیرممکن است. 0 12 ن/ لط؋ـے 1403/6/21 موش ها و آدم ها جان اشتاین بک 4.0 110 صفحۀ 73 0 2 ن/ لط؋ـے 1403/6/21 جاناتان مرغ دریایی ریچارد باخ 3.7 121 صفحۀ 71 جان ، تو خودت زمانی تبعیدی بودی ، چرا تصور میکنی شاید یکی از آن مرغها حالا له حرف هایت گوش بدهد؟این ضرب المثل را شنیده ای که "مرغی که بالاتر میرود ، دورتر را خواهد دید" ، و میدانی که حقیقت است. آن مرغانی که تو از میانشان آمده ای ، روی زمین مانده اند و بر سر هم فریاد میکشند و با هم جدال میکنند ، هزار فرسنگ از بهشت دورند و تو میگویی که میخواهی از همان جا که هستند ، بهشت را نشانشان بدهی! جان ، آنها حتی تا نوک بالهای خودشان را هم نمیبینند! همین جا بمان و به مرغان تازه وارد کمک کن. آن هایی که آن قدر اوج گرفته اند تا مفهوم حرفهای تو را درک کنند… 0 2 ن/ لط؋ـے 1403/6/21 جاناتان مرغ دریایی ریچارد باخ 3.7 121 صفحۀ 84 نمی فهمم چه طور می توانی به جمعیتی از مرغان عشق بورزي که سعی داشتند تو را بکشند؟ "اوه، فلچ، البته که نمی توان به نفرت و شر عشق ورزید. باید تمرین کرد تا مرغ دریایی حقیقی را دید، نیکی درون " هر یک از آنان را، و آنگاه به آنان کمک کرد تا این نیکی را درون خود ببینند. منظور من از عشق همین است. وقتی به راستی آن را درك کنی، جالب است . 0 1