بریدههای کتاب m.sadeghiii m.sadeghiii 1403/10/5 کلیله و دمنه ابوالمعالی نصرالله منشی 4.9 2 صفحۀ 108 دمنه گفت: متقدمان در حوادث جهان هیچ حکمت ناگفته رها نکردهاند که متأخران را در انشای آن رنجی باید برد، و دیر است تا گفتهاند که «همه تدبیرها سخره تقدیر است و هر چند خردمند پرهیز بیش کند و در صیانت نفس مبالغت بیش نماید به دام بلا نزدیکتر باشد.» 0 1 m.sadeghiii 1403/9/1 کلیله و دمنه ابوالمعالی نصرالله منشی 4.9 2 صفحۀ 120 وفي اليوم التالي أخرجوا الدمنة، وجاء القضاة وجلسوا في الجمعية العمومية، وجدد مؤتمن القاضي نفس الموسم في اليوم الأول. وعندما لم يقل أحد كلمة عنه، التفت إليه القاضي وقال: "على الرغم من أن الحاضرين يساعدونك بصمت، إلا أن قلوب أقرانك متعاطفة عليك في هذه الخيانة، وما فائدة العيش بين هذه العشيرة". بهذا المنصب وهذه السمعة؟" وعلى قدر حالك وثروتك، فأنت أحق بالاعتراف بذنوبك، والتوبة، وقبول ذنبك من اتباع الآخرة، والامتناع عنها. 0 1 m.sadeghiii 1403/6/17 بخش دی فریدا مک فادن 4.2 293 صفحۀ 166 چطور میتوانم خودم را یک دکتر بدانم، وقتی حتی نمیتوانم بهترین دوستم را درمان کنم؟ 0 11 m.sadeghiii 1403/2/12 چهل نامه ی کوتاه به همسرم نادر ابراهیمی 4.2 88 صفحۀ 83 آنچه در چند روز گذشته تو را رنجیده خاطر و دل آزرده کرده است مرا، بسیار بیش از تو به افسردگی کشانده است و مطمئن باش چنان میروم که بدانم -به دقت- که چه چیزها این زمان تو را زخم میزند تا از این پس، حتی نادانسته نیز تو را نیازارم. ما باید درست شویم. ما باید تغییر کنیم. 0 13 m.sadeghiii 1403/2/6 سفر کوانتومی وال تنها سیدایمان سرورپور 4.2 16 صفحۀ 101 هر قطره جدا از دریا فقط یک قطره ست، ولی وقتی به دریا میریزه،دیگه نمیتونی پیداش کنی، دیگه میشه دریا. انگار برای دریا شدن باید هیچ بشی،باید در خودت حل بشی، باید تمام نقاط تاریک و روشن وجودت رو به یک میزان دوست داشته باشی. 0 2 m.sadeghiii 1403/1/9 تصمیم گرفتم مثل خودم زندگی کنم سو-هیون کیم 4.0 37 صفحۀ 103 نه تنها نمیتوانیم به جز خودمان کس دیگری باشیم، بلکه نیازی به این کار نداریم 0 3 m.sadeghiii 1403/1/9 دِمیان هرمان هسه 3.9 36 صفحۀ 67 اگر از کسی بدمان میآید؛ در واقع از چیزی درون آن شخص نفرت داریم که درون خودمان نیز هست .چیزی که جزیی از ما نباشد مارا درگیر نمیکند 0 24 m.sadeghiii 1402/12/25 هر دو در نهایت می میرند آدام سیلورا 4.1 269 صفحۀ 45 هیچ کس نمیخواهد بمیرد. حتی کسانی که میخواهند به بهشت بروند هم حاضر نیستند بمیرند. با این حال، مرگ مقصد مشترک همهٔ ماست. هیچ کس تاکنون نتوانسته از چنگ آن فرار کند و باید هم اینگونه باشد، چون مرگ به احتمال خیلی زیاد، بهترین ابداع زندگی بشر است. مرگ سفیر تغییر و تحول است. کهنگی را از میان میبرد و تازگی را جایگزین میکند. 0 22 m.sadeghiii 1402/12/2 جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی 4.1 131 صفحۀ 339 زخمی اگر بر قلب بنشیند، تو نه میتوانی زخم را از قلبت وا بکنی و نه میتوانی قلبت را دور بیندازی. زخم تکهای از قلب توست.زخم اگر نباشد، قلبت هم نیست. زخم اگر نخواهی باشد، قلبت را باید بتوانی دور بیندازی. قلبت را چگونه دور میاندازی؟ زخم و قلبت یکی هستند. 0 11 m.sadeghiii 1402/11/22 سقوط آلبر کامو 4.0 80 صفحۀ 85 طبیعیترین تصور انسان، اندیشهای که به سادگی به مخیلهاش خطور میکند و گویی از اعماق فطرتش سرچشمه میگیرد، تصور بیگناهی خویش است . 0 1
بریدههای کتاب m.sadeghiii m.sadeghiii 1403/10/5 کلیله و دمنه ابوالمعالی نصرالله منشی 4.9 2 صفحۀ 108 دمنه گفت: متقدمان در حوادث جهان هیچ حکمت ناگفته رها نکردهاند که متأخران را در انشای آن رنجی باید برد، و دیر است تا گفتهاند که «همه تدبیرها سخره تقدیر است و هر چند خردمند پرهیز بیش کند و در صیانت نفس مبالغت بیش نماید به دام بلا نزدیکتر باشد.» 0 1 m.sadeghiii 1403/9/1 کلیله و دمنه ابوالمعالی نصرالله منشی 4.9 2 صفحۀ 120 وفي اليوم التالي أخرجوا الدمنة، وجاء القضاة وجلسوا في الجمعية العمومية، وجدد مؤتمن القاضي نفس الموسم في اليوم الأول. وعندما لم يقل أحد كلمة عنه، التفت إليه القاضي وقال: "على الرغم من أن الحاضرين يساعدونك بصمت، إلا أن قلوب أقرانك متعاطفة عليك في هذه الخيانة، وما فائدة العيش بين هذه العشيرة". بهذا المنصب وهذه السمعة؟" وعلى قدر حالك وثروتك، فأنت أحق بالاعتراف بذنوبك، والتوبة، وقبول ذنبك من اتباع الآخرة، والامتناع عنها. 0 1 m.sadeghiii 1403/6/17 بخش دی فریدا مک فادن 4.2 293 صفحۀ 166 چطور میتوانم خودم را یک دکتر بدانم، وقتی حتی نمیتوانم بهترین دوستم را درمان کنم؟ 0 11 m.sadeghiii 1403/2/12 چهل نامه ی کوتاه به همسرم نادر ابراهیمی 4.2 88 صفحۀ 83 آنچه در چند روز گذشته تو را رنجیده خاطر و دل آزرده کرده است مرا، بسیار بیش از تو به افسردگی کشانده است و مطمئن باش چنان میروم که بدانم -به دقت- که چه چیزها این زمان تو را زخم میزند تا از این پس، حتی نادانسته نیز تو را نیازارم. ما باید درست شویم. ما باید تغییر کنیم. 0 13 m.sadeghiii 1403/2/6 سفر کوانتومی وال تنها سیدایمان سرورپور 4.2 16 صفحۀ 101 هر قطره جدا از دریا فقط یک قطره ست، ولی وقتی به دریا میریزه،دیگه نمیتونی پیداش کنی، دیگه میشه دریا. انگار برای دریا شدن باید هیچ بشی،باید در خودت حل بشی، باید تمام نقاط تاریک و روشن وجودت رو به یک میزان دوست داشته باشی. 0 2 m.sadeghiii 1403/1/9 تصمیم گرفتم مثل خودم زندگی کنم سو-هیون کیم 4.0 37 صفحۀ 103 نه تنها نمیتوانیم به جز خودمان کس دیگری باشیم، بلکه نیازی به این کار نداریم 0 3 m.sadeghiii 1403/1/9 دِمیان هرمان هسه 3.9 36 صفحۀ 67 اگر از کسی بدمان میآید؛ در واقع از چیزی درون آن شخص نفرت داریم که درون خودمان نیز هست .چیزی که جزیی از ما نباشد مارا درگیر نمیکند 0 24 m.sadeghiii 1402/12/25 هر دو در نهایت می میرند آدام سیلورا 4.1 269 صفحۀ 45 هیچ کس نمیخواهد بمیرد. حتی کسانی که میخواهند به بهشت بروند هم حاضر نیستند بمیرند. با این حال، مرگ مقصد مشترک همهٔ ماست. هیچ کس تاکنون نتوانسته از چنگ آن فرار کند و باید هم اینگونه باشد، چون مرگ به احتمال خیلی زیاد، بهترین ابداع زندگی بشر است. مرگ سفیر تغییر و تحول است. کهنگی را از میان میبرد و تازگی را جایگزین میکند. 0 22 m.sadeghiii 1402/12/2 جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی 4.1 131 صفحۀ 339 زخمی اگر بر قلب بنشیند، تو نه میتوانی زخم را از قلبت وا بکنی و نه میتوانی قلبت را دور بیندازی. زخم تکهای از قلب توست.زخم اگر نباشد، قلبت هم نیست. زخم اگر نخواهی باشد، قلبت را باید بتوانی دور بیندازی. قلبت را چگونه دور میاندازی؟ زخم و قلبت یکی هستند. 0 11 m.sadeghiii 1402/11/22 سقوط آلبر کامو 4.0 80 صفحۀ 85 طبیعیترین تصور انسان، اندیشهای که به سادگی به مخیلهاش خطور میکند و گویی از اعماق فطرتش سرچشمه میگیرد، تصور بیگناهی خویش است . 0 1