بریدههای کتاب رضوان کاشیساز رضوان کاشیساز 1403/9/12 1984 جورج اورول 4.2 177 صفحۀ 36 در برابرش نه مرگ، که فنا گسترده بود.... 0 5 رضوان کاشیساز 1403/9/12 1984 جورج اورول 4.2 177 صفحۀ 36 چیزی مال تو نبود، جز چند سانتیمتر مکعب درون سرت.... 0 3 رضوان کاشیساز 1403/8/26 شانتارام جلد 1 گرگوری دیوید رابرتس 5.0 1 صفحۀ 92 0 4 رضوان کاشیساز 1403/8/26 شانتارام جلد 1 گرگوری دیوید رابرتس 5.0 1 صفحۀ 87 0 1 رضوان کاشیساز 1403/8/25 جستارهایی در باب عشق آلن دوباتن 3.7 34 صفحۀ 113 عادتهایمان به هم نشت میکرد 0 2 رضوان کاشیساز 1403/8/25 شانتارام جلد 1 گرگوری دیوید رابرتس 5.0 1 صفحۀ 60 0 0 رضوان کاشیساز 1403/8/25 شانتارام جلد 1 گرگوری دیوید رابرتس 5.0 1 صفحۀ 54 0 0 رضوان کاشیساز 1403/8/23 سلوک محمود دولت آبادی 3.6 18 صفحۀ 83 انسان در ذهنش زندگی میکند، انسان در ذهنش میمیرد 0 0 رضوان کاشیساز 1403/8/22 سلوک محمود دولت آبادی 3.6 18 صفحۀ 73 به چشمان خود ممکن بود شک کند، اما به باورهایش از او، نه.... 0 0 رضوان کاشیساز 1403/8/22 سلوک محمود دولت آبادی 3.6 18 صفحۀ 60 0 0 رضوان کاشیساز 1403/8/21 سلوک محمود دولت آبادی 3.6 18 صفحۀ 45 0 0 رضوان کاشیساز 1403/8/20 شانتارام جلد 1 گرگوری دیوید رابرتس 5.0 1 صفحۀ 44 0 0 رضوان کاشیساز 1403/8/20 شانتارام جلد 1 گرگوری دیوید رابرتس 5.0 1 صفحۀ 38 0 0 رضوان کاشیساز 1403/8/20 شانتارام جلد 1 گرگوری دیوید رابرتس 5.0 1 صفحۀ 38 0 0 رضوان کاشیساز 1403/8/20 سلوک محمود دولت آبادی 3.6 18 صفحۀ 32 0 1 رضوان کاشیساز 1403/8/20 سلوک محمود دولت آبادی 3.6 18 صفحۀ 30 0 1 رضوان کاشیساز 1403/8/19 سلوک محمود دولت آبادی 3.6 18 صفحۀ 9 0 0 رضوان کاشیساز 1402/5/31 مربع های قرمز: خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا از کودکی تا پایان دفاع مقدس زینب عرفانیان 4.3 45 صفحۀ 94 اما جنگ با هرچه دوست داری سر جنگ دارد. 0 4 رضوان کاشیساز 1402/5/31 مربع های قرمز: خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا از کودکی تا پایان دفاع مقدس زینب عرفانیان 4.3 45 صفحۀ 94 همیشه سجدهی آخرش طولانی بود. آنقدر که فکر میکردی یادش رفته بلند شود. 0 4 رضوان کاشیساز 1402/5/31 مربع های قرمز: خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا از کودکی تا پایان دفاع مقدس زینب عرفانیان 4.3 45 صفحۀ 85 میترسیدم خوابم ببرد و آجر و آهن سقف رویم بیفتد. هنوز یاد نگرفته بودم در جبهه باید با مرگ رفیق شوی. وقتی یک قدمیات پرسه میزند و برایت دست تکان میدهد، ترسیدن و نخوابیدن بیمعناست. اگر قرار باشد دستت را بگیرد و ببرد تا صبح هم آجرها را با چشمت بپایی کار خودش را میکند. اگر هم نوبتت نرسیده باشد، دنبالش هم کنی محلت نمیگذارد. 0 1
بریدههای کتاب رضوان کاشیساز رضوان کاشیساز 1403/9/12 1984 جورج اورول 4.2 177 صفحۀ 36 در برابرش نه مرگ، که فنا گسترده بود.... 0 5 رضوان کاشیساز 1403/9/12 1984 جورج اورول 4.2 177 صفحۀ 36 چیزی مال تو نبود، جز چند سانتیمتر مکعب درون سرت.... 0 3 رضوان کاشیساز 1403/8/26 شانتارام جلد 1 گرگوری دیوید رابرتس 5.0 1 صفحۀ 92 0 4 رضوان کاشیساز 1403/8/26 شانتارام جلد 1 گرگوری دیوید رابرتس 5.0 1 صفحۀ 87 0 1 رضوان کاشیساز 1403/8/25 جستارهایی در باب عشق آلن دوباتن 3.7 34 صفحۀ 113 عادتهایمان به هم نشت میکرد 0 2 رضوان کاشیساز 1403/8/25 شانتارام جلد 1 گرگوری دیوید رابرتس 5.0 1 صفحۀ 60 0 0 رضوان کاشیساز 1403/8/25 شانتارام جلد 1 گرگوری دیوید رابرتس 5.0 1 صفحۀ 54 0 0 رضوان کاشیساز 1403/8/23 سلوک محمود دولت آبادی 3.6 18 صفحۀ 83 انسان در ذهنش زندگی میکند، انسان در ذهنش میمیرد 0 0 رضوان کاشیساز 1403/8/22 سلوک محمود دولت آبادی 3.6 18 صفحۀ 73 به چشمان خود ممکن بود شک کند، اما به باورهایش از او، نه.... 0 0 رضوان کاشیساز 1403/8/22 سلوک محمود دولت آبادی 3.6 18 صفحۀ 60 0 0 رضوان کاشیساز 1403/8/21 سلوک محمود دولت آبادی 3.6 18 صفحۀ 45 0 0 رضوان کاشیساز 1403/8/20 شانتارام جلد 1 گرگوری دیوید رابرتس 5.0 1 صفحۀ 44 0 0 رضوان کاشیساز 1403/8/20 شانتارام جلد 1 گرگوری دیوید رابرتس 5.0 1 صفحۀ 38 0 0 رضوان کاشیساز 1403/8/20 شانتارام جلد 1 گرگوری دیوید رابرتس 5.0 1 صفحۀ 38 0 0 رضوان کاشیساز 1403/8/20 سلوک محمود دولت آبادی 3.6 18 صفحۀ 32 0 1 رضوان کاشیساز 1403/8/20 سلوک محمود دولت آبادی 3.6 18 صفحۀ 30 0 1 رضوان کاشیساز 1403/8/19 سلوک محمود دولت آبادی 3.6 18 صفحۀ 9 0 0 رضوان کاشیساز 1402/5/31 مربع های قرمز: خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا از کودکی تا پایان دفاع مقدس زینب عرفانیان 4.3 45 صفحۀ 94 اما جنگ با هرچه دوست داری سر جنگ دارد. 0 4 رضوان کاشیساز 1402/5/31 مربع های قرمز: خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا از کودکی تا پایان دفاع مقدس زینب عرفانیان 4.3 45 صفحۀ 94 همیشه سجدهی آخرش طولانی بود. آنقدر که فکر میکردی یادش رفته بلند شود. 0 4 رضوان کاشیساز 1402/5/31 مربع های قرمز: خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا از کودکی تا پایان دفاع مقدس زینب عرفانیان 4.3 45 صفحۀ 85 میترسیدم خوابم ببرد و آجر و آهن سقف رویم بیفتد. هنوز یاد نگرفته بودم در جبهه باید با مرگ رفیق شوی. وقتی یک قدمیات پرسه میزند و برایت دست تکان میدهد، ترسیدن و نخوابیدن بیمعناست. اگر قرار باشد دستت را بگیرد و ببرد تا صبح هم آجرها را با چشمت بپایی کار خودش را میکند. اگر هم نوبتت نرسیده باشد، دنبالش هم کنی محلت نمیگذارد. 0 1