بریدههای کتاب hastea hastea 2 روز پیش قلعه مالویل روبر مرل 4.4 48 صفحۀ 120 زندگی خود را بر فرداهایی بنا کرده بود سرتاسر آواز و سرود، اما اکنون مسلم شده بود که دیگر آن فرداها برای هیچکس آواز نمیخوانند. 0 3 hastea 2 روز پیش قلعه مالویل روبر مرل 4.4 48 صفحۀ 107 آمده بود تا با دیدن ما تنهایی را از خود براند، اما تنهایی در درون او بود. این تنهایی او را تا به اتاق ما بدرقه کرده بود و اینک او میرفت تا تنهایی را به اتاق خودش بازگرداند. 0 7 hastea 3 روز پیش قلعه مالویل روبر مرل 4.4 48 صفحۀ 100 میترسید خدا یا شیطان یا هر قدرتی را که به عقیدۀ خودش حالا برای شنیدن حرف آدمها گوش ایستاده بودند تا به محض اینکه اینها زیادی اظهار امیدواری کردند تنبیهشان کنند، سر لج بیندازد. 0 12 hastea 5 روز پیش سوء تفاهم آلبر کامو 3.9 46 صفحۀ 73 سکوت کشنده است. ولی حرف زدن هم به همان اندازه خطرناک است. 0 5 hastea 6 روز پیش سوء تفاهم آلبر کامو 3.9 46 صفحۀ 49 یافتن کلماتی که جدایی میافکند خیلی آسانتر از یافتن کلماتی است که پیوند میدهد و جمع و جور میکند! 0 6 hastea 6 روز پیش سوء تفاهم آلبر کامو 3.9 46 صفحۀ 45 مارتا: مگر پاییز چیست؟ ژان: بهار دومی، که در آن تمام برگها مثل گلها هستند. 0 4 hastea 6 روز پیش سوء تفاهم آلبر کامو 3.9 46 صفحۀ 44 آن چه که از خیالم میگذرد، مرا از دیدن همهی آنچه که احاطهام کرده است کور میسازد، بیزار میکند. 0 41 hastea 7 روز پیش سوء تفاهم آلبر کامو 3.9 46 صفحۀ 30 گاهی مردم از خودشان که حرف میزنند آدم خوشش میآید فقط شنونده باشد. 0 17 hastea 1404/5/5 سقوط آلبر کامو 3.9 111 صفحۀ 126 آه آقا، نه اینکه ما آدمها شخص بدی باشیم، فقط روشنایی را گم کردهایم. 0 5 hastea 1404/5/5 سقوط آلبر کامو 3.9 111 صفحۀ 91 حقیقت دوست عزیز سخت ملالانگیز است. 0 4 hastea 1404/5/4 سقوط آلبر کامو 3.9 111 صفحۀ 77 0 4 hastea 1404/5/4 سقوط آلبر کامو 3.9 111 صفحۀ 64 به طرز عجیبی خسته شدهام، نه به علت زیادی حرف زدن، بلکه فقط با فکر کردن به آنچه که از این پس باید برایتان بگویم. 0 7 hastea 1404/5/4 سقوط آلبر کامو 3.9 111 صفحۀ 64 بگویید ببینم، هموطن عزیز، شرمندگی کمی نمیسوزاند؟ 0 28 hastea 1404/5/2 سقوط آلبر کامو 3.9 111 صفحۀ 35 0 9 hastea 1404/4/14 غرور و تعصب جین آستین 4.1 185 صفحۀ 163 0 13 hastea 1404/4/3 دراکولا برام استوکر 3.8 32 صفحۀ 234 حالا که مایلی بفهمی، اولین قدم را به سوی فهمیدن برداشتهای. 0 6 hastea 1404/3/17 مرشد و مارگریتا میخاییل بولگاکف 4.1 119 صفحۀ 191 بعد خشمگینانه فریاد برآورد که اگر خدایی دیگر بود، هرگز اجازه نمیداد آنها اینقدر رنج بکشند. 0 4 hastea 1404/3/17 مرشد و مارگریتا میخاییل بولگاکف 4.1 119 صفحۀ 182 همیشه گفتهام که چشمها هرگز دروغ نمیگویند. میتوان دروغ گفت، اما چشمان آدمی همواره حقیقت را برملا میکند. 0 14 hastea 1404/3/17 دراکولا برام استوکر 3.8 32 صفحۀ 214 تنهایی با بالهای شوم خود بر بامهای ما خواهد نشست. 0 35 hastea 1404/3/17 دراکولا برام استوکر 3.8 32 صفحۀ 212 فکر نکن من ناراحت نیستم، گو اینکه میخندم. میبینی، حتی وقتی از زور خنده خفه شده بودم، گریه میکردم، اما فکر هم نکن که وقتی میگریم متأثرم، چون خنده هم به همان ترتیب سراغم آمد. این را همیشه به یاد داشته باش که خنده ای که در میزند و میگوید: «اجازه هست وارد شوم؟» خندهی حقیقی نیست. 0 6
بریدههای کتاب hastea hastea 2 روز پیش قلعه مالویل روبر مرل 4.4 48 صفحۀ 120 زندگی خود را بر فرداهایی بنا کرده بود سرتاسر آواز و سرود، اما اکنون مسلم شده بود که دیگر آن فرداها برای هیچکس آواز نمیخوانند. 0 3 hastea 2 روز پیش قلعه مالویل روبر مرل 4.4 48 صفحۀ 107 آمده بود تا با دیدن ما تنهایی را از خود براند، اما تنهایی در درون او بود. این تنهایی او را تا به اتاق ما بدرقه کرده بود و اینک او میرفت تا تنهایی را به اتاق خودش بازگرداند. 0 7 hastea 3 روز پیش قلعه مالویل روبر مرل 4.4 48 صفحۀ 100 میترسید خدا یا شیطان یا هر قدرتی را که به عقیدۀ خودش حالا برای شنیدن حرف آدمها گوش ایستاده بودند تا به محض اینکه اینها زیادی اظهار امیدواری کردند تنبیهشان کنند، سر لج بیندازد. 0 12 hastea 5 روز پیش سوء تفاهم آلبر کامو 3.9 46 صفحۀ 73 سکوت کشنده است. ولی حرف زدن هم به همان اندازه خطرناک است. 0 5 hastea 6 روز پیش سوء تفاهم آلبر کامو 3.9 46 صفحۀ 49 یافتن کلماتی که جدایی میافکند خیلی آسانتر از یافتن کلماتی است که پیوند میدهد و جمع و جور میکند! 0 6 hastea 6 روز پیش سوء تفاهم آلبر کامو 3.9 46 صفحۀ 45 مارتا: مگر پاییز چیست؟ ژان: بهار دومی، که در آن تمام برگها مثل گلها هستند. 0 4 hastea 6 روز پیش سوء تفاهم آلبر کامو 3.9 46 صفحۀ 44 آن چه که از خیالم میگذرد، مرا از دیدن همهی آنچه که احاطهام کرده است کور میسازد، بیزار میکند. 0 41 hastea 7 روز پیش سوء تفاهم آلبر کامو 3.9 46 صفحۀ 30 گاهی مردم از خودشان که حرف میزنند آدم خوشش میآید فقط شنونده باشد. 0 17 hastea 1404/5/5 سقوط آلبر کامو 3.9 111 صفحۀ 126 آه آقا، نه اینکه ما آدمها شخص بدی باشیم، فقط روشنایی را گم کردهایم. 0 5 hastea 1404/5/5 سقوط آلبر کامو 3.9 111 صفحۀ 91 حقیقت دوست عزیز سخت ملالانگیز است. 0 4 hastea 1404/5/4 سقوط آلبر کامو 3.9 111 صفحۀ 77 0 4 hastea 1404/5/4 سقوط آلبر کامو 3.9 111 صفحۀ 64 به طرز عجیبی خسته شدهام، نه به علت زیادی حرف زدن، بلکه فقط با فکر کردن به آنچه که از این پس باید برایتان بگویم. 0 7 hastea 1404/5/4 سقوط آلبر کامو 3.9 111 صفحۀ 64 بگویید ببینم، هموطن عزیز، شرمندگی کمی نمیسوزاند؟ 0 28 hastea 1404/5/2 سقوط آلبر کامو 3.9 111 صفحۀ 35 0 9 hastea 1404/4/14 غرور و تعصب جین آستین 4.1 185 صفحۀ 163 0 13 hastea 1404/4/3 دراکولا برام استوکر 3.8 32 صفحۀ 234 حالا که مایلی بفهمی، اولین قدم را به سوی فهمیدن برداشتهای. 0 6 hastea 1404/3/17 مرشد و مارگریتا میخاییل بولگاکف 4.1 119 صفحۀ 191 بعد خشمگینانه فریاد برآورد که اگر خدایی دیگر بود، هرگز اجازه نمیداد آنها اینقدر رنج بکشند. 0 4 hastea 1404/3/17 مرشد و مارگریتا میخاییل بولگاکف 4.1 119 صفحۀ 182 همیشه گفتهام که چشمها هرگز دروغ نمیگویند. میتوان دروغ گفت، اما چشمان آدمی همواره حقیقت را برملا میکند. 0 14 hastea 1404/3/17 دراکولا برام استوکر 3.8 32 صفحۀ 214 تنهایی با بالهای شوم خود بر بامهای ما خواهد نشست. 0 35 hastea 1404/3/17 دراکولا برام استوکر 3.8 32 صفحۀ 212 فکر نکن من ناراحت نیستم، گو اینکه میخندم. میبینی، حتی وقتی از زور خنده خفه شده بودم، گریه میکردم، اما فکر هم نکن که وقتی میگریم متأثرم، چون خنده هم به همان ترتیب سراغم آمد. این را همیشه به یاد داشته باش که خنده ای که در میزند و میگوید: «اجازه هست وارد شوم؟» خندهی حقیقی نیست. 0 6