بریدههای کتاب حمیدرضا فیاضی حمیدرضا فیاضی دیروز درگوشی های عاشقانه؛ ترجمه روان مناجات خمس عشر امام سجاد علی بن حسین 4.8 12 صفحۀ 69 خدای من! هر چقدر نعمتهای تو بزرگ است قدرشناسی من کوچک است. 0 0 حمیدرضا فیاضی دیروز درگوشی های عاشقانه؛ ترجمه روان مناجات خمس عشر امام سجاد علی بن حسین 4.8 12 صفحۀ 59 خودت را پیش خودت واسطه کردهام و از تو به خودت پناه آوردهام. 0 0 حمیدرضا فیاضی دیروز درگوشی های عاشقانه؛ ترجمه روان مناجات خمس عشر امام سجاد علی بن حسین 4.8 12 صفحۀ 55 خدایا! درست است که در سفر به سوی تو توشهام کم است اما با توکل بر تو دلم روشن است. 0 0 حمیدرضا فیاضی 4 روز پیش شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 503 صفحۀ 108 یک پرتو آفتاب بود، که لحظهای از سینهی ابری گذشته و دوباره زیر ابری باراندار پنهان شده و دنیا را سراسر در چشمم تاریک و غمانگیز کرده بود. 0 0 حمیدرضا فیاضی 4 روز پیش شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 503 صفحۀ 105 اتاقم تاریک، و بیرون اتاق گرفته و محزون. 0 0 حمیدرضا فیاضی 4 روز پیش شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 503 صفحۀ 98 فقط کسی را میتوانم دوست بدارم که آزاده باشد و احساسات مرا بفهمد و محترم بدارد. 0 1 حمیدرضا فیاضی 4 روز پیش شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 503 صفحۀ 93 میبینید، اشکم جاری است، ناستنکا، بگذارید جاری باشد. بگذارید اشکم بیاید. به کسی کاری ندارد. خودش خشک میشود، ناستنکا... 0 0 حمیدرضا فیاضی 4 روز پیش شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 503 صفحۀ 76 بله، حالم سر جا نیست. سراپا انتظارم و کوچکترین چیزی رنجیدهام میکند. 0 2 حمیدرضا فیاضی 4 روز پیش شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 503 صفحۀ 73 امروز روز غمباری بود، هوا بارانی، بی یک تبسم خورشید. درست مثل دوران پیری که در انتظار من است. 0 5 حمیدرضا فیاضی 4 روز پیش شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 503 صفحۀ 59 مادربزرگ با تشکر قبول کرد و فقط همهاش با نگرانی میپرسید که کتابها اخلاقی هستند یا نه. میگفت: آخر میدانی ناستنکا، اگر کتابها خلاف اخلاق باشند تو نباید آنها را بخوانی، چیزهای بد یا میگیری! 0 0 حمیدرضا فیاضی 4 روز پیش شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 503 صفحۀ 58 مادر بزرگ همیشه حسرت گذشته را میخورد. در گذشته خودش جوانتر بود، آفتاب گرمتر بود، خامه به زودیِ امروز ترش نمیشد و همه چیز بهتر از حالا بود. 0 0 حمیدرضا فیاضی 4 روز پیش شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 503 صفحۀ 49 خوشبخت باشید، دوشیزهی نازنین، که مرا از همان اول طرد نکردید و من میتوانم بگویم که دستکم دو شب از عمرم را به درستی زنده بودهام. 0 0 حمیدرضا فیاضی 4 روز پیش شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 503 صفحۀ 20 من عادت حرفزدن با خانمها را از دست دادهام_ حتی نمی دانم چطور باید با خانم ها حرف زد. مثلا همین حالا هیچ نمیدانم که حرف نسنجیدهای زدهام یا نه. خواهش میکنم راستش را بگویید. 0 0 حمیدرضا فیاضی 4 روز پیش شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 503 صفحۀ 20 من وقتی با خانمها روبهرو میشوم دست و پای خودم را گم میکنم. جای انکار نیست. آرامشم را از دست دادهام. همانطور که شما یک دقیقهی پیش که آن آقا ترساندتان خیلی خونسرد نبودید... من هم الان کمی ترسیدهام. مثل این است که خواب میبینم. حتی در خواب نمیدیدم که روزی با خانمی همصحبت بشوم. با هیچ جور خانمی! 0 0 حمیدرضا فیاضی 4 روز پیش شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 503 صفحۀ 5 شب عاشقان بیدل چه شبی دراز بلشد تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد 0 0 حمیدرضا فیاضی 6 روز پیش رویافروشی دالرگات لی می یه 3.9 1 صفحۀ 150 همیشه انجام هر کاری واسه اولین بار سخته. 0 0 حمیدرضا فیاضی 6 روز پیش رویافروشی دالرگات لی می یه 3.9 1 صفحۀ 146 زندگی رو همون طوری که هست بپذیر و سپاسگزار باش. شاید گفتنش راحت باشه، اما وقتی این کار رو انجام میدی، میفهمی که توی چند قدمی خوشبختی هستی. 0 0 حمیدرضا فیاضی 6 روز پیش رویافروشی دالرگات لی می یه 3.9 1 صفحۀ 145 پنی، به نظرم واسه دوستداشتن زندگی دو راه وجود داره. اول اینکه وقتی احساس نارضایتی میکنی، سخت تلاش کنی و زندگیت رو تغییر بدی. پنی سرش را به نشانه تایید تکان میدهد و میگوید: بله، درسته. دالرگات ادامه میدهد: اما گزینه دوم شاید سادهتر به نظر برسه، اما سختتره. اینکه حتی اگه زندگیت رو تغییر دادی، باید با تغییرات کنار بیای و به آرامش برسی. 0 0 حمیدرضا فیاضی 6 روز پیش رویافروشی دالرگات لی می یه 3.9 1 صفحۀ 142 الکی نیست که میگن هرچی بیشتر بخوابی، بیشتر خوابت میبره. 0 1 حمیدرضا فیاضی 6 روز پیش رویافروشی دالرگات لی می یه 3.9 1 صفحۀ 100 بیشتر مردم از اینکه دنیا چقدر خطرناکه، غافلن. رختخوابهای نرم، غذاهای گرم و خانههای امن همیشگی نیستن. میخوام مردم رو آماده کنم تا برای چنین دنیایی قوی باشن. 0 0
بریدههای کتاب حمیدرضا فیاضی حمیدرضا فیاضی دیروز درگوشی های عاشقانه؛ ترجمه روان مناجات خمس عشر امام سجاد علی بن حسین 4.8 12 صفحۀ 69 خدای من! هر چقدر نعمتهای تو بزرگ است قدرشناسی من کوچک است. 0 0 حمیدرضا فیاضی دیروز درگوشی های عاشقانه؛ ترجمه روان مناجات خمس عشر امام سجاد علی بن حسین 4.8 12 صفحۀ 59 خودت را پیش خودت واسطه کردهام و از تو به خودت پناه آوردهام. 0 0 حمیدرضا فیاضی دیروز درگوشی های عاشقانه؛ ترجمه روان مناجات خمس عشر امام سجاد علی بن حسین 4.8 12 صفحۀ 55 خدایا! درست است که در سفر به سوی تو توشهام کم است اما با توکل بر تو دلم روشن است. 0 0 حمیدرضا فیاضی 4 روز پیش شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 503 صفحۀ 108 یک پرتو آفتاب بود، که لحظهای از سینهی ابری گذشته و دوباره زیر ابری باراندار پنهان شده و دنیا را سراسر در چشمم تاریک و غمانگیز کرده بود. 0 0 حمیدرضا فیاضی 4 روز پیش شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 503 صفحۀ 105 اتاقم تاریک، و بیرون اتاق گرفته و محزون. 0 0 حمیدرضا فیاضی 4 روز پیش شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 503 صفحۀ 98 فقط کسی را میتوانم دوست بدارم که آزاده باشد و احساسات مرا بفهمد و محترم بدارد. 0 1 حمیدرضا فیاضی 4 روز پیش شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 503 صفحۀ 93 میبینید، اشکم جاری است، ناستنکا، بگذارید جاری باشد. بگذارید اشکم بیاید. به کسی کاری ندارد. خودش خشک میشود، ناستنکا... 0 0 حمیدرضا فیاضی 4 روز پیش شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 503 صفحۀ 76 بله، حالم سر جا نیست. سراپا انتظارم و کوچکترین چیزی رنجیدهام میکند. 0 2 حمیدرضا فیاضی 4 روز پیش شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 503 صفحۀ 73 امروز روز غمباری بود، هوا بارانی، بی یک تبسم خورشید. درست مثل دوران پیری که در انتظار من است. 0 5 حمیدرضا فیاضی 4 روز پیش شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 503 صفحۀ 59 مادربزرگ با تشکر قبول کرد و فقط همهاش با نگرانی میپرسید که کتابها اخلاقی هستند یا نه. میگفت: آخر میدانی ناستنکا، اگر کتابها خلاف اخلاق باشند تو نباید آنها را بخوانی، چیزهای بد یا میگیری! 0 0 حمیدرضا فیاضی 4 روز پیش شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 503 صفحۀ 58 مادر بزرگ همیشه حسرت گذشته را میخورد. در گذشته خودش جوانتر بود، آفتاب گرمتر بود، خامه به زودیِ امروز ترش نمیشد و همه چیز بهتر از حالا بود. 0 0 حمیدرضا فیاضی 4 روز پیش شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 503 صفحۀ 49 خوشبخت باشید، دوشیزهی نازنین، که مرا از همان اول طرد نکردید و من میتوانم بگویم که دستکم دو شب از عمرم را به درستی زنده بودهام. 0 0 حمیدرضا فیاضی 4 روز پیش شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 503 صفحۀ 20 من عادت حرفزدن با خانمها را از دست دادهام_ حتی نمی دانم چطور باید با خانم ها حرف زد. مثلا همین حالا هیچ نمیدانم که حرف نسنجیدهای زدهام یا نه. خواهش میکنم راستش را بگویید. 0 0 حمیدرضا فیاضی 4 روز پیش شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 503 صفحۀ 20 من وقتی با خانمها روبهرو میشوم دست و پای خودم را گم میکنم. جای انکار نیست. آرامشم را از دست دادهام. همانطور که شما یک دقیقهی پیش که آن آقا ترساندتان خیلی خونسرد نبودید... من هم الان کمی ترسیدهام. مثل این است که خواب میبینم. حتی در خواب نمیدیدم که روزی با خانمی همصحبت بشوم. با هیچ جور خانمی! 0 0 حمیدرضا فیاضی 4 روز پیش شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 503 صفحۀ 5 شب عاشقان بیدل چه شبی دراز بلشد تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد 0 0 حمیدرضا فیاضی 6 روز پیش رویافروشی دالرگات لی می یه 3.9 1 صفحۀ 150 همیشه انجام هر کاری واسه اولین بار سخته. 0 0 حمیدرضا فیاضی 6 روز پیش رویافروشی دالرگات لی می یه 3.9 1 صفحۀ 146 زندگی رو همون طوری که هست بپذیر و سپاسگزار باش. شاید گفتنش راحت باشه، اما وقتی این کار رو انجام میدی، میفهمی که توی چند قدمی خوشبختی هستی. 0 0 حمیدرضا فیاضی 6 روز پیش رویافروشی دالرگات لی می یه 3.9 1 صفحۀ 145 پنی، به نظرم واسه دوستداشتن زندگی دو راه وجود داره. اول اینکه وقتی احساس نارضایتی میکنی، سخت تلاش کنی و زندگیت رو تغییر بدی. پنی سرش را به نشانه تایید تکان میدهد و میگوید: بله، درسته. دالرگات ادامه میدهد: اما گزینه دوم شاید سادهتر به نظر برسه، اما سختتره. اینکه حتی اگه زندگیت رو تغییر دادی، باید با تغییرات کنار بیای و به آرامش برسی. 0 0 حمیدرضا فیاضی 6 روز پیش رویافروشی دالرگات لی می یه 3.9 1 صفحۀ 142 الکی نیست که میگن هرچی بیشتر بخوابی، بیشتر خوابت میبره. 0 1 حمیدرضا فیاضی 6 روز پیش رویافروشی دالرگات لی می یه 3.9 1 صفحۀ 100 بیشتر مردم از اینکه دنیا چقدر خطرناکه، غافلن. رختخوابهای نرم، غذاهای گرم و خانههای امن همیشگی نیستن. میخوام مردم رو آماده کنم تا برای چنین دنیایی قوی باشن. 0 0