بریده‌ای از کتاب شب های روشن اثر فیودور داستایفسکی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 58

مادر بزرگ همیشه حسرت گذشته را می‌خورد. در گذشته خودش جوان‌تر بود، آفتاب گرم‌تر بود، خامه به زودیِ امروز ترش نمی‌شد و همه چیز بهتر از حالا بود.

مادر بزرگ همیشه حسرت گذشته را می‌خورد. در گذشته خودش جوان‌تر بود، آفتاب گرم‌تر بود، خامه به زودیِ امروز ترش نمی‌شد و همه چیز بهتر از حالا بود.

7

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.