بریدهای از کتاب شب های روشن اثر فیودور داستایفسکی
5 روز پیش
صفحۀ 108
یک پرتو آفتاب بود، که لحظهای از سینهی ابری گذشته و دوباره زیر ابری باراندار پنهان شده و دنیا را سراسر در چشمم تاریک و غمانگیز کرده بود.
یک پرتو آفتاب بود، که لحظهای از سینهی ابری گذشته و دوباره زیر ابری باراندار پنهان شده و دنیا را سراسر در چشمم تاریک و غمانگیز کرده بود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.