بریده‌ای از کتاب شب های روشن اثر فیودور داستایفسکی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 20

من وقتی با خانم‌ها روبه‌رو می‌شوم دست‌ و پای خودم را گم می‌کنم. جای انکار نیست. آرامشم را از دست داده‌ام. همان‌طور که شما یک دقیقه‌ی پیش که آن آقا ترساندتان خیلی خونسرد نبودید... من هم الان کمی ترسیده‌ام. مثل این است که خواب می‌بینم. حتی در خواب نمی‌دیدم که روزی با خانمی همصحبت بشوم. با هیچ جور خانمی!

من وقتی با خانم‌ها روبه‌رو می‌شوم دست‌ و پای خودم را گم می‌کنم. جای انکار نیست. آرامشم را از دست داده‌ام. همان‌طور که شما یک دقیقه‌ی پیش که آن آقا ترساندتان خیلی خونسرد نبودید... من هم الان کمی ترسیده‌ام. مثل این است که خواب می‌بینم. حتی در خواب نمی‌دیدم که روزی با خانمی همصحبت بشوم. با هیچ جور خانمی!

8

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.