بریدههای کتاب فاطمهزهرا طاهریتبار فاطمهزهرا طاهریتبار 1403/11/21 حانیه حامد عسکری 4.2 47 صفحۀ 31 نامه هفتم : مرگ ،حانیه، مرگ ! مرگ چه چیز مهیبی است ! چه معمای غریبی است! داشتم برای مکفی احوالات محمد عزیزمان را در معراج مینوشتم که به ملاقاتش با فرشته مرگ رسیدم . قلم گذاشتم. متن پیش نمی رفت و سکوت بودم. ملک الموت گفته بود من روزی پنج بار به خانه های روی زمین سر میزنم. یعنی از امروز صبح تا الآن که یک نیمه شب است ، پنج بار مرا دیده و پنج بار تو را، یعنی توی این برج سیصد واحده که من توی یکی از واحدهایش زندگی میکنم هم عزراییل آمده؟ خودش آمده یا زیردستانش یا کارمندهای واحد مرگ در عالم بالا؟ راستش فکر میکنم مرگ را چون نمیشناسیم و از ابعادش چیزی نمی دانیم، ترسناک است. ترس حاصل جهل است. ما از تاریکی میترسیم، چون شناختمان را از محیط صفر میکند، از شب و بیابان و کوه هم به همین دلیل، ولی حانیه ، تنهایی از همه اینها ترسناک تر است. همین است که انفرادی در زندان بالاترین تنبیه است وگرنه که اتاقی در بسته و امن چه چیز ترسناکی یا چه تهدیدی میتواند داشته باشد؟ یک چیزی به تو میگویم بین خودمان باشد. سند و دلیلی ندارم، حدس و گمان و دل است. میگویم خدا ما را خلق کرد که بپرستیمش و جهان پر شود از صدا کردنش. تنهایی خدا را اذیت میکرده، حانیه؟ کفر میگویم؟ شطحیات است؟ بر من ببخش. آدمِ پریشان چهارچوب و قاعده ندارد. این را هم بگذار کنار همان تفاوت فیزیکدان و شاعر، بگذار همان جایی که کفن زیر خاک می سوزد و دود از آن بلند میشود. حانیه، ما آمده بودیم بندگی کنیم، آمده بودیم با او حرف بزنیم. چه شد که بندگی نکردیم و تنهاتر شد را هم یک روزی برایت مینویسم، پدر ژپتو یک عالمه ساعت و صندلی و میز ساخته بود که اموراتش بگذرد ، که بفروشد و پول شمع و نان و شراب بدهد پینوکیو را اما برای دلش ساخت ، ساخت که یکی باشد زل بزند توی چشمهایش و بگوید دلتنگم پسر ، ساخت که از تنهایی دربیاید، تنهایی عذاب است، حانیه. عذاب نبود یونس را به اعماق دریاهای تاریک به زندانی انفرادی در شکم ماهی نمیفرستاد. مرگ مفهومی عجیب است دختر؛ پرهیزگارت میکند صبورت میکند، رامت میکند و دستت را میگیرد و تو را به جاهایی از اعماق وجود خودت میبرد که گمان نمیکنی شهر دلت ممکن است چنین گوشه ها و کوچه هایی هم داشته باشد یادِ مرگ عصمت میآورد حانیه آدم به مرگ که فکر کند خیلی کارها را نمی کند ما حواسمان نیست قرار است همه مان .میریم به این خیلی فکر کردم که من بمیرم تو بیشتر اذیت میشوی یا تو ،میری من بیشتر اذیت میشوم؟ چه دنیای غریبی داریم حانیه من مرگ را دوست دارم ولی تو را بیشتر تو را دوست دارم و دوست داشتن تو انگار به من حس جاودانگی میدهد. 0 2 فاطمهزهرا طاهریتبار 1403/7/30 حانیه حامد عسکری 4.2 47 صفحۀ 27 چه خوشبخت است انسان که مخیر است بین سعادت و شقاوت! ما فرشتگان موظفیم به عبادت و بندگی. قشنگ این است که بتوانی گناه کنی و نکنی ، بتوانی حرام بخوری و نخوری . کسی که لال است، چه افتخاری دارد بگوید به عمرم دروغ نگفته ام و تهمت نزده ام و غیبت نکرده ام چه خوشبخت است بشر! حانیه/حامدعسکری 0 2 فاطمهزهرا طاهریتبار 1403/7/27 حانیه حامد عسکری 4.2 47 صفحۀ 9 آدمیزاد هشتاد درصد بدنش آب است. من میگویم اشک است. اشک خیلی چیز خوبی است لاکردار، آبادی چشم است. حانیه/حامدعسکری 0 3 فاطمهزهرا طاهریتبار 1403/7/27 حانیه حامد عسکری 4.2 47 صفحۀ 8 نادری بودم که هندوستان بیست و پنج سالگیات را آبادی به آبادی آمده بودم و به خودت گفتم الآن کجای سرزمین توام. یادت میآید، حانیه؟ یادت می آید خندیدی و گفتی :«آره خب فقط تو فتح کردی من هم تسلیم محض بودم بی مقاومت » گفتم :«نکردم؟» گفتی :«از آدم علیه السلام به این طرف، مردها فکر میکنند انتخاب میکنند، ولی این جوری نیست. این زنهایند که انتخاب میکنند چه کسی انتخابشان کند. این هم یکی از هزاران چیزی است که شما فکر میکنید خودتان کشفش کرده اید، ولی ما سر راهتان گذاشتیم و صدایش را هم درنیاوردیم. همۀ مردها فکر میکنند این مخ زدن، توانایی و تخصص و نبوغ خودشان است. نه جانم. این ما زنهاییم که انتخاب میکنیم مخمان را بزنند. این ماییم که زونون ابتدای زندگی را رنگ میدهیم و زونون میشود زن.» 0 3 فاطمهزهرا طاهریتبار 1403/1/29 کاهن معبد جینجا، داستان سفر ژاپن یامین پور 4.0 97 صفحۀ 11 راستش من بیشتر اهل تماشا هستم تا اهل گفتگو، سفر یعنی فرصت تماشا و فرصت تماشا یعنی همان لحظه زندگی. دقیق تر بگویم هر چند از تماشای دسته جمعی چیزی لذت میبرم ولی چندان حوصله معاشرت با آدمهای مختلف را ندارم؛ یعنی زیاد حرف زدن به طورکلی و فارغ از اینکه دربارۀ چه موضوعی باشد حوصله ام را سر میبرد . حتی اگر سر بحثی را باز کنند همان اول کار باید حدس بزنم که این بحث چقدر طول میکشد و کوتاهترین راه برای پایان دادن به آن چیست؟ به همین دلیل برخلاف تصوری که دیگران از من دارند غالباً با مواضع طرف مقابلم موافقت میکنم تا از خیر توضیح دادن و استدلالهای اضافه بگذرد هر چند مدتها بعد از به کار بردن این ترفند متوجه شدم همین موافقت دلیل موجهی برای طرف مقابل است تا احساس کند میتواند با خیال راحت حرفهایش را ادامه بدهد شاید همین کافی باشد تا قضاوت کنید آدم درونگرایی هستم؛ با این برچسب مخالفتی ندارم اما به موازات از دست رفتن جوانی خودم را چاه کنی میبینم که هرچه بیشتر زمین وجودش را میشکافد و بیشتر فرو میرود به آنها که بالای سرچاه به جست و خیز مشغولند کمتر صدایش میرسد. #کاهن_معبد_جینجا 0 0 فاطمهزهرا طاهریتبار 1403/1/29 کاهن معبد جینجا، داستان سفر ژاپن یامین پور 4.0 97 صفحۀ 22 برای دریافتن علت واقعی کنشهای انسانی باید بتوانی خودت را در موقعیت کنشگر قرار بدهی؛ هرچند که کار آسانی نیست. دست کم قضاوت عجولانه و غیرمسئولانه را تا حدودی کنترل میکند و بعدها که در اجرای این عملیات متبحر شدید، رفتار دیگران پیش بینی پذیر میشود و این قدرت پیش بینی است که شما را در تعاملات اجتماعی پیش میاندازد. #کاهن_معبد_جینجا #یامینپور 0 1 فاطمهزهرا طاهریتبار 1403/1/28 از من بودن تا ما شدن: مهارت های انتخاب همسر: نکند خشت اول را کج بگذاری محسن عباسی ولدی 4.4 20 صفحۀ 248 امیر مؤمنان علی ان دو رکعت نماز میخواند، بعد از نماز صد بار از درگاه خدا طلب خیر میکرد و سپس به درگاه الهی عرض میکرد «اللَّهُمَّ إِنّى قَد هَمَمتُ بِأمرٍ قَد عَلِمتَهُ فَإِن كُنتَ تَعلَمُ أَنَّهُ خَيرٌ لي في ديني وَ دُنيايَ وَ آخِرَتي فَيَسِهُ لى وَإِن كُنتَ تَعلَمُ أَنَّهُ شَرِّ لي فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي فَاصِرِفهُ عَنِّى؛ كَرِهَت نَفْسِى ذَلِكَ أم أحَبَّت . فَإِنَّكَ تَعلَمُ وَ لا أعلَمُ وَ أنتَ عَلّامُ الغُيوبِ؛ خدایا! من تصمیم به انجام کاری گرفته ام اگر تو میدانی که این کار خیر دین و دنیا و آخرت من است آن را برای من آسان نما؛ اما اگر میدانی که این کار برای دین و دنیا و آخرت من شر است، آن را از من برگردان؛ چه این کار را ناخوش بدارم و چه دوست باشم؛ چرا که تو میدانی و من نمیدانم و تو عالم به غیب هستی حضرت پس از این دعا آن کار را انجام میداد. 0 5 فاطمهزهرا طاهریتبار 1403/1/28 از من بودن تا ما شدن: مهارت های انتخاب همسر: نکند خشت اول را کج بگذاری محسن عباسی ولدی 4.4 20 صفحۀ 194 0 0 فاطمهزهرا طاهریتبار 1403/1/15 روابط متکامل زن و مرد علی صفایی حائری 4.2 24 صفحۀ 38 0 1 فاطمهزهرا طاهریتبار 1403/1/14 روابط متکامل زن و مرد علی صفایی حائری 4.2 24 صفحۀ 11 0 2 فاطمهزهرا طاهریتبار 1402/11/24 کتاب ازدواج: تاسیس جلد 1 حمید حبشی 4.2 13 صفحۀ 95 ازدواج وارد شدن به حیطه ای از نگرشها، عملکردها ، تکالیف و بهره هاست. 0 5 فاطمهزهرا طاهریتبار 1402/11/24 داستان رویان: تاریخ شفاهی دکتر سعید کاظمی آشتیانی در پژوهشگاه رویان محمدعلی زمانیان 4.2 39 صفحۀ 47 0 3 فاطمهزهرا طاهریتبار 1402/11/12 کتاب ازدواج: تاسیس جلد 1 حمید حبشی 4.2 13 صفحۀ 75 شرایط، باید متوجه قابلیتهای افراد و ظرفیتهای آنها برای تشکیل زندگی مشترک باشد، نه شمار امکانات آنها. 0 7 فاطمهزهرا طاهریتبار 1402/11/12 کتاب ازدواج: تاسیس جلد 1 حمید حبشی 4.2 13 صفحۀ 72 حرکت، نتیجهی طی مسافت بین موجودها و مطلوبهای ماست. 0 8 فاطمهزهرا طاهریتبار 1402/10/25 نقش معلم در تربیت دینی محمد داوودی 0.0 صفحۀ 11 سوال: در مقام عمل تربیت مطلوب، یعنی تربیت دینی میتواند جدا از تعلیم باشد؟ پاسخ: نمیتوان این دو فعالیت را از هم جدا کرد برای مثال نمیتوان از بخشی از کادر آموزشی انتظار تعلیم و از بخشی دیگر انتظار تربیت داشت! زیرا دانش آموز چنانکه از معلم ریاضی و فیزیک معلومات فیزیک و ریاضی می آموزد از رفتار و منش او نیز چگونگی رفتار و منش را می آموزد و کسی نمیتواند جلوی این تاثیر را بگیرد. 0 4 فاطمهزهرا طاهریتبار 1402/10/25 نقش معلم در تربیت دینی محمد داوودی 0.0 صفحۀ 27 هر تربیت مستلزم تعلیم است و هر تعلیم به نوعی تربیت می انجامد. 0 1 فاطمهزهرا طاهریتبار 1402/10/7 معلم الهام بخش: ایجاد تغییر مثبت در زندگی دانش آموزان رابرت ای. سالو 3.8 1 صفحۀ 48 فیلتر ارزش گذاری بر برداشت متقابل معلمان و دانش آموزان از یکدیگر تاثیر میگذارد . برای اطمینان از اینکه دانش آموزان پذیرای اطلاعات ما هستند آنها باید ما را ارضا کننده نیازهایشان بدانند 0 2 فاطمهزهرا طاهریتبار 1402/10/3 معلم الهام بخش: ایجاد تغییر مثبت در زندگی دانش آموزان رابرت ای. سالو 3.8 1 صفحۀ 23 مهم نیست که من بیست و چند سال است که مطالب یکسان را به پنج کلاس مختلف درس میدهم ؛ مهم این است که این مطلب برای بچه ها تازگی دارد و شاید لحظه به لحظه آن را تا ابد به خاطر سپارند، کار ما بر آیندگان تاثیر میگذارد و زندگی خودمان را سرشار از معنا و هدف میکند. 0 2 فاطمهزهرا طاهریتبار 1402/7/18 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 287 صفحۀ 13 مردم دیگر عرضه چنین کاری را ندارند، عرضه ی دم کردن یک قهوه درست و درمان. همانطور که حالا دیگر کسی از پس نوشتن با خودکار بر نمی آید ، چون حالا همه کامیپوتر و اسپرسوساز دارند. و آخر و عاقبت دنیا چه میشود وقتی آدم ها نتوانند با خودکار بنویسند یا یک قوری قهوه دم کنند؟ 0 13
بریدههای کتاب فاطمهزهرا طاهریتبار فاطمهزهرا طاهریتبار 1403/11/21 حانیه حامد عسکری 4.2 47 صفحۀ 31 نامه هفتم : مرگ ،حانیه، مرگ ! مرگ چه چیز مهیبی است ! چه معمای غریبی است! داشتم برای مکفی احوالات محمد عزیزمان را در معراج مینوشتم که به ملاقاتش با فرشته مرگ رسیدم . قلم گذاشتم. متن پیش نمی رفت و سکوت بودم. ملک الموت گفته بود من روزی پنج بار به خانه های روی زمین سر میزنم. یعنی از امروز صبح تا الآن که یک نیمه شب است ، پنج بار مرا دیده و پنج بار تو را، یعنی توی این برج سیصد واحده که من توی یکی از واحدهایش زندگی میکنم هم عزراییل آمده؟ خودش آمده یا زیردستانش یا کارمندهای واحد مرگ در عالم بالا؟ راستش فکر میکنم مرگ را چون نمیشناسیم و از ابعادش چیزی نمی دانیم، ترسناک است. ترس حاصل جهل است. ما از تاریکی میترسیم، چون شناختمان را از محیط صفر میکند، از شب و بیابان و کوه هم به همین دلیل، ولی حانیه ، تنهایی از همه اینها ترسناک تر است. همین است که انفرادی در زندان بالاترین تنبیه است وگرنه که اتاقی در بسته و امن چه چیز ترسناکی یا چه تهدیدی میتواند داشته باشد؟ یک چیزی به تو میگویم بین خودمان باشد. سند و دلیلی ندارم، حدس و گمان و دل است. میگویم خدا ما را خلق کرد که بپرستیمش و جهان پر شود از صدا کردنش. تنهایی خدا را اذیت میکرده، حانیه؟ کفر میگویم؟ شطحیات است؟ بر من ببخش. آدمِ پریشان چهارچوب و قاعده ندارد. این را هم بگذار کنار همان تفاوت فیزیکدان و شاعر، بگذار همان جایی که کفن زیر خاک می سوزد و دود از آن بلند میشود. حانیه، ما آمده بودیم بندگی کنیم، آمده بودیم با او حرف بزنیم. چه شد که بندگی نکردیم و تنهاتر شد را هم یک روزی برایت مینویسم، پدر ژپتو یک عالمه ساعت و صندلی و میز ساخته بود که اموراتش بگذرد ، که بفروشد و پول شمع و نان و شراب بدهد پینوکیو را اما برای دلش ساخت ، ساخت که یکی باشد زل بزند توی چشمهایش و بگوید دلتنگم پسر ، ساخت که از تنهایی دربیاید، تنهایی عذاب است، حانیه. عذاب نبود یونس را به اعماق دریاهای تاریک به زندانی انفرادی در شکم ماهی نمیفرستاد. مرگ مفهومی عجیب است دختر؛ پرهیزگارت میکند صبورت میکند، رامت میکند و دستت را میگیرد و تو را به جاهایی از اعماق وجود خودت میبرد که گمان نمیکنی شهر دلت ممکن است چنین گوشه ها و کوچه هایی هم داشته باشد یادِ مرگ عصمت میآورد حانیه آدم به مرگ که فکر کند خیلی کارها را نمی کند ما حواسمان نیست قرار است همه مان .میریم به این خیلی فکر کردم که من بمیرم تو بیشتر اذیت میشوی یا تو ،میری من بیشتر اذیت میشوم؟ چه دنیای غریبی داریم حانیه من مرگ را دوست دارم ولی تو را بیشتر تو را دوست دارم و دوست داشتن تو انگار به من حس جاودانگی میدهد. 0 2 فاطمهزهرا طاهریتبار 1403/7/30 حانیه حامد عسکری 4.2 47 صفحۀ 27 چه خوشبخت است انسان که مخیر است بین سعادت و شقاوت! ما فرشتگان موظفیم به عبادت و بندگی. قشنگ این است که بتوانی گناه کنی و نکنی ، بتوانی حرام بخوری و نخوری . کسی که لال است، چه افتخاری دارد بگوید به عمرم دروغ نگفته ام و تهمت نزده ام و غیبت نکرده ام چه خوشبخت است بشر! حانیه/حامدعسکری 0 2 فاطمهزهرا طاهریتبار 1403/7/27 حانیه حامد عسکری 4.2 47 صفحۀ 9 آدمیزاد هشتاد درصد بدنش آب است. من میگویم اشک است. اشک خیلی چیز خوبی است لاکردار، آبادی چشم است. حانیه/حامدعسکری 0 3 فاطمهزهرا طاهریتبار 1403/7/27 حانیه حامد عسکری 4.2 47 صفحۀ 8 نادری بودم که هندوستان بیست و پنج سالگیات را آبادی به آبادی آمده بودم و به خودت گفتم الآن کجای سرزمین توام. یادت میآید، حانیه؟ یادت می آید خندیدی و گفتی :«آره خب فقط تو فتح کردی من هم تسلیم محض بودم بی مقاومت » گفتم :«نکردم؟» گفتی :«از آدم علیه السلام به این طرف، مردها فکر میکنند انتخاب میکنند، ولی این جوری نیست. این زنهایند که انتخاب میکنند چه کسی انتخابشان کند. این هم یکی از هزاران چیزی است که شما فکر میکنید خودتان کشفش کرده اید، ولی ما سر راهتان گذاشتیم و صدایش را هم درنیاوردیم. همۀ مردها فکر میکنند این مخ زدن، توانایی و تخصص و نبوغ خودشان است. نه جانم. این ما زنهاییم که انتخاب میکنیم مخمان را بزنند. این ماییم که زونون ابتدای زندگی را رنگ میدهیم و زونون میشود زن.» 0 3 فاطمهزهرا طاهریتبار 1403/1/29 کاهن معبد جینجا، داستان سفر ژاپن یامین پور 4.0 97 صفحۀ 11 راستش من بیشتر اهل تماشا هستم تا اهل گفتگو، سفر یعنی فرصت تماشا و فرصت تماشا یعنی همان لحظه زندگی. دقیق تر بگویم هر چند از تماشای دسته جمعی چیزی لذت میبرم ولی چندان حوصله معاشرت با آدمهای مختلف را ندارم؛ یعنی زیاد حرف زدن به طورکلی و فارغ از اینکه دربارۀ چه موضوعی باشد حوصله ام را سر میبرد . حتی اگر سر بحثی را باز کنند همان اول کار باید حدس بزنم که این بحث چقدر طول میکشد و کوتاهترین راه برای پایان دادن به آن چیست؟ به همین دلیل برخلاف تصوری که دیگران از من دارند غالباً با مواضع طرف مقابلم موافقت میکنم تا از خیر توضیح دادن و استدلالهای اضافه بگذرد هر چند مدتها بعد از به کار بردن این ترفند متوجه شدم همین موافقت دلیل موجهی برای طرف مقابل است تا احساس کند میتواند با خیال راحت حرفهایش را ادامه بدهد شاید همین کافی باشد تا قضاوت کنید آدم درونگرایی هستم؛ با این برچسب مخالفتی ندارم اما به موازات از دست رفتن جوانی خودم را چاه کنی میبینم که هرچه بیشتر زمین وجودش را میشکافد و بیشتر فرو میرود به آنها که بالای سرچاه به جست و خیز مشغولند کمتر صدایش میرسد. #کاهن_معبد_جینجا 0 0 فاطمهزهرا طاهریتبار 1403/1/29 کاهن معبد جینجا، داستان سفر ژاپن یامین پور 4.0 97 صفحۀ 22 برای دریافتن علت واقعی کنشهای انسانی باید بتوانی خودت را در موقعیت کنشگر قرار بدهی؛ هرچند که کار آسانی نیست. دست کم قضاوت عجولانه و غیرمسئولانه را تا حدودی کنترل میکند و بعدها که در اجرای این عملیات متبحر شدید، رفتار دیگران پیش بینی پذیر میشود و این قدرت پیش بینی است که شما را در تعاملات اجتماعی پیش میاندازد. #کاهن_معبد_جینجا #یامینپور 0 1 فاطمهزهرا طاهریتبار 1403/1/28 از من بودن تا ما شدن: مهارت های انتخاب همسر: نکند خشت اول را کج بگذاری محسن عباسی ولدی 4.4 20 صفحۀ 248 امیر مؤمنان علی ان دو رکعت نماز میخواند، بعد از نماز صد بار از درگاه خدا طلب خیر میکرد و سپس به درگاه الهی عرض میکرد «اللَّهُمَّ إِنّى قَد هَمَمتُ بِأمرٍ قَد عَلِمتَهُ فَإِن كُنتَ تَعلَمُ أَنَّهُ خَيرٌ لي في ديني وَ دُنيايَ وَ آخِرَتي فَيَسِهُ لى وَإِن كُنتَ تَعلَمُ أَنَّهُ شَرِّ لي فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي فَاصِرِفهُ عَنِّى؛ كَرِهَت نَفْسِى ذَلِكَ أم أحَبَّت . فَإِنَّكَ تَعلَمُ وَ لا أعلَمُ وَ أنتَ عَلّامُ الغُيوبِ؛ خدایا! من تصمیم به انجام کاری گرفته ام اگر تو میدانی که این کار خیر دین و دنیا و آخرت من است آن را برای من آسان نما؛ اما اگر میدانی که این کار برای دین و دنیا و آخرت من شر است، آن را از من برگردان؛ چه این کار را ناخوش بدارم و چه دوست باشم؛ چرا که تو میدانی و من نمیدانم و تو عالم به غیب هستی حضرت پس از این دعا آن کار را انجام میداد. 0 5 فاطمهزهرا طاهریتبار 1403/1/28 از من بودن تا ما شدن: مهارت های انتخاب همسر: نکند خشت اول را کج بگذاری محسن عباسی ولدی 4.4 20 صفحۀ 194 0 0 فاطمهزهرا طاهریتبار 1403/1/15 روابط متکامل زن و مرد علی صفایی حائری 4.2 24 صفحۀ 38 0 1 فاطمهزهرا طاهریتبار 1403/1/14 روابط متکامل زن و مرد علی صفایی حائری 4.2 24 صفحۀ 11 0 2 فاطمهزهرا طاهریتبار 1402/11/24 کتاب ازدواج: تاسیس جلد 1 حمید حبشی 4.2 13 صفحۀ 95 ازدواج وارد شدن به حیطه ای از نگرشها، عملکردها ، تکالیف و بهره هاست. 0 5 فاطمهزهرا طاهریتبار 1402/11/24 داستان رویان: تاریخ شفاهی دکتر سعید کاظمی آشتیانی در پژوهشگاه رویان محمدعلی زمانیان 4.2 39 صفحۀ 47 0 3 فاطمهزهرا طاهریتبار 1402/11/12 کتاب ازدواج: تاسیس جلد 1 حمید حبشی 4.2 13 صفحۀ 75 شرایط، باید متوجه قابلیتهای افراد و ظرفیتهای آنها برای تشکیل زندگی مشترک باشد، نه شمار امکانات آنها. 0 7 فاطمهزهرا طاهریتبار 1402/11/12 کتاب ازدواج: تاسیس جلد 1 حمید حبشی 4.2 13 صفحۀ 72 حرکت، نتیجهی طی مسافت بین موجودها و مطلوبهای ماست. 0 8 فاطمهزهرا طاهریتبار 1402/10/25 نقش معلم در تربیت دینی محمد داوودی 0.0 صفحۀ 11 سوال: در مقام عمل تربیت مطلوب، یعنی تربیت دینی میتواند جدا از تعلیم باشد؟ پاسخ: نمیتوان این دو فعالیت را از هم جدا کرد برای مثال نمیتوان از بخشی از کادر آموزشی انتظار تعلیم و از بخشی دیگر انتظار تربیت داشت! زیرا دانش آموز چنانکه از معلم ریاضی و فیزیک معلومات فیزیک و ریاضی می آموزد از رفتار و منش او نیز چگونگی رفتار و منش را می آموزد و کسی نمیتواند جلوی این تاثیر را بگیرد. 0 4 فاطمهزهرا طاهریتبار 1402/10/25 نقش معلم در تربیت دینی محمد داوودی 0.0 صفحۀ 27 هر تربیت مستلزم تعلیم است و هر تعلیم به نوعی تربیت می انجامد. 0 1 فاطمهزهرا طاهریتبار 1402/10/7 معلم الهام بخش: ایجاد تغییر مثبت در زندگی دانش آموزان رابرت ای. سالو 3.8 1 صفحۀ 48 فیلتر ارزش گذاری بر برداشت متقابل معلمان و دانش آموزان از یکدیگر تاثیر میگذارد . برای اطمینان از اینکه دانش آموزان پذیرای اطلاعات ما هستند آنها باید ما را ارضا کننده نیازهایشان بدانند 0 2 فاطمهزهرا طاهریتبار 1402/10/3 معلم الهام بخش: ایجاد تغییر مثبت در زندگی دانش آموزان رابرت ای. سالو 3.8 1 صفحۀ 23 مهم نیست که من بیست و چند سال است که مطالب یکسان را به پنج کلاس مختلف درس میدهم ؛ مهم این است که این مطلب برای بچه ها تازگی دارد و شاید لحظه به لحظه آن را تا ابد به خاطر سپارند، کار ما بر آیندگان تاثیر میگذارد و زندگی خودمان را سرشار از معنا و هدف میکند. 0 2 فاطمهزهرا طاهریتبار 1402/7/18 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 287 صفحۀ 13 مردم دیگر عرضه چنین کاری را ندارند، عرضه ی دم کردن یک قهوه درست و درمان. همانطور که حالا دیگر کسی از پس نوشتن با خودکار بر نمی آید ، چون حالا همه کامیپوتر و اسپرسوساز دارند. و آخر و عاقبت دنیا چه میشود وقتی آدم ها نتوانند با خودکار بنویسند یا یک قوری قهوه دم کنند؟ 0 13