بریده‌ای از کتاب حانیه اثر حامد عسکری

بریدۀ کتاب

صفحۀ 8

نادری بودم که هندوستان بیست و پنج سالگی‌ات را آبادی به آبادی آمده بودم و به خودت گفتم الآن کجای سرزمین توام. یادت می‌آید، حانیه؟ یادت می آید خندیدی و گفتی :«آره خب فقط تو فتح کردی من هم تسلیم محض بودم بی مقاومت » گفتم :«نکردم؟» گفتی :«از آدم علیه السلام به این طرف، مردها فکر میکنند انتخاب میکنند، ولی این جوری نیست. این زنهایند که انتخاب میکنند چه کسی انتخابشان کند. این هم یکی از هزاران چیزی است که شما فکر میکنید خودتان کشفش کرده اید، ولی ما سر راهتان گذاشتیم و صدایش را هم درنیاوردیم. همۀ مردها فکر میکنند این مخ زدن، توانایی و تخصص و نبوغ خودشان است. نه جانم. این ما زنهاییم که انتخاب میکنیم مخمان را بزنند. این ماییم که زونون ابتدای زندگی را رنگ میدهیم و زونون می‌شود زن.»

نادری بودم که هندوستان بیست و پنج سالگی‌ات را آبادی به آبادی آمده بودم و به خودت گفتم الآن کجای سرزمین توام. یادت می‌آید، حانیه؟ یادت می آید خندیدی و گفتی :«آره خب فقط تو فتح کردی من هم تسلیم محض بودم بی مقاومت » گفتم :«نکردم؟» گفتی :«از آدم علیه السلام به این طرف، مردها فکر میکنند انتخاب میکنند، ولی این جوری نیست. این زنهایند که انتخاب میکنند چه کسی انتخابشان کند. این هم یکی از هزاران چیزی است که شما فکر میکنید خودتان کشفش کرده اید، ولی ما سر راهتان گذاشتیم و صدایش را هم درنیاوردیم. همۀ مردها فکر میکنند این مخ زدن، توانایی و تخصص و نبوغ خودشان است. نه جانم. این ما زنهاییم که انتخاب میکنیم مخمان را بزنند. این ماییم که زونون ابتدای زندگی را رنگ میدهیم و زونون می‌شود زن.»

15

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.