بریدههای کتاب فاطمه مردی فاطمه مردی 1404/5/14 بافته لاتیتیا کلمبانی 3.9 29 صفحۀ 160 گاهی فکر کردن به اینکه هر چیزی انتهایی دارد ، آرامشبخش است ، اینکه بزرگترین شکنجهها هم فردا میتوانند تمام شوند . 0 4 فاطمه مردی 1404/5/13 آتش، بدون دود: گالان و سولماز، درخت مقدس، اتحاد بزرگ (کتابهای اول، دوم و سوم) نادر ابراهیمی 4.7 40 صفحۀ 372 حکایت محبّت ، حکایت درد است . 0 1 فاطمه مردی 1404/5/8 آتش، بدون دود: گالان و سولماز، درخت مقدس، اتحاد بزرگ (کتابهای اول، دوم و سوم) نادر ابراهیمی 4.7 40 صفحۀ 331 هیچ چیز دنیا را به فساد و تباهی نکشانده است مگر زور گفتن معدودی و زور شنیدن بسیاری . 0 59 فاطمه مردی 1404/5/7 آتش، بدون دود: گالان و سولماز، درخت مقدس، اتحاد بزرگ (کتابهای اول، دوم و سوم) نادر ابراهیمی 4.7 40 صفحۀ 314 میوهء بسیار ، شاخهء درخت را میشکند ، شادی بسیار ، قبل را . ترکمن میگوید : با نصف خندهات بخند تا مجبور نشوی گریه کنی . با جامهء نو ، چاروق نو نپوش . کمال ، غصه میآورد . 0 1 فاطمه مردی 1404/5/6 آتش، بدون دود: گالان و سولماز، درخت مقدس، اتحاد بزرگ (کتابهای اول، دوم و سوم) نادر ابراهیمی 4.7 40 صفحۀ 287 فقط ترسوها کاری را که باور دارند درست است ، به بهانههایی که از بزدلیشان سرچشمه میگیرد ، عقب میاندازند . 0 2 فاطمه مردی 1404/4/24 آتش، بدون دود: گالان و سولماز، درخت مقدس، اتحاد بزرگ (کتابهای اول، دوم و سوم) نادر ابراهیمی 4.7 40 صفحۀ 84 انسان فقط وقتی انسان است که خودش را معیار همه چیز نداند و باور کند که خیلیها ، خیلی چیزها را بهتر از او میفهمند . 0 2 فاطمه مردی 1404/4/24 آتش، بدون دود: گالان و سولماز، درخت مقدس، اتحاد بزرگ (کتابهای اول، دوم و سوم) نادر ابراهیمی 4.7 40 صفحۀ 77 گالان میگفت : در راه چیزی مردن ، به آن چیز رسیدن است . 0 3 فاطمه مردی 1404/4/19 آتش، بدون دود: گالان و سولماز، درخت مقدس، اتحاد بزرگ (کتابهای اول، دوم و سوم) نادر ابراهیمی 4.7 40 صفحۀ 32 عاشق ، برای گریستن ، بهانه میخواهد . 0 3 فاطمه مردی 1404/4/18 پرتگاه پشت پاشنه مجید اسطیری 3.1 18 صفحۀ 30 سختیهای زندگی گاهی جرم پیدا میکنند ، چگال میشوند و مرئی ؛ جلوی دست و پا میافتند ؛ سنگهای سر راه میشوند ؛ دستاندازهای خطرناکِ جادهء زندگی میشوند ؛ دود نیستند که با وزیدن باد بروند ؛ رود نیستند که بشود روی آنها پل زد ؛ سنگهای عظیم سر راه زندگیات هستند که یا باید برشان داری ، یا باید دورشان بزنی . به هر حال ، نمیتوانی نادیدهشان بگیری . گاهی آنقدر بزرگ هستند که نمیگذارند ادامهء مسیر را ببینی . گاهی ممکن است وادارت کنند همانجا بنشینی و و بیخیال ادامهء راه بشوی . همه چیز را کند و متوقف میکنند . صبرت را سر میآورند . اگر کسی باشد که روی شانهات دست بگذارد ، شاید بتوانی برخیزی و آمادهء جدال بشوی . 0 2 فاطمه مردی 1404/4/17 پرتگاه پشت پاشنه مجید اسطیری 3.1 18 صفحۀ 10 همیشه اینطور نیست که مسیر زندگی مثل یک فرش قرمز پیش پای آدم پهن باشد ؛ کسی به افتخار ورودت کف بزند ؛ قرار نیست حتی جادهای مقابل رویت کشیده شده باشد تا مقصد . خودت را میبینی که مثل غریبهای ناخوانده به زندگی پرتاب شدهای و مسیر در دل تاریکی گم شده است . حتی شک داری که مسیری وجود داشته باشد . شک داری که باید از همین سو بروی یا نه . آیا بالاخره به جادهای خواهی رسید؟ آیا بالاخره رد پایی را خوای دید؟ این چیزها ممکن است نگرانت کند ؛ اما اگر همیشه همان کودک بازیگوش سر به هوا باشی ، نگرانی به درونت راه نخواهد یافت ؛ یا راهی مییابی ، یا راهی میسازی . آن وقت شاید خیلی های دیگر پیدا شوند که دنبال رد پای تو بیایند . شاید مسیر تو تبدیل به یک جاده شود . 0 3
بریدههای کتاب فاطمه مردی فاطمه مردی 1404/5/14 بافته لاتیتیا کلمبانی 3.9 29 صفحۀ 160 گاهی فکر کردن به اینکه هر چیزی انتهایی دارد ، آرامشبخش است ، اینکه بزرگترین شکنجهها هم فردا میتوانند تمام شوند . 0 4 فاطمه مردی 1404/5/13 آتش، بدون دود: گالان و سولماز، درخت مقدس، اتحاد بزرگ (کتابهای اول، دوم و سوم) نادر ابراهیمی 4.7 40 صفحۀ 372 حکایت محبّت ، حکایت درد است . 0 1 فاطمه مردی 1404/5/8 آتش، بدون دود: گالان و سولماز، درخت مقدس، اتحاد بزرگ (کتابهای اول، دوم و سوم) نادر ابراهیمی 4.7 40 صفحۀ 331 هیچ چیز دنیا را به فساد و تباهی نکشانده است مگر زور گفتن معدودی و زور شنیدن بسیاری . 0 59 فاطمه مردی 1404/5/7 آتش، بدون دود: گالان و سولماز، درخت مقدس، اتحاد بزرگ (کتابهای اول، دوم و سوم) نادر ابراهیمی 4.7 40 صفحۀ 314 میوهء بسیار ، شاخهء درخت را میشکند ، شادی بسیار ، قبل را . ترکمن میگوید : با نصف خندهات بخند تا مجبور نشوی گریه کنی . با جامهء نو ، چاروق نو نپوش . کمال ، غصه میآورد . 0 1 فاطمه مردی 1404/5/6 آتش، بدون دود: گالان و سولماز، درخت مقدس، اتحاد بزرگ (کتابهای اول، دوم و سوم) نادر ابراهیمی 4.7 40 صفحۀ 287 فقط ترسوها کاری را که باور دارند درست است ، به بهانههایی که از بزدلیشان سرچشمه میگیرد ، عقب میاندازند . 0 2 فاطمه مردی 1404/4/24 آتش، بدون دود: گالان و سولماز، درخت مقدس، اتحاد بزرگ (کتابهای اول، دوم و سوم) نادر ابراهیمی 4.7 40 صفحۀ 84 انسان فقط وقتی انسان است که خودش را معیار همه چیز نداند و باور کند که خیلیها ، خیلی چیزها را بهتر از او میفهمند . 0 2 فاطمه مردی 1404/4/24 آتش، بدون دود: گالان و سولماز، درخت مقدس، اتحاد بزرگ (کتابهای اول، دوم و سوم) نادر ابراهیمی 4.7 40 صفحۀ 77 گالان میگفت : در راه چیزی مردن ، به آن چیز رسیدن است . 0 3 فاطمه مردی 1404/4/19 آتش، بدون دود: گالان و سولماز، درخت مقدس، اتحاد بزرگ (کتابهای اول، دوم و سوم) نادر ابراهیمی 4.7 40 صفحۀ 32 عاشق ، برای گریستن ، بهانه میخواهد . 0 3 فاطمه مردی 1404/4/18 پرتگاه پشت پاشنه مجید اسطیری 3.1 18 صفحۀ 30 سختیهای زندگی گاهی جرم پیدا میکنند ، چگال میشوند و مرئی ؛ جلوی دست و پا میافتند ؛ سنگهای سر راه میشوند ؛ دستاندازهای خطرناکِ جادهء زندگی میشوند ؛ دود نیستند که با وزیدن باد بروند ؛ رود نیستند که بشود روی آنها پل زد ؛ سنگهای عظیم سر راه زندگیات هستند که یا باید برشان داری ، یا باید دورشان بزنی . به هر حال ، نمیتوانی نادیدهشان بگیری . گاهی آنقدر بزرگ هستند که نمیگذارند ادامهء مسیر را ببینی . گاهی ممکن است وادارت کنند همانجا بنشینی و و بیخیال ادامهء راه بشوی . همه چیز را کند و متوقف میکنند . صبرت را سر میآورند . اگر کسی باشد که روی شانهات دست بگذارد ، شاید بتوانی برخیزی و آمادهء جدال بشوی . 0 2 فاطمه مردی 1404/4/17 پرتگاه پشت پاشنه مجید اسطیری 3.1 18 صفحۀ 10 همیشه اینطور نیست که مسیر زندگی مثل یک فرش قرمز پیش پای آدم پهن باشد ؛ کسی به افتخار ورودت کف بزند ؛ قرار نیست حتی جادهای مقابل رویت کشیده شده باشد تا مقصد . خودت را میبینی که مثل غریبهای ناخوانده به زندگی پرتاب شدهای و مسیر در دل تاریکی گم شده است . حتی شک داری که مسیری وجود داشته باشد . شک داری که باید از همین سو بروی یا نه . آیا بالاخره به جادهای خواهی رسید؟ آیا بالاخره رد پایی را خوای دید؟ این چیزها ممکن است نگرانت کند ؛ اما اگر همیشه همان کودک بازیگوش سر به هوا باشی ، نگرانی به درونت راه نخواهد یافت ؛ یا راهی مییابی ، یا راهی میسازی . آن وقت شاید خیلی های دیگر پیدا شوند که دنبال رد پای تو بیایند . شاید مسیر تو تبدیل به یک جاده شود . 0 3