بریده‌های کتاب فاطمه فرجامی نیا

بریدۀ کتاب

صفحۀ 76

هیچ فردى از طبقه‌اى حق ندارد وارد طبقه دیگرى بشود. تمام مورخین به این مطالب اشاره کرده‌اند. طبقه دبیران، کارمندان، نویسندگان، کفش‌دوزان، آهنگران. کسى از یک طبقه حق نداشت به طبقه دیگرى بیاید؛ مگر جرأت داشت؟ مگر اجازه داشت؟ کیش آن روز و حکومت آن روز مگر اجازه مى‌دادند که یک بچه کشاورز برود درس بخواند، سواد پیدا کند؟ مگر اجازه مى‌دادند که یک کفش‌دوز بچه‌اش برود باسواد بشود؟ مگر اجازه مى‌دادند که یک غیر روحانى در طبقه روحانى وارد بشود؟ یک غیر ارتشى در طبقه ارتشى وارد بشود؟ این یکى از مسلّماتى است که در تاریخ نوشته‌اند.  دین زردشت در اصل هرچه که بوده است،  چون ‌اسلام به او احترام گذاشته و براى آن ریشه آسمانى قائل شده است، ما هم براى آن ریشه آسمانى قائل مى‌شویم ولى این دین در دست موبدهاى زردشتى به قدرى فاسد شده بود که ملت باهوش ایران نمى‌توانست به این دین ایمان داشته باشد. پس غیر از ایمانى که خود مسلمین به کار خودشان داشتند، بى‌ایمانى مردم ایران به وضع موجود هم عامل بسیار مهم و مؤثرى در این زمینه بوده است.

1