بریده‌های کتاب clara

دردناک ترین لحظه ها در زندگی احتمالا لحظه ای است که آدم میبیند سال های پیش رویش کمتر از سال های پشت سرش هستند و وقتی زمان زیادی برایش نمانده باشد دنبال چیزهایی میگردد که به زندگی کردن بیرزد.

مرگ مسئله عجیبی است.آدم ها در کل عمرشان جوری زندگی میکنند که انگار‌ مرگ اصلا وجود ندارد،درصورتی که که بیشتر وقت ها مهم ترین دلیل زندگی است.

در زندگی هر کس لحظه ای وجود دارد که در آن لحظه تصمیم میگیرد میخواهد چه کسی باشد.کسی که بگذارد دیگران بهش بدی کنند یا نگذارد.

آدم ها از روی کارهایی که انجام میدن میشه شناخت،نه از روی حرف هایی که میزنن.

زنش اغلب میگفت تمام راه ها به جایی ختم میشوند که از همان اول برای آدم <مقدر شده>.

وقتی بعضی حرف ها زده میشن،دیگه نمیشه پسشون گرفت

عشق علف هرز نیست هرجایی نمی روید...

ذهنم آشفته است.از این حالت اصلا خوشم نمی آید.

هر آدم رذلی قاتل نیست.

روزهای خوش دوباره برمیگردند.لااقل امیدوارم که برگردند.

از خیابان عبور کردم ،اما این بار هیچ دستی من را عقب نکشید.....💔

ممکن است حق انتخاب خانواده خود را نداشته باشید،اما دوستانتان را خودتان انتخاب میکنید. بعضی از افراد را فقط باید پشت سرتان رها کنید و بعضی دیگر ارزش هر ریسکی را دارند.

کسانی رو که دوسشون دارید پیدا کنید و هر روز رو جوری با اونا زندگی کنین که انگار آخرین روز زندگیتونه.

انسان نباید از مرگ بترسد،بلکه باید از این بترسد که هرگز واقعا زندگی نکرده باشد.

اینکه وقتی ما نیاز به زمان بیشتری داریم،زندگی به ما اجازه نمیدهد،حتی یک ساعت،به عقب برگردیم خیلی بد است.

گاهی اوقات حقیقت رازی است که با خودتان هم آن را درمیان نمیگذارید ،چون زندگی کردن با دروغ،ساده تر است.

حقیقت گاهی میتواند پیچیده باشد. مهم نیست که چقدر حقیقت تلخ باشد،گاهی اوقات کلمات تا زمانی که تنها نباشید ظاهر نمیشوند

خداحافظی ها《ممکن ترین ناممکن ها هستند》چون هیچوقت دلتان نمیخواهد که آن را به زبان بیاورید اما زمانی که فرصت خداحافظی کردن را دارید،خداحافظی نکردن کار احمقانه ای است.

زندگی کردن نادرترین اتفاق در تمام دنیاست. بیشتر انسان ها فقط وجود دارند،همین.

هرچیزی که ما با علاقه و کنجکاوی دنبالش برویم می تواند ما را درمان کند.