بریدههای کتاب آویسا آویسا 7 روز پیش شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 36 صفحۀ 479 «میتونم صدای تغییر نفس کشیدنش رو وقتی به تو نگاه میکنه بشنوم.» «وا... واقعاً؟» «هر بار تو رو میبینه نفسش بند میاد، انگار اولین باره میبیندت.» 0 2 آویسا 7 روز پیش شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 36 صفحۀ 476 «همهی ما هیولایِ یه نفر دیگهایم، نینا.» 0 2 آویسا 7 روز پیش شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 36 صفحۀ 451 اگر میتوانست خندهاش را داخل یک بطری بریزد و هرشب با آن مست شود، حتماً این کار را میکرد. 0 4 آویسا 7 روز پیش شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 36 صفحۀ 304 به تدریج با او احساس راحتی کرده بود؛ عادتی که آسان به دست میآمد، ولی عاقلانه نبود. 0 2 آویسا 7 روز پیش شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 36 صفحۀ 318 تا وقتی ندونی باید کجا رو نشونه بگیری، مهم نیست تفنگت چقدر بزرگه. 0 6 آویسا 1404/4/3 شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 36 صفحۀ 263 «جرم ما اینه که وجود داریم. جرم ما چیزیه که هستیم.» «نینا، تا به حال به این فکر کردی که شاید... قرار نبود وجود داشته باشین؟» «شاید این شمایین که نباید وجود داشته باشین، هلوار. هم ضعیفین، هم بزدل. زندگیتون کوتاه و پر از تعصبات احمقانهست. به پریهای چوب و یخ اعتقاد دارین، ولی وقتی قدرت واقعی میبینین، تمام تلاشتونو واسه نابود کردنش میکنین.» 0 2 آویسا 1404/4/3 شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 36 صفحۀ 189 عشق مهمانی بود که با آغوش باز از او استقبال میکردی و بعد دیگر نمیتوانستی از شرش خلاص شوی. 0 2 آویسا 1404/4/3 شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 36 صفحۀ 228 «من نمیدونم بهانهی تو چیه، شبح. این منم که حتی اگه دستم بد بیاد، از پشت میز بازی بلند نمیشم.» «واسه همین بازیکن افتضاح، ولی دوست خوبی هستی.» 0 5 آویسا 1404/4/3 شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 36 صفحۀ 254 نینا همراه باد و باران به داخل زندگیاش وزیده و دنیایش را زیر و رو کرده بود و ماتیاس از آن به بعد هرگز نتوانسته بود مجدداً تعادلش را بازیابد. 0 1 آویسا 1404/4/2 شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 36 صفحۀ 36 «من یه کاسبم. همین و بس.» «تو یه دزدی، کَز.» «خب، من هم همینو گفتم.» 0 4 آویسا 1404/4/2 پنج نفری که در بهشت ملاقات می کنید میچ آلبوم 3.7 38 صفحۀ 124 چیزهایی که قبل از تولد تو اتفاق میفته، تو زندگی تو اثر میذاره، همچنان که مردم قبل از تو هم، روی تو. هرروز از مکانهایی میگذریم که اگر به خاطر افراد قبل از ما نبود، از اونجا نمیگذشتیم. اکثر ما وقتی در جایی زمان زیادی رو صرف میکنیم، تصور میکنیم این مکانها با ورود ما آغاز شدهن. اما این درست نیست. 0 2 آویسا 1404/4/2 پنج نفری که در بهشت ملاقات می کنید میچ آلبوم 3.7 38 صفحۀ 87 آدم تو یه جنگ بزرگ دنبال چیز کوچیکی میگرده تا بهش معتقد بشه و وقتی پیداش کرد، محکم بهش چنگ میزنه. مثل سربازی که در سنگر موقع دعا صلیبش رو محکم میگیره. 0 1 آویسا 1404/4/2 پنج نفری که در بهشت ملاقات می کنید میچ آلبوم 3.7 38 صفحۀ 60 این داستان پیچیده و غمانگیز زندگی است. قرنها انسان "شجاعت" را با برداشتن سلاح و "بزدلی" را با زمین گذاشتن سلاح یکی دانسته. 0 1 آویسا 1404/4/2 پنج نفری که در بهشت ملاقات می کنید میچ آلبوم 3.7 38 صفحۀ 51 هیچ چیز اتفاقی نیست. ما همهمون به هم وصلیم. نمیتونی یه زندگی رو از زندگی دیگری جدا کنی. همچنان که نسیم رو از باد. 0 1 آویسا 1404/4/1 پنج نفری که در بهشت ملاقات می کنید میچ آلبوم 3.7 38 صفحۀ 53 غریبهها خانوادههایی هستن که تو باید اونها رو بشناسی. 0 3 آویسا 1404/4/1 باکره و کولی دی.اچ.لارنس 3.5 7 صفحۀ 70 سرخوشی مبهم و گریزپای ایوت، همینطور تلاش غیرعادیاش برای پرهیز از دلگیریها، به نحو خاصی عجیب و گیجکننده بود، مثل اینکه آدم تار عنکبوت روی صورتش باشد، اما باعث نشاط هم میشد، مانند گردش در روزهای مهآلود پاییزی، هنگامی که کارتنکها به صورت میچسبند. آدم درست نمیداند کجاست. 0 1 آویسا 1404/4/1 باکره و کولی دی.اچ.لارنس 3.5 7 صفحۀ 55 احساس تحقیر زنانهای عمیق و اهانتآمیز به این سگهای خانگی داشت که اسم خودشان را مرد گذاشته بودند. 0 1 آویسا 1404/4/1 باکره و کولی دی.اچ.لارنس 3.5 7 صفحۀ 54 فقط دراز کشید و آرزو کرد کاش زنی کولی بود. در دشت زندگی میکرد، در ارابهای سرپوشیده، هرگز پا به هیچ خانهای نمیگذاشت، از وجود بخش و ناحیه خبر نداشت، و هیچگاه چشمش به کلیسا نمیافتاد. 0 22
بریدههای کتاب آویسا آویسا 7 روز پیش شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 36 صفحۀ 479 «میتونم صدای تغییر نفس کشیدنش رو وقتی به تو نگاه میکنه بشنوم.» «وا... واقعاً؟» «هر بار تو رو میبینه نفسش بند میاد، انگار اولین باره میبیندت.» 0 2 آویسا 7 روز پیش شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 36 صفحۀ 476 «همهی ما هیولایِ یه نفر دیگهایم، نینا.» 0 2 آویسا 7 روز پیش شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 36 صفحۀ 451 اگر میتوانست خندهاش را داخل یک بطری بریزد و هرشب با آن مست شود، حتماً این کار را میکرد. 0 4 آویسا 7 روز پیش شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 36 صفحۀ 304 به تدریج با او احساس راحتی کرده بود؛ عادتی که آسان به دست میآمد، ولی عاقلانه نبود. 0 2 آویسا 7 روز پیش شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 36 صفحۀ 318 تا وقتی ندونی باید کجا رو نشونه بگیری، مهم نیست تفنگت چقدر بزرگه. 0 6 آویسا 1404/4/3 شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 36 صفحۀ 263 «جرم ما اینه که وجود داریم. جرم ما چیزیه که هستیم.» «نینا، تا به حال به این فکر کردی که شاید... قرار نبود وجود داشته باشین؟» «شاید این شمایین که نباید وجود داشته باشین، هلوار. هم ضعیفین، هم بزدل. زندگیتون کوتاه و پر از تعصبات احمقانهست. به پریهای چوب و یخ اعتقاد دارین، ولی وقتی قدرت واقعی میبینین، تمام تلاشتونو واسه نابود کردنش میکنین.» 0 2 آویسا 1404/4/3 شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 36 صفحۀ 189 عشق مهمانی بود که با آغوش باز از او استقبال میکردی و بعد دیگر نمیتوانستی از شرش خلاص شوی. 0 2 آویسا 1404/4/3 شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 36 صفحۀ 228 «من نمیدونم بهانهی تو چیه، شبح. این منم که حتی اگه دستم بد بیاد، از پشت میز بازی بلند نمیشم.» «واسه همین بازیکن افتضاح، ولی دوست خوبی هستی.» 0 5 آویسا 1404/4/3 شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 36 صفحۀ 254 نینا همراه باد و باران به داخل زندگیاش وزیده و دنیایش را زیر و رو کرده بود و ماتیاس از آن به بعد هرگز نتوانسته بود مجدداً تعادلش را بازیابد. 0 1 آویسا 1404/4/2 شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 36 صفحۀ 36 «من یه کاسبم. همین و بس.» «تو یه دزدی، کَز.» «خب، من هم همینو گفتم.» 0 4 آویسا 1404/4/2 پنج نفری که در بهشت ملاقات می کنید میچ آلبوم 3.7 38 صفحۀ 124 چیزهایی که قبل از تولد تو اتفاق میفته، تو زندگی تو اثر میذاره، همچنان که مردم قبل از تو هم، روی تو. هرروز از مکانهایی میگذریم که اگر به خاطر افراد قبل از ما نبود، از اونجا نمیگذشتیم. اکثر ما وقتی در جایی زمان زیادی رو صرف میکنیم، تصور میکنیم این مکانها با ورود ما آغاز شدهن. اما این درست نیست. 0 2 آویسا 1404/4/2 پنج نفری که در بهشت ملاقات می کنید میچ آلبوم 3.7 38 صفحۀ 87 آدم تو یه جنگ بزرگ دنبال چیز کوچیکی میگرده تا بهش معتقد بشه و وقتی پیداش کرد، محکم بهش چنگ میزنه. مثل سربازی که در سنگر موقع دعا صلیبش رو محکم میگیره. 0 1 آویسا 1404/4/2 پنج نفری که در بهشت ملاقات می کنید میچ آلبوم 3.7 38 صفحۀ 60 این داستان پیچیده و غمانگیز زندگی است. قرنها انسان "شجاعت" را با برداشتن سلاح و "بزدلی" را با زمین گذاشتن سلاح یکی دانسته. 0 1 آویسا 1404/4/2 پنج نفری که در بهشت ملاقات می کنید میچ آلبوم 3.7 38 صفحۀ 51 هیچ چیز اتفاقی نیست. ما همهمون به هم وصلیم. نمیتونی یه زندگی رو از زندگی دیگری جدا کنی. همچنان که نسیم رو از باد. 0 1 آویسا 1404/4/1 پنج نفری که در بهشت ملاقات می کنید میچ آلبوم 3.7 38 صفحۀ 53 غریبهها خانوادههایی هستن که تو باید اونها رو بشناسی. 0 3 آویسا 1404/4/1 باکره و کولی دی.اچ.لارنس 3.5 7 صفحۀ 70 سرخوشی مبهم و گریزپای ایوت، همینطور تلاش غیرعادیاش برای پرهیز از دلگیریها، به نحو خاصی عجیب و گیجکننده بود، مثل اینکه آدم تار عنکبوت روی صورتش باشد، اما باعث نشاط هم میشد، مانند گردش در روزهای مهآلود پاییزی، هنگامی که کارتنکها به صورت میچسبند. آدم درست نمیداند کجاست. 0 1 آویسا 1404/4/1 باکره و کولی دی.اچ.لارنس 3.5 7 صفحۀ 55 احساس تحقیر زنانهای عمیق و اهانتآمیز به این سگهای خانگی داشت که اسم خودشان را مرد گذاشته بودند. 0 1 آویسا 1404/4/1 باکره و کولی دی.اچ.لارنس 3.5 7 صفحۀ 54 فقط دراز کشید و آرزو کرد کاش زنی کولی بود. در دشت زندگی میکرد، در ارابهای سرپوشیده، هرگز پا به هیچ خانهای نمیگذاشت، از وجود بخش و ناحیه خبر نداشت، و هیچگاه چشمش به کلیسا نمیافتاد. 0 22