بریده‌های کتاب ali

او در جهانی رشد می کند و می بالد که در آن راه سعادت همانی که بزرگان دهکده می گویند. خوب و بد هنوز با ترازوی گذشتگان وزن می شود. سعادت جمعی دغدغه ای است عظیم که سعادت فردی جلویش پشیزی نمی ارزد. قانون نانوشته دهکده حرف اول و آخر را می زند و بزرگان مدام اهالی دهکده را از سایه هایی می ترسانند که هیچ کس آن هارا ندیده.

چیزی که آدم را مجنون می‌کند تنهایی یا درد نیست -ماندن در وضعیت وحشت مدام است.

هیچ چیز مثل سفری نوستالژیک تو را نسبت به گذشته و حال بیگانه نمی کند. همچنین ان چه را در تو بی تغییر مانده می‌بینی ، چیزی که شهامت یا قدرت عوض کردنش را نداشته ای ، همچنین تمام ترس های گذشته ات را، آن هایی که هنوز همراهت هستند.

تمام عمرم این احساس را داشتم که سرباز تنهایی هستم به دام افتاده در سرزمین های دشمن .دشمنان همه جا در کمینم بودند ـ کمر،پاها،کلیه ها،ریه،قلب ـ و در نهایت به این نتیجه می رسیدند که تنها راه از بین بردن من یک عملیات انتحاری است.

آدم ها در جعل خوشی استادند.می شود گفت برای شان یک جور طبیعت ثانویه است،مثل گشتن دنبال سکه در تلفن عمومی بعد از تلفن کردن.

زندگی واقعی فقط توی کتاب ها وجود داره. زندگی واقعی ،فقط غم انگیز و احمقانه ست.

می پرسم غمگینی؟ -نه،شاد نیستم. افسرده ای؟ -نه،بدبختم.

چه طور میتوانستم به چیزی باور داشته باشم وقتی چیزی که ممکن بود درست باشد احتمال داشت درست نباشد؟

تمام تابلو هایی را که ورود و خروج را ممنوع اعلام می‌کردند دیدم ولی حتی یک تابلو ندیدم که جنایت یا آتش افروختن را نهی کند.

وقتی مردم فکر میکنند چند روز بیشتر به پایان عمرت نمانده با تو مهربان می شوند .فقط موقعی که در زندگی پیشرفت می‌کنی به تو چنگ و دندان نشان می دهند.

مردم می گن شخصیت هر آدمی تغییر ناپذیره ولی اغلب این نقابه که بدون تغییر باقی می مونه و نه شخصیت ، و در زیر این نقاب غیر قابل تغییر موجودی هست که دیوانه وار در حال تکامل و به شکل غیر قابل کنترلی ماهیتش تغییر می کنه.

وقتی این همه تلاش میکنی یک نفر را فراموش کنی، خود این تلاش تبدیل به خاطره می شود. بعد ها باید فراموش کردن را فراموش کنی و خود این هم در خاطر می ماند.

متنفرم از این که هیچ کس نمی‌تواند بدون این که یک ستاره از دشمنش بسازد قصه زندگی اش را بازگو کند ، ولی ظاهراً جز این نیست .

زندگی به چه دردم می خورد وقتی می بینم کسی که با تمام وجود دوستش دارم رویم هفت تیر کشیده است؟