معرفی کتاب من عاشق امید شدم اثر لان کالی مترجم پریسا رجوند
در حال خواندن
1
خواندهام
5
خواهم خواند
1
توضیحات
یمنی را تصور کنید که به مچ دستتان زنجیر شده است. بیشتر عمرتان را همانجا سر کرده است. صدایی شبیه به صدای مانیتور قلب که روز و شب در گوشتان است. شمارشی معکوس شمارشی معکوس که نمی توانید آن را ببینید. به بمبتان نگاه میکنید و آن را مانند یک ساعت بالا نگه میدارید تنها چیزی که به شما خیره می شود چراغی چشمک زن است همراه با بوق آنها مدام به شما یادآوری میکنند که این بمب در نهایت منفجر خواهد شد. فقط زمانش را نمی دانید. انتظار برای مرگ اینگونه است. یمی به نام بیماری در رگ هایت غربال میشود. توان باز کردنش را ندارید توان نابود کردنش را هم توان فرار کردن از آن را هم زمان بیماری و مرگ برایتان غم انگیزند. آنها طنابی از ترس دور گردنتان می اندازند و عاشق بازی دادنتان هستند. با سایه هایشان روی شانه های شما خم می شوند. و با انگشتان و هم آوری که شما را به تاریکی می کشانند. بدن و ذهنتان و هر چیز دیگری که دوست دارند را با خودشان می برند. زمان بیماری و مرگ بزرگترین راهزنان جهان هستند. با شاید هم بودند. تا وقتی که ما کنار هم آمدیم
بریدۀ کتابهای مرتبط به من عاشق امید شدم
نمایش همهیادداشتها
1403/11/21
1403/11/18
حقیقتا نمیدونم چی بگم. روند داستان فقط باعث میشد بیشتر و بیشتر اشک بریزم و گریه کنم. این کتاب خوبی بود اما اونقدری که غم داشت نمیارزید. دوست داشتم پایان کتاب یک چیز دیگه باشه اما حقیقت هیچوقت ساکت نمیمونه. همزاد پنداری خیلی زیادی با شخصیت ها داشتم بخصوص با نویسندهی دردونه داستان. واقعا همشون رو خیلی دوست دارم و برای همهشون قصه دارم خیلی خیلی زیاد. و اینکه گاهی اوقات رفتار هیکاری واسم عجیب بود و تمسخر آمیز نمیدونم ولی واقعا خیلی دوستش نداشتم. و اما سم عزیزم که امید ناامیدی های من شد.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.