بریدههای کتاب سروناز سروناز 1404/3/4 شب به خیر غریبه مکایابی گالت 3.8 6 صفحۀ 356 0 0 سروناز 1404/2/27 وضعیت آخر (من خوب هستم - شما خوب هستید) تامس آنتونی هریس 4.1 4 صفحۀ 16 به خاطر آوردن چیزی بر اثر تحریک قشر مخ در ناحیهی فوقانی شقیقه نشان میدهد که تجربهی اصلی به تفصیل حفظ شده است. وقتی که این خاطره به ضمیرآگاه انتقال یافت، تجربه انگار درحال حاضر است و زنده است، احتمالا به این دلیل که با فشاری شدید خود را به مرکز توجه میرساند. تنها وقتی که این فشار گذشت شخص میتواند آن را آگاهانه به عنوان خاطرهای فراموش نشدنی از گذشته تشخیص دهد. 0 0 سروناز 1404/2/27 وضعیت آخر (من خوب هستم - شما خوب هستید) تامس آنتونی هریس 4.1 4 صفحۀ 14 بر اثر یک محرک، انسان اغلب ناگهان و به طور موقت به گذشته برده میشود. من آنجا هستم! این واقعیت میتواند در کسر کوچکی از یک ثانیه اتفاق بیفتد یا ممکن است آگاهانه به یاد آورد که خودش آنجا بوده. سلسه مراتب این به یادآوردن غیرارادی عبارت است از (۱) باز زیستن آن خاطره که احساسی درجا و بی اختیار و بی اراده است (۲) به یادآوردن آن که آگاهانه، با اراده و با اندیشیدن دربارهی رویدادهای آن خاطره توام است. خوشبختانه ما بیشتر چیزهایی را که دوباره زندگی میکنیم، به یاد نمیآوریم! 0 0 سروناز 1404/2/27 وضعیت آخر (من خوب هستم - شما خوب هستید) تامس آنتونی هریس 4.1 4 صفحۀ 14 رویدادهای گذشته در مغز، نه تنها جز به جز با تصویر و صدا ضبط میشوند بلکه احساس مربوط به آن رویداد نیز ضبط میگردد. یک رویداد و احساس مربوط به آن در یک جا ضبط و به طرزی ناگشودنی در هم قفل میشوند بدان گونه که بعدا یکی را بدون دیگری نمیتوان برانگیخت. 0 0 سروناز 1404/2/27 وضعیت آخر (من خوب هستم - شما خوب هستید) تامس آنتونی هریس 4.1 4 صفحۀ 9 ریاضیات جدید بیش از آنکه شکل جدیدی از محاسبه باشد، اصول ارتباط افکار و فهم کلی قضایای ریاضی است. دانش آموز به جای آنکه مجبور باشد جواب <چقدر> را پیدا کند جواب <چرا> را میدهد. به طوری که حساب هیجان رفتن به کرهی ماه یا به کار بردن کامپیوتر تماما نصیب دانشمندان ریاضی نمیشود و تا حدی در قوهی درک دانشآموزان و دانشجویان نیز قرار میگیرد. [...] ما آن خلاقیت فکری را که دانشمندان قدیم معرف آن بودند را تحسین میکنیم اما اجازه نمیدهیم کار امروز با شیوه هایی که اکنون کم اثرترند راکد بماند. 0 0 سروناز 1404/2/27 وضعیت آخر (من خوب هستم - شما خوب هستید) تامس آنتونی هریس 4.1 4 صفحۀ 8 این که بشر قادر است الهام بگیرد و به درجاتی از خوبی برسد نیز در سراسر تاریخ دیده شده است اما این خوبی باید درک شود. افلاطون خوبی را در عقل میدانست، موسی در عدل و مسیح در محبت. اما همهی آنها در یک اصل توافق داشتند و آن اینکه اصل تقوی، صرف نظر از اینکه چقدر درک و چقدر مراعات میشد، همواره در درون انسان به وسیلهی چیزی که با چیز دیگر در ستیز بود تحت الشعاع قرار میگرفت. اما این چیز چیست؟ 0 2 سروناز 1404/2/22 شب به خیر غریبه مکایابی گالت 3.8 6 صفحۀ 74 حس کردم برق در بدنم جریان پیدا کرده، انگار آب اقیانوس را به همراه موجودات کوچک نورتاب آن بلعیده بودم. احساس میکردم آن جرقههای نور روی آب در مجاری تنم وول میخورند و بالا و پایین میروند. 0 0 سروناز 1404/2/22 شب به خیر غریبه مکایابی گالت 3.8 6 صفحۀ 57 گفت: «ولی راستش من شبهام رو از روی کاتالوگ سفارش نمیدم. اینجوری چیزهای اشتباهی نصیب ادم میشه. نه خیر، روش من اینه که میرم فروشگاه چندتایی رو امتحان میکنم ببینم کدومش قالب تنمه و بیشتر از همه به دلم میشینه، همون رو میگیرم. اون هم با کارت اعتباری» گفتم: «بهجاش شبهای من همهشون از سمساری اومدن.» «جدی؟ قبلا مال کی بودن؟» «مادرم، لوکاس، بیبیB، چه میدونم. اصلا نمیدونم چرا همچین حرفی زدم.» 0 1 سروناز 1404/2/22 شب به خیر غریبه مکایابی گالت 3.8 6 صفحۀ 50 مادر گفت توی ژاپن بهش میگن میزوکو، بچههای آب. بچههایی که توی دنیای ارواح معلقن و منتظر یه فرصتن تا دوباره به دنیا بیان. 0 4 سروناز 1404/2/19 شب به خیر غریبه مکایابی گالت 3.8 6 صفحۀ 19 توی رختخواب به انبوه صداهای جزیره که برای خودشان ارکستر کاملی بودند گوش دادم. باد پنجهای به در میکشید و تلنگری به پنجرهها میزد. راکونی تلق تلوقی راه انداخته بود و در سطلهای آشغال را به هم میکوبید. زنی بلندبالا و پر ابهت هم وسط شنها ایستاده بود و با ترکهای در دست ارکستر را رهبری میکرد. مادرم بود. همیشه حضور داشت، فراسوی رویاها. 0 3
بریدههای کتاب سروناز سروناز 1404/3/4 شب به خیر غریبه مکایابی گالت 3.8 6 صفحۀ 356 0 0 سروناز 1404/2/27 وضعیت آخر (من خوب هستم - شما خوب هستید) تامس آنتونی هریس 4.1 4 صفحۀ 16 به خاطر آوردن چیزی بر اثر تحریک قشر مخ در ناحیهی فوقانی شقیقه نشان میدهد که تجربهی اصلی به تفصیل حفظ شده است. وقتی که این خاطره به ضمیرآگاه انتقال یافت، تجربه انگار درحال حاضر است و زنده است، احتمالا به این دلیل که با فشاری شدید خود را به مرکز توجه میرساند. تنها وقتی که این فشار گذشت شخص میتواند آن را آگاهانه به عنوان خاطرهای فراموش نشدنی از گذشته تشخیص دهد. 0 0 سروناز 1404/2/27 وضعیت آخر (من خوب هستم - شما خوب هستید) تامس آنتونی هریس 4.1 4 صفحۀ 14 بر اثر یک محرک، انسان اغلب ناگهان و به طور موقت به گذشته برده میشود. من آنجا هستم! این واقعیت میتواند در کسر کوچکی از یک ثانیه اتفاق بیفتد یا ممکن است آگاهانه به یاد آورد که خودش آنجا بوده. سلسه مراتب این به یادآوردن غیرارادی عبارت است از (۱) باز زیستن آن خاطره که احساسی درجا و بی اختیار و بی اراده است (۲) به یادآوردن آن که آگاهانه، با اراده و با اندیشیدن دربارهی رویدادهای آن خاطره توام است. خوشبختانه ما بیشتر چیزهایی را که دوباره زندگی میکنیم، به یاد نمیآوریم! 0 0 سروناز 1404/2/27 وضعیت آخر (من خوب هستم - شما خوب هستید) تامس آنتونی هریس 4.1 4 صفحۀ 14 رویدادهای گذشته در مغز، نه تنها جز به جز با تصویر و صدا ضبط میشوند بلکه احساس مربوط به آن رویداد نیز ضبط میگردد. یک رویداد و احساس مربوط به آن در یک جا ضبط و به طرزی ناگشودنی در هم قفل میشوند بدان گونه که بعدا یکی را بدون دیگری نمیتوان برانگیخت. 0 0 سروناز 1404/2/27 وضعیت آخر (من خوب هستم - شما خوب هستید) تامس آنتونی هریس 4.1 4 صفحۀ 9 ریاضیات جدید بیش از آنکه شکل جدیدی از محاسبه باشد، اصول ارتباط افکار و فهم کلی قضایای ریاضی است. دانش آموز به جای آنکه مجبور باشد جواب <چقدر> را پیدا کند جواب <چرا> را میدهد. به طوری که حساب هیجان رفتن به کرهی ماه یا به کار بردن کامپیوتر تماما نصیب دانشمندان ریاضی نمیشود و تا حدی در قوهی درک دانشآموزان و دانشجویان نیز قرار میگیرد. [...] ما آن خلاقیت فکری را که دانشمندان قدیم معرف آن بودند را تحسین میکنیم اما اجازه نمیدهیم کار امروز با شیوه هایی که اکنون کم اثرترند راکد بماند. 0 0 سروناز 1404/2/27 وضعیت آخر (من خوب هستم - شما خوب هستید) تامس آنتونی هریس 4.1 4 صفحۀ 8 این که بشر قادر است الهام بگیرد و به درجاتی از خوبی برسد نیز در سراسر تاریخ دیده شده است اما این خوبی باید درک شود. افلاطون خوبی را در عقل میدانست، موسی در عدل و مسیح در محبت. اما همهی آنها در یک اصل توافق داشتند و آن اینکه اصل تقوی، صرف نظر از اینکه چقدر درک و چقدر مراعات میشد، همواره در درون انسان به وسیلهی چیزی که با چیز دیگر در ستیز بود تحت الشعاع قرار میگرفت. اما این چیز چیست؟ 0 2 سروناز 1404/2/22 شب به خیر غریبه مکایابی گالت 3.8 6 صفحۀ 74 حس کردم برق در بدنم جریان پیدا کرده، انگار آب اقیانوس را به همراه موجودات کوچک نورتاب آن بلعیده بودم. احساس میکردم آن جرقههای نور روی آب در مجاری تنم وول میخورند و بالا و پایین میروند. 0 0 سروناز 1404/2/22 شب به خیر غریبه مکایابی گالت 3.8 6 صفحۀ 57 گفت: «ولی راستش من شبهام رو از روی کاتالوگ سفارش نمیدم. اینجوری چیزهای اشتباهی نصیب ادم میشه. نه خیر، روش من اینه که میرم فروشگاه چندتایی رو امتحان میکنم ببینم کدومش قالب تنمه و بیشتر از همه به دلم میشینه، همون رو میگیرم. اون هم با کارت اعتباری» گفتم: «بهجاش شبهای من همهشون از سمساری اومدن.» «جدی؟ قبلا مال کی بودن؟» «مادرم، لوکاس، بیبیB، چه میدونم. اصلا نمیدونم چرا همچین حرفی زدم.» 0 1 سروناز 1404/2/22 شب به خیر غریبه مکایابی گالت 3.8 6 صفحۀ 50 مادر گفت توی ژاپن بهش میگن میزوکو، بچههای آب. بچههایی که توی دنیای ارواح معلقن و منتظر یه فرصتن تا دوباره به دنیا بیان. 0 4 سروناز 1404/2/19 شب به خیر غریبه مکایابی گالت 3.8 6 صفحۀ 19 توی رختخواب به انبوه صداهای جزیره که برای خودشان ارکستر کاملی بودند گوش دادم. باد پنجهای به در میکشید و تلنگری به پنجرهها میزد. راکونی تلق تلوقی راه انداخته بود و در سطلهای آشغال را به هم میکوبید. زنی بلندبالا و پر ابهت هم وسط شنها ایستاده بود و با ترکهای در دست ارکستر را رهبری میکرد. مادرم بود. همیشه حضور داشت، فراسوی رویاها. 0 3