بریدهای از کتاب شب به خیر غریبه اثر مکایابی گالت
1404/2/22
صفحۀ 74
حس کردم برق در بدنم جریان پیدا کرده، انگار آب اقیانوس را به همراه موجودات کوچک نورتاب آن بلعیده بودم. احساس میکردم آن جرقههای نور روی آب در مجاری تنم وول میخورند و بالا و پایین میروند.
حس کردم برق در بدنم جریان پیدا کرده، انگار آب اقیانوس را به همراه موجودات کوچک نورتاب آن بلعیده بودم. احساس میکردم آن جرقههای نور روی آب در مجاری تنم وول میخورند و بالا و پایین میروند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.