بریدههای کتاب 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/10/6 تابستان با جسپر لورل اسنایدر 4.1 6 صفحۀ 176 گاهی اوقات این درد ها اون قدر زیاد و بی ربط میشه که نمیتونی کاملاً از شرش خلاص بشی. فقط باید اون رو با خودت حمل کنی(: 0 4 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/10/6 تابستان با جسپر لورل اسنایدر 4.1 6 صفحۀ 154 «اینکه یه عالمه سختی و مشکل داریم، دلیل نمیشه فکر کنیم دیگه زندگی خوب و قشنگ نیست.مگه نه ؟» 0 6 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/10/6 تابستان با جسپر لورل اسنایدر 4.1 6 صفحۀ 130 «من اون رو نادیده گرفتم همون موقعی که داشت می مرد بهش بی توجهی کردم جسپر.» من خیلی آدم بدی ام مگه نه؟ بدترین خواهر دنیام:) 0 5 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/9/30 پنج قدم فاصله ریچل لیپینکات 4.3 110 صفحۀ 146 _صبر کن ببینم دو روز دیگه تولدته؟ به او لبخند میزنم ولی او در جوابم لبخند نمیزند _آره با عصبانیت پا به زمین می کوبد _ویل من برات هیچی نخریدم. _چطوره به جای هدیه تولد بهم یه قول بدی ؟ قول بده تا سال دیگه پیشم بمونی. حیرت زده سرش را تکان میدهد و میگوید _قول میدم. 0 12 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/9/30 پنج قدم فاصله ریچل لیپینکات 4.3 110 صفحۀ 211 _تنها چیزی که تویی دنیا میخوام اینه که با تو باشم، ولی باید تو رو در امان نگه دارم، در امان از خودم. اشک از چشمانش سرازیر شده است. _نمیخوام ترکت کنم، ولی اون قدر دوستت دارم که نمیتونم باهات بمونم(((: 0 13 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/9/30 پنج قدم فاصله ریچل لیپینکات 4.3 110 صفحۀ 212 عاشقش هستم و او دارد برای همیشه از زندگی ام میرود تا من بتوانم زندگی کنم((((: 0 15 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/9/30 پنج قدم فاصله ریچل لیپینکات 4.3 110 صفحۀ 212 _میشه چشمات رو ببندی ؟ با صدای لرزانش این را از من میخواهد. _تا وقتی تو داری نگام میکنی، نمیتونم برم. ((((((((: 0 11 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/9/26 سرو غمگین آگاتا کریستی 4.0 14 صفحۀ 27 عمه لورا راستش را بگویید آیا عشق واقعا خوشبختی و خوشحالی می آورد ؟ عمه با قیافه ای جدی پاسخ داد : به آن مفهومی که تو میگویی؛ نه! گمان نمی کنم! دوست داشتن موجودی با شور و هیجان بیشتر موجب غم و رنج میشود تا سعادت و خوشی ولی با وجود این خدا کند که هیچکس بی آن که عشق را بشناسد نمیرد. کسی که هرگز عاشق نبوده، هرگز زندگی نکرده! 2 29 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/9/26 سرو غمگین آگاتا کریستی 4.0 14 صفحۀ 26 «علاقه و عشق بیش از حد همیشه خطرناک است.» 0 11 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/9/23 کورالین نیل گیمن 4.0 27 صفحۀ 1 نترس دوختن دکمه روی چشم هایت اصلا درد ندارد. 4 6 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/9/23 کورالین نیل گیمن 4.0 27 صفحۀ 82 «نیروی عشق، حتی مغرور ترین آدم ها را هم رام میکند.» 1 19 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/9/18 شازده کوچولو آنتوان دو سنت اگزوپری 4.4 443 صفحۀ 97 شازده کوچولو دوباره بحث را از سر گرفت:«اینجا توی بیابون آدم احساس تنهایی می کنه.» مار گفت:« بین آدم ها هم احساس تنهایی میکنی.» 4 41 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/9/17 رنگ آسمان به شکل قلب است چسیل 2.1 8 صفحۀ 107 «چرا حیوونا رو دوست داری؟» «خیلی جوابش سادهس، چون بین اونا هیچ حیوون بدی نیست.» «هیچ حیوون بدی ؟ خب راستش من تا حالا با هیچ حیوونی حرف نزدهم.» «خب بذار این سوال رو ازت بپرسم. به نظرت میتونی یه موش صحرایی رو بکشی؟» «یه موش صحرایی؟» «اوهوم!» «خب نه.» «یه پرنده رو چه طور؟» «نه.» «یه سگ رو چی؟» «گفتم که نه!» سپس مرد به چشمم زل زد و پرسید:« یه آدم رو چی؟ میتونی یه آدم رو بکشی؟» 1 9 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/9/17 رنگ آسمان به شکل قلب است چسیل 2.1 8 صفحۀ 81 آرزویم این بود که بخوابم و دیگر هرگز چشم هایم را باز نکنم. 0 7 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/9/8 چه کسی پنیر مرا جابجا کرد؟ اسپنسر جانسون 3.5 41 صفحۀ 40 قبلاً اعتقاد داشت که پنیر نباید از جایش تکان بخورد و برداشته شود و تغییر صحیح نیست. اکنون در مییافت که رخداد مداوم تغییر امری طبیعی است، چه انتظار آن را داشته باشد و چه نداشته باشد. تغییر فقط زمانی میتواند او را غافل گیر کند که انتظار آن را نداشته باشد. 0 6 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/9/8 چه کسی پنیر مرا جابجا کرد؟ اسپنسر جانسون 3.5 41 صفحۀ 29 «اگر تغییر نکنید ممکن است منقرض شوید.» 0 10 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/9/3 پاندای بزرگ و اژدهای کوچک جیمز نوربری 3.8 120 صفحۀ 138 اژدهای کوچک پرسید : «سه تا آرزو تو چیه؟» پاندای بزرگ برای لحظه به فکر فرو رفت. «این که من و تو....زیر بارون....باهم سفر کنیم.» 0 5 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/9/3 پاندای بزرگ و اژدهای کوچک جیمز نوربری 3.8 120 صفحۀ 116 اژدهای کوچک پرسید : «چه چیزی رو جشن میگیری؟» پاندای بزرگ گفت : «با تو خیس شدن رو.» 0 6 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/9/3 پاندای بزرگ و اژدهای کوچک جیمز نوربری 3.8 120 صفحۀ 60 پاندای بزرگ گفت : «بهترین چیز در کنار یه فنجون چای، یه دوست خوبه.» 0 7 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/9/3 والدین سمی سوزان فوروارد 3.6 10 صفحۀ 67 اگر مجبور میشدم از بین بدرفتاری جسمی و کلامی یکی را انتخاب کنم، همیشه کتک را انتخاب میکنم. میتوانید نشانه ها را ببینید، پس حداقل مردم برای شما متاسف میشوند. زخم های کلامی، شما را دیوانه میکند زخم ها نامرئی هستند هیچ کس اهمیت نمیدهد. کبودی های واقعی خیلی سریع تر از توهین بهبود مییابند. 0 7
بریدههای کتاب 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/10/6 تابستان با جسپر لورل اسنایدر 4.1 6 صفحۀ 176 گاهی اوقات این درد ها اون قدر زیاد و بی ربط میشه که نمیتونی کاملاً از شرش خلاص بشی. فقط باید اون رو با خودت حمل کنی(: 0 4 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/10/6 تابستان با جسپر لورل اسنایدر 4.1 6 صفحۀ 154 «اینکه یه عالمه سختی و مشکل داریم، دلیل نمیشه فکر کنیم دیگه زندگی خوب و قشنگ نیست.مگه نه ؟» 0 6 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/10/6 تابستان با جسپر لورل اسنایدر 4.1 6 صفحۀ 130 «من اون رو نادیده گرفتم همون موقعی که داشت می مرد بهش بی توجهی کردم جسپر.» من خیلی آدم بدی ام مگه نه؟ بدترین خواهر دنیام:) 0 5 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/9/30 پنج قدم فاصله ریچل لیپینکات 4.3 110 صفحۀ 146 _صبر کن ببینم دو روز دیگه تولدته؟ به او لبخند میزنم ولی او در جوابم لبخند نمیزند _آره با عصبانیت پا به زمین می کوبد _ویل من برات هیچی نخریدم. _چطوره به جای هدیه تولد بهم یه قول بدی ؟ قول بده تا سال دیگه پیشم بمونی. حیرت زده سرش را تکان میدهد و میگوید _قول میدم. 0 12 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/9/30 پنج قدم فاصله ریچل لیپینکات 4.3 110 صفحۀ 211 _تنها چیزی که تویی دنیا میخوام اینه که با تو باشم، ولی باید تو رو در امان نگه دارم، در امان از خودم. اشک از چشمانش سرازیر شده است. _نمیخوام ترکت کنم، ولی اون قدر دوستت دارم که نمیتونم باهات بمونم(((: 0 13 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/9/30 پنج قدم فاصله ریچل لیپینکات 4.3 110 صفحۀ 212 عاشقش هستم و او دارد برای همیشه از زندگی ام میرود تا من بتوانم زندگی کنم((((: 0 15 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/9/30 پنج قدم فاصله ریچل لیپینکات 4.3 110 صفحۀ 212 _میشه چشمات رو ببندی ؟ با صدای لرزانش این را از من میخواهد. _تا وقتی تو داری نگام میکنی، نمیتونم برم. ((((((((: 0 11 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/9/26 سرو غمگین آگاتا کریستی 4.0 14 صفحۀ 27 عمه لورا راستش را بگویید آیا عشق واقعا خوشبختی و خوشحالی می آورد ؟ عمه با قیافه ای جدی پاسخ داد : به آن مفهومی که تو میگویی؛ نه! گمان نمی کنم! دوست داشتن موجودی با شور و هیجان بیشتر موجب غم و رنج میشود تا سعادت و خوشی ولی با وجود این خدا کند که هیچکس بی آن که عشق را بشناسد نمیرد. کسی که هرگز عاشق نبوده، هرگز زندگی نکرده! 2 29 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/9/26 سرو غمگین آگاتا کریستی 4.0 14 صفحۀ 26 «علاقه و عشق بیش از حد همیشه خطرناک است.» 0 11 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/9/23 کورالین نیل گیمن 4.0 27 صفحۀ 1 نترس دوختن دکمه روی چشم هایت اصلا درد ندارد. 4 6 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/9/23 کورالین نیل گیمن 4.0 27 صفحۀ 82 «نیروی عشق، حتی مغرور ترین آدم ها را هم رام میکند.» 1 19 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/9/18 شازده کوچولو آنتوان دو سنت اگزوپری 4.4 443 صفحۀ 97 شازده کوچولو دوباره بحث را از سر گرفت:«اینجا توی بیابون آدم احساس تنهایی می کنه.» مار گفت:« بین آدم ها هم احساس تنهایی میکنی.» 4 41 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/9/17 رنگ آسمان به شکل قلب است چسیل 2.1 8 صفحۀ 107 «چرا حیوونا رو دوست داری؟» «خیلی جوابش سادهس، چون بین اونا هیچ حیوون بدی نیست.» «هیچ حیوون بدی ؟ خب راستش من تا حالا با هیچ حیوونی حرف نزدهم.» «خب بذار این سوال رو ازت بپرسم. به نظرت میتونی یه موش صحرایی رو بکشی؟» «یه موش صحرایی؟» «اوهوم!» «خب نه.» «یه پرنده رو چه طور؟» «نه.» «یه سگ رو چی؟» «گفتم که نه!» سپس مرد به چشمم زل زد و پرسید:« یه آدم رو چی؟ میتونی یه آدم رو بکشی؟» 1 9 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/9/17 رنگ آسمان به شکل قلب است چسیل 2.1 8 صفحۀ 81 آرزویم این بود که بخوابم و دیگر هرگز چشم هایم را باز نکنم. 0 7 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/9/8 چه کسی پنیر مرا جابجا کرد؟ اسپنسر جانسون 3.5 41 صفحۀ 40 قبلاً اعتقاد داشت که پنیر نباید از جایش تکان بخورد و برداشته شود و تغییر صحیح نیست. اکنون در مییافت که رخداد مداوم تغییر امری طبیعی است، چه انتظار آن را داشته باشد و چه نداشته باشد. تغییر فقط زمانی میتواند او را غافل گیر کند که انتظار آن را نداشته باشد. 0 6 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/9/8 چه کسی پنیر مرا جابجا کرد؟ اسپنسر جانسون 3.5 41 صفحۀ 29 «اگر تغییر نکنید ممکن است منقرض شوید.» 0 10 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/9/3 پاندای بزرگ و اژدهای کوچک جیمز نوربری 3.8 120 صفحۀ 138 اژدهای کوچک پرسید : «سه تا آرزو تو چیه؟» پاندای بزرگ برای لحظه به فکر فرو رفت. «این که من و تو....زیر بارون....باهم سفر کنیم.» 0 5 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/9/3 پاندای بزرگ و اژدهای کوچک جیمز نوربری 3.8 120 صفحۀ 116 اژدهای کوچک پرسید : «چه چیزی رو جشن میگیری؟» پاندای بزرگ گفت : «با تو خیس شدن رو.» 0 6 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/9/3 پاندای بزرگ و اژدهای کوچک جیمز نوربری 3.8 120 صفحۀ 60 پاندای بزرگ گفت : «بهترین چیز در کنار یه فنجون چای، یه دوست خوبه.» 0 7 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/9/3 والدین سمی سوزان فوروارد 3.6 10 صفحۀ 67 اگر مجبور میشدم از بین بدرفتاری جسمی و کلامی یکی را انتخاب کنم، همیشه کتک را انتخاب میکنم. میتوانید نشانه ها را ببینید، پس حداقل مردم برای شما متاسف میشوند. زخم های کلامی، شما را دیوانه میکند زخم ها نامرئی هستند هیچ کس اهمیت نمیدهد. کبودی های واقعی خیلی سریع تر از توهین بهبود مییابند. 0 7