بریدهای از کتاب رنگ آسمان به شکل قلب است اثر چسیل
1402/9/17
صفحۀ 107
«چرا حیوونا رو دوست داری؟» «خیلی جوابش سادهس، چون بین اونا هیچ حیوون بدی نیست.» «هیچ حیوون بدی ؟ خب راستش من تا حالا با هیچ حیوونی حرف نزدهم.» «خب بذار این سوال رو ازت بپرسم. به نظرت میتونی یه موش صحرایی رو بکشی؟» «یه موش صحرایی؟» «اوهوم!» «خب نه.» «یه پرنده رو چه طور؟» «نه.» «یه سگ رو چی؟» «گفتم که نه!» سپس مرد به چشمم زل زد و پرسید:« یه آدم رو چی؟ میتونی یه آدم رو بکشی؟»
«چرا حیوونا رو دوست داری؟» «خیلی جوابش سادهس، چون بین اونا هیچ حیوون بدی نیست.» «هیچ حیوون بدی ؟ خب راستش من تا حالا با هیچ حیوونی حرف نزدهم.» «خب بذار این سوال رو ازت بپرسم. به نظرت میتونی یه موش صحرایی رو بکشی؟» «یه موش صحرایی؟» «اوهوم!» «خب نه.» «یه پرنده رو چه طور؟» «نه.» «یه سگ رو چی؟» «گفتم که نه!» سپس مرد به چشمم زل زد و پرسید:« یه آدم رو چی؟ میتونی یه آدم رو بکشی؟»
𝐕
1402/9/17
0