بریدههای کتاب مبینا مبینا 1404/4/27 اولکر آبلا سرای شاهینر 3.9 6 صفحۀ 112 نمیگویم دردم با قرص تسکین مییابد،اما انگار قرصها گوشههای تیز و فروروندهی زندگیام را سمباده میکشند. 0 39 مبینا 1404/4/27 اولکر آبلا سرای شاهینر 3.9 6 صفحۀ 29 خوبی کردن انسان جماعت حتما تاوان دارد.حتی آن که چیزی ازت نخواهد،انگار موظف است حتما نصیحتت کند؛یک لیوان چایی که داد دستت،آرامشت را برهم میزند.بله خب،اگر من خطا نکنم مردم چطوری ثابت کنند در زندگی خودشان بی عیب و ایراد است؟ 0 20 مبینا 1404/4/27 اولکر آبلا سرای شاهینر 3.9 6 صفحۀ 25 حتی خیلی زنهایی که بچهدار میشوند برای فراموش کردن دردشان است.اما وابستگی با پاره شدن بند ناف تمام نمیشود.تو میمانی و دردی که به دردهایت اضافه کردهای 0 19 مبینا 1404/4/27 خاطرات یک آدم کش یونگ-ها کیم 3.6 127 صفحۀ 51 شاید مرگ هم نوشیدنی سنگینی است که کمک میکند شب کسالت آوری را،که همان زندگیمان باشد،از یاد ببریم 1 19 مبینا 1404/4/27 ملکوت بهرام صادقی 3.7 62 صفحۀ 118 بخوانید،برقصید،چند رمان مطالعه کنید،بخورید،بنوشید، یکی دو شاهکار موسیقی گوش کنید... چه فرقی میکند؟ اگر قرنها هم زنده باشید همین کارها دا خواهید کرد.پس مسئله فقط در کمیت است نه کیفیت 0 21 مبینا 1404/4/27 ملکوت بهرام صادقی 3.7 62 صفحۀ 69 اما آیا ممکن است که کسی قابش را در بیاورد و به محبوبهاش ثابت کند که مالامال از عشق اوست؟ _برای محبوب گاهی اشارهای هم کافی است و دیگر لازم نیست که عاشق زیاد قهرمان بازی در بیاورد 0 10 مبینا 1404/4/22 کابوسهای کارلوس فوئنتس حسن بلاسم 3.9 5 صفحۀ 137 انسان هم ویرگولی است بین تولد و مرگ. 2 40 مبینا 1404/4/22 کابوسهای کارلوس فوئنتس حسن بلاسم 3.9 5 صفحۀ 131 باورم نمیشد که چیزی به نام آمبولانس نجات خودکشی کنندگان هم وجود دارد. اما ایا آنها برای نجات خودکشی کنندگان میایند یا صرفت از سر کنجکاوی و سردرآوردن از تجربههای شکست خورده؟ آخر کدام آدمی حلقه طناب را دور گردنش میاندازد و بعد گوشیاش را در میآورد و به امدادگران زنگ میزند؟ 0 8 مبینا 1404/4/2 آدم خواران ژان تولی 3.9 231 صفحۀ 79 مردم فهمیده بودند که کشتن یک انسان به راحتیِ برداشتِ محصول است. 0 41 مبینا 1404/4/2 آدم خواران ژان تولی 3.9 231 صفحۀ 40 حماقت چشمشان را کور کرده.نمیتوانند حقیقت را ببینند. 0 67 مبینا 1404/4/2 سووشون سیمین دانشور 4.1 285 صفحۀ 292 زری(( امروز به این نتیجه رسیدم که در زندگی و برای زندها باید شجاع بود... بگذارید به جبران این نادانی،در مرگ شجاعها خوب گریه کنیم)) . . . فتوحی گفت:((این طور ثابت میکنیم که هنوز نمردهایم و قدر خونی را که ریخته شده،میدانیم 0 25 مبینا 1404/4/2 سووشون سیمین دانشور 4.1 285 صفحۀ 248 دنیا مثل تاریکی است که ما را با چشمهای بسته وارد کردهاند.یک نفر از ما،ممکن است چشمش باز باشد. ممکن است یک عده بخواهند با کوشش چشمهای خود را باز کنند و یا ممکن است بخت کسی بخواند و یک نوری از یک روزن ناگهان بتابد و آن آدم یک آن بتواند ببیند و بفهمد. 0 8 مبینا 1404/4/2 سووشون سیمین دانشور 4.1 285 صفحۀ 193 کاش دنیا دست زنها بود ،زنها که زاییدهاند یعنی خلق کردهاند و قدر مخلوق خودشان را میدانند.قدر تحمل و حوصله و یکنواختی و برای خود هیچ کاری نتوانستن را.مردها چون هیچ وقت عملا خالق نبودهاند، آنقدر خود را به آب آتش میزنند تا چیزی بیافرینند. اگر دنیا دست زنها بود،جنگ کجا بود؟ 0 13 مبینا 1404/4/2 سووشون سیمین دانشور 4.1 285 صفحۀ 183 اگر آدم گناه کرد و موفق شد،آن گناه به عقیده خودش و دیگران گناه نیست ولی اگر موفق نشد،آن وقت گناه گناه است و باید جبرانش کرد 0 25 مبینا 1404/4/2 سووشون سیمین دانشور 4.1 285 صفحۀ 179 اما ما غیر از آرزوهای بزرگ تقصیری نداشتیم. 0 20 مبینا 1404/4/2 سووشون سیمین دانشور 4.1 285 صفحۀ 146 آدمیزاد چیست؟یک امید کوچک، یک واقعه خوش چه زود میتوانو از نو دست و دلش را به زندگی بخواند؟اما وقتی همه اش تو دهنی و نومیدی است،آدم احساس میکند که مثل تفاله شده،لاشهای، مرداری است که در لجن افتاده 0 3 مبینا 1404/4/2 سووشون سیمین دانشور 4.1 285 صفحۀ 78 آدم با کسی در زندگیهای قبلی دمخور بوده، بعد از او جدا شده.ه ی به این ونیا میآید تا او را پیدا کند.فراق میکشد و انتظار میکشد،وقتی پیدایش کردو شناختش مگر میتواند ولش کند؟ 0 4 مبینا 1404/4/2 سووشون سیمین دانشور 4.1 285 صفحۀ 74 آخر آدم باید در این دنیا یک کار بزرگتر از زندگی روزمره بکند.باید بتواند چیزی را تغییر بدهد.حالا که کاری نمانده بکنم پس عشق میورزم 0 4 مبینا 1404/4/2 سووشون سیمین دانشور 4.1 285 صفحۀ 67 خوب که فکرش را میکنم میبینم همه ما در تمام عمرمان بچههایی هستیم که به اسباب بازیهایمان دل خوش کردهایم و وای به روزی که دلخوشیهایمان را از ما میگیرند،یا نمیگذارند به دلخوشیهایمان برسیم. بچههایمان ،مادهایمان،فلسفههایمان.... مذهبمان.... 0 3 مبینا 1404/4/2 سووشون سیمین دانشور 4.1 285 صفحۀ 67 زری (( امیدوارم موفق بشوید آن طیاره پر اسباب بازی را بسازید.)) مک ماهون آهی کشید و گفت:(( کی طیارهای خواهد ساخت که برای مردهای غمگین تسلا بریزد...)) 0 3
بریدههای کتاب مبینا مبینا 1404/4/27 اولکر آبلا سرای شاهینر 3.9 6 صفحۀ 112 نمیگویم دردم با قرص تسکین مییابد،اما انگار قرصها گوشههای تیز و فروروندهی زندگیام را سمباده میکشند. 0 39 مبینا 1404/4/27 اولکر آبلا سرای شاهینر 3.9 6 صفحۀ 29 خوبی کردن انسان جماعت حتما تاوان دارد.حتی آن که چیزی ازت نخواهد،انگار موظف است حتما نصیحتت کند؛یک لیوان چایی که داد دستت،آرامشت را برهم میزند.بله خب،اگر من خطا نکنم مردم چطوری ثابت کنند در زندگی خودشان بی عیب و ایراد است؟ 0 20 مبینا 1404/4/27 اولکر آبلا سرای شاهینر 3.9 6 صفحۀ 25 حتی خیلی زنهایی که بچهدار میشوند برای فراموش کردن دردشان است.اما وابستگی با پاره شدن بند ناف تمام نمیشود.تو میمانی و دردی که به دردهایت اضافه کردهای 0 19 مبینا 1404/4/27 خاطرات یک آدم کش یونگ-ها کیم 3.6 127 صفحۀ 51 شاید مرگ هم نوشیدنی سنگینی است که کمک میکند شب کسالت آوری را،که همان زندگیمان باشد،از یاد ببریم 1 19 مبینا 1404/4/27 ملکوت بهرام صادقی 3.7 62 صفحۀ 118 بخوانید،برقصید،چند رمان مطالعه کنید،بخورید،بنوشید، یکی دو شاهکار موسیقی گوش کنید... چه فرقی میکند؟ اگر قرنها هم زنده باشید همین کارها دا خواهید کرد.پس مسئله فقط در کمیت است نه کیفیت 0 21 مبینا 1404/4/27 ملکوت بهرام صادقی 3.7 62 صفحۀ 69 اما آیا ممکن است که کسی قابش را در بیاورد و به محبوبهاش ثابت کند که مالامال از عشق اوست؟ _برای محبوب گاهی اشارهای هم کافی است و دیگر لازم نیست که عاشق زیاد قهرمان بازی در بیاورد 0 10 مبینا 1404/4/22 کابوسهای کارلوس فوئنتس حسن بلاسم 3.9 5 صفحۀ 137 انسان هم ویرگولی است بین تولد و مرگ. 2 40 مبینا 1404/4/22 کابوسهای کارلوس فوئنتس حسن بلاسم 3.9 5 صفحۀ 131 باورم نمیشد که چیزی به نام آمبولانس نجات خودکشی کنندگان هم وجود دارد. اما ایا آنها برای نجات خودکشی کنندگان میایند یا صرفت از سر کنجکاوی و سردرآوردن از تجربههای شکست خورده؟ آخر کدام آدمی حلقه طناب را دور گردنش میاندازد و بعد گوشیاش را در میآورد و به امدادگران زنگ میزند؟ 0 8 مبینا 1404/4/2 آدم خواران ژان تولی 3.9 231 صفحۀ 79 مردم فهمیده بودند که کشتن یک انسان به راحتیِ برداشتِ محصول است. 0 41 مبینا 1404/4/2 آدم خواران ژان تولی 3.9 231 صفحۀ 40 حماقت چشمشان را کور کرده.نمیتوانند حقیقت را ببینند. 0 67 مبینا 1404/4/2 سووشون سیمین دانشور 4.1 285 صفحۀ 292 زری(( امروز به این نتیجه رسیدم که در زندگی و برای زندها باید شجاع بود... بگذارید به جبران این نادانی،در مرگ شجاعها خوب گریه کنیم)) . . . فتوحی گفت:((این طور ثابت میکنیم که هنوز نمردهایم و قدر خونی را که ریخته شده،میدانیم 0 25 مبینا 1404/4/2 سووشون سیمین دانشور 4.1 285 صفحۀ 248 دنیا مثل تاریکی است که ما را با چشمهای بسته وارد کردهاند.یک نفر از ما،ممکن است چشمش باز باشد. ممکن است یک عده بخواهند با کوشش چشمهای خود را باز کنند و یا ممکن است بخت کسی بخواند و یک نوری از یک روزن ناگهان بتابد و آن آدم یک آن بتواند ببیند و بفهمد. 0 8 مبینا 1404/4/2 سووشون سیمین دانشور 4.1 285 صفحۀ 193 کاش دنیا دست زنها بود ،زنها که زاییدهاند یعنی خلق کردهاند و قدر مخلوق خودشان را میدانند.قدر تحمل و حوصله و یکنواختی و برای خود هیچ کاری نتوانستن را.مردها چون هیچ وقت عملا خالق نبودهاند، آنقدر خود را به آب آتش میزنند تا چیزی بیافرینند. اگر دنیا دست زنها بود،جنگ کجا بود؟ 0 13 مبینا 1404/4/2 سووشون سیمین دانشور 4.1 285 صفحۀ 183 اگر آدم گناه کرد و موفق شد،آن گناه به عقیده خودش و دیگران گناه نیست ولی اگر موفق نشد،آن وقت گناه گناه است و باید جبرانش کرد 0 25 مبینا 1404/4/2 سووشون سیمین دانشور 4.1 285 صفحۀ 179 اما ما غیر از آرزوهای بزرگ تقصیری نداشتیم. 0 20 مبینا 1404/4/2 سووشون سیمین دانشور 4.1 285 صفحۀ 146 آدمیزاد چیست؟یک امید کوچک، یک واقعه خوش چه زود میتوانو از نو دست و دلش را به زندگی بخواند؟اما وقتی همه اش تو دهنی و نومیدی است،آدم احساس میکند که مثل تفاله شده،لاشهای، مرداری است که در لجن افتاده 0 3 مبینا 1404/4/2 سووشون سیمین دانشور 4.1 285 صفحۀ 78 آدم با کسی در زندگیهای قبلی دمخور بوده، بعد از او جدا شده.ه ی به این ونیا میآید تا او را پیدا کند.فراق میکشد و انتظار میکشد،وقتی پیدایش کردو شناختش مگر میتواند ولش کند؟ 0 4 مبینا 1404/4/2 سووشون سیمین دانشور 4.1 285 صفحۀ 74 آخر آدم باید در این دنیا یک کار بزرگتر از زندگی روزمره بکند.باید بتواند چیزی را تغییر بدهد.حالا که کاری نمانده بکنم پس عشق میورزم 0 4 مبینا 1404/4/2 سووشون سیمین دانشور 4.1 285 صفحۀ 67 خوب که فکرش را میکنم میبینم همه ما در تمام عمرمان بچههایی هستیم که به اسباب بازیهایمان دل خوش کردهایم و وای به روزی که دلخوشیهایمان را از ما میگیرند،یا نمیگذارند به دلخوشیهایمان برسیم. بچههایمان ،مادهایمان،فلسفههایمان.... مذهبمان.... 0 3 مبینا 1404/4/2 سووشون سیمین دانشور 4.1 285 صفحۀ 67 زری (( امیدوارم موفق بشوید آن طیاره پر اسباب بازی را بسازید.)) مک ماهون آهی کشید و گفت:(( کی طیارهای خواهد ساخت که برای مردهای غمگین تسلا بریزد...)) 0 3