بریده‌های کتاب Mersad108108

ای سرزمین من! من در کجای جهان ایستاده ام؟!

مدرسه، درس، دانشگاه، همه توی جبهه است. جبهه دانشگاه الهی است...

باغبان اگر در آینه نهال، شاخسار سر به آسمان کشیده درخت را نبیند که باغبان نیست. 🌱

وقتی خدا توبه کسی را بشنود کاری برایش انجام می دهد که کسی نمی تواند باور کند.

اگه یه روز بیدار شدی و دیدی هیچ جات درد نمی کنه، بدون که مُردی. درد مال آدم زنده س. آدم بادرد به دنیا می آد.

تفاوت ها همیشه جذابند تفاوت ها لزوما باعث جدایی نیستند، گاهی باعث رشد می شوند.

در گردش روزگار هرچه به پایان کار نزدیک تر شویم، در واقع فاصله مان با نقطه ی آغاز کم تر می شود.

به پا خیز که باید دستاوردهای انقلابمان را به رخ عالمیان بکشانیم، مبادا گمراه کنندگان، جای ظالم و مظلوم را با یکدیگر عوض کنند!

پرنده باید خودش بخواهد که بپرد. بال پریدن را که خدا داده. اراده اش هم داده! مشکل آنجاست که پرنده های بسیاری گرفتار زمین شده اند! می ترسند اگر پرواز کنند، همین چند دانه گندم پیش پایشان را از دست بدهند. بی خبر از آنکه خیلی از این گندم ها طعمه بوده است که به دام بیفتند و زمینی شوند. آن ها که توانستند دل بکنند و در دام نیفتند، پر کشیدند و آسمانی شدند!

آن موقع هنوز نمی دانستم اصلی ترین ویژگی یک اطلاعاتی کاربلد، همین زار زدن های شبانه است. نمی دانستم اگر دستش از آسمان کوتاه باشد، راه و معبرهای زمین را پیدا نمی کند. اگر نفسش در مشتش نباشد در این بیابان های بی سر و ته گم می شود. طول کشید تا به قول عزیزی بفهمم شناختن و پیدا کردن معبرها در گرو شناختن پیچ و خم نفس است