بریدههای کتاب مهدی حیدری مهدی حیدری 1404/4/10 از چشم غربی جوزف کنراد 3.8 1 صفحۀ 462 سبعیت و بلاهت حکومتی خودکامه که همه موازین قانون را رد میکند و در واقع پایه کار خود را بر هرج و مرج کامل اخلاقی میگذارد، واکنشی سبعانهتر و احمقانهتر از انقلابیگری کلا آرمانگرایانهای بر نمیانگیزد که تباهسازی را در نخستین وسیله در دسترس میجوید، در این اعتقاد غریب که با سقوط هر نهاد انسانی خاص دلهای مردمان نیز باید تغییر کند. این آدمها نمیتوانند بفهمند که تنها تاثیری که میتوانند بگذارند، فقط تغییر نامهاست 0 1 مهدی حیدری 1404/4/8 از چشم غربی جوزف کنراد 3.8 1 صفحۀ 398 بگذارید استبدادگران و قاتلان آنان با هم فراموش شوند، و تنها بازسازندگان در یادها بمانند 0 3 مهدی حیدری 1404/4/8 از چشم غربی جوزف کنراد 3.8 1 صفحۀ 381 شاید زندگی همین باشد: یک رویا و یک هراس 0 0 مهدی حیدری 1404/4/4 از چشم غربی جوزف کنراد 3.8 1 صفحۀ 316 در این جهان مردمان هیچ چیز را -نه شادی و نه فلاکت را -نمیتوان تغییر داد. تنها میتوان به قیمت فاسد کردن وجدانها و درهم ریختن زندگیها، آنها را جا به جا کرد - بازی بیهودهای برای فیلسوفان متفرعن و هرزه گردان خونخوار 0 0 مهدی حیدری 1404/3/20 از چشم غربی جوزف کنراد 3.8 1 صفحۀ 51 هیچ فرد بشری نمیتواند منظره مداومی از انزوای روحی را تاب بیاورد بدون آنکه دیوانه شود 0 1 مهدی حیدری 1404/3/20 از چشم غربی جوزف کنراد 3.8 1 صفحۀ 45 دروغ در اعماق نیازهای وجود، در ترسهای پنهانی و جاهطلبیهای شکل نیافته، در اعتماد پنهانی و تزویج آن با عدم اعتماد پنهانی نسبت به خودمان، در عشق امید و وحشت روزهای نامطمئن نهفته است. 0 1 مهدی حیدری 1404/3/18 هم راز جوزف کنراد 3.3 0 صفحۀ 59 نیاز مادر اختراع است، اما ترس هم، عاری از الهامات نبوغآمیز نیست 2 20 مهدی حیدری 1404/3/17 دوئل جوزف کنراد 3.8 2 صفحۀ 87 هیچ مردی نیست که در همه کارهایش موفق باشد. از این لحاظ همه ما شکست خوردهایم. مهم نیست که در نظمبخشی به زندگی و حفظ تلاشمان شکست بخوریم. در این عرصه کبر و نخوت ما را گمراه میکند.کبر ما را آسیمهسر به دل وضعیتهایی میاندازد که باید آسیبدیده از آن خارج شویم. در حالی که غرور سپر ایمنی ماست، چون وادارمان میکند که هدف جدوجهدمان را با ملاحظه و احتیاط انتخاب کنیم و در راه رسیدن به هدفمان قدرت تابآوری داشته باشیم. 0 18 مهدی حیدری 1404/3/3 مامور مخفی جوزف کنراد 3.2 2 صفحۀ 53 هرچیزی با شرایط اقتصادی تغییر میکند، هنر، فلسفه، عشق، فضیلت... و حتی حقیقت 0 5 مهدی حیدری 1404/2/30 نوسترومو جوزف کنراد 3.0 1 صفحۀ 487 و عشق صرفا یک لحظه کوتاه فراموشی بود، یک لحظه از خود بیخودیای که انسان بعدها با غم و حزن از آن یاد میکرد، مثل غم و سوگی سنگین که پشت سر گذاشته شده باشد 0 2 مهدی حیدری 1404/2/29 نوسترومو جوزف کنراد 3.0 1 صفحۀ 470 تنهایی به سرعت برای روح انسان شرایطی پدید میآورد که در آن روحیه طنز یا حتی بدبینی و شکگرایی هیچ معنایی نخواهد داشت.تنهایی گستره ذهن را تسخیر میکند و اندیشه را به وادی بیاعتقادی مطلق سوق میدهد. 0 1 مهدی حیدری 1404/2/21 نوسترومو جوزف کنراد 3.0 1 صفحۀ 252 در کشوری که مردم به خودشان کمک نکنند هرگز خدایی وجود نخواهد داشت 1 11 مهدی حیدری 1404/2/21 نوسترومو جوزف کنراد 3.0 1 صفحۀ 246 حتی افرادی که بدبینترین قلبها را دارند، در مواقعی که زندگی و مرگ به تار مویی بند است، آرزو دارند که از احساساتشان درکی روشن و واضح ارائه دهند، مثل نوری که به مددش کنشی را میتوان بعد از رفتن شخص مشاهده کرد، رفتن به جایی که هیچ نور روشنگری در آن نمیتواند بر حقیقتی که با مرگ هر انسان از جهان محو و گم میشود بتابد و آن را مرئی و قابل درک سازد 0 3 مهدی حیدری 1404/2/15 نوسترومو جوزف کنراد 3.0 1 صفحۀ 78 تغییر جبرانناپذیری که مفهوم مرگ در زندگی روزمره انسان ایجاد میکند، در ناراحتی آکنده از سرگشتگی و عذاب ذهن و فکر نمود مییابد. 0 5 مهدی حیدری 1404/2/11 طوفان دریا جوزف کنراد 3.5 1 صفحۀ 66 تعلیق فاجعهای که انگار تا بینهایت تشدید میشود و اوج میگیرد؛ [...] خستگی جسمانی مفرطی ایجاد میکند؛ خستگیای جستجوگر و موذی که تا عمق قلب انسان رخنه و او را سرخورده و قلبش را آکنده از غم میکند، غمی که زوال نمیپذیرد، و حتی با وجود تمام موهبت های این جهان خاکی - و حتی خود زندگی - فقط طالب آرامش است. 0 5 مهدی حیدری 1404/2/6 لرد جیم جوزف کنراد 3.3 1 صفحۀ 193 انسانی که به دنیا میآید، مانند آدمی که به دریا میافتد، به رویا میافتد. اگر بکوشد خود را بیرون آورد، آنطور که آدمهای بیتجربه میکوشند چنین کنند، غرق میشود. 0 6 مهدی حیدری 1404/2/6 لرد جیم جوزف کنراد 3.3 1 صفحۀ 165 تنها به هنگام کوشیدنمان برای زورآزمایی با نیاز اصیل انسانی دیگر است که درمییابیم چقدر درکناشدنی و لغزان و مهآلودند آدمهایی که در دیدن ستارگان و احساس گرمای آفتاب با ما سهیمند. گویا تنهایی شرط سخت و مطلق هستی است. 0 26 مهدی حیدری 1404/1/31 لرد جیم جوزف کنراد 3.3 1 صفحۀ 135 شگفتا که با چشم نیمبسته و گوش ناشنوا و اندیشه خفته عمر را سر میآوریم. شاید مصلحت هم چنین اقتضا کند. چه بسا که همین حالت بیعملی است که زندگی را برای اکثریتی بیشمار قابل تحمل و پذیرا میسازد. 0 4 مهدی حیدری 1404/1/31 لرد جیم جوزف کنراد 3.3 1 صفحۀ 86 امید رو به افول میرود، میل به آرامش شدیدتر میشود، تا اینکه عاقبت میل به زندگی را نیز مغلوب میکند. 0 18 مهدی حیدری 1404/1/31 لرد جیم جوزف کنراد 3.3 1 صفحۀ 54 امید محال داشتم - امید فرونشاندن آنچه سرسختترین شبح آفرینش انسان است، فرونشاندن تردیدی ناآرام که چون مه قد برمیافرازد و چون کرم رازناک و جونده است و بیش از حقیقت مرگ بر جان آدم لرزه میافکند - تردید پادشاهی خودکامه، که بر سریر آدابی ثابت تکیه زده است. و این سختترین چیزی است که پای آدم به آن بند میشود. چیزی که مایه هراسهای غوغایی و شرارتهای آرام و ناچیز و بیآزار. است. سایه واقعی فاجعه است. 0 1
بریدههای کتاب مهدی حیدری مهدی حیدری 1404/4/10 از چشم غربی جوزف کنراد 3.8 1 صفحۀ 462 سبعیت و بلاهت حکومتی خودکامه که همه موازین قانون را رد میکند و در واقع پایه کار خود را بر هرج و مرج کامل اخلاقی میگذارد، واکنشی سبعانهتر و احمقانهتر از انقلابیگری کلا آرمانگرایانهای بر نمیانگیزد که تباهسازی را در نخستین وسیله در دسترس میجوید، در این اعتقاد غریب که با سقوط هر نهاد انسانی خاص دلهای مردمان نیز باید تغییر کند. این آدمها نمیتوانند بفهمند که تنها تاثیری که میتوانند بگذارند، فقط تغییر نامهاست 0 1 مهدی حیدری 1404/4/8 از چشم غربی جوزف کنراد 3.8 1 صفحۀ 398 بگذارید استبدادگران و قاتلان آنان با هم فراموش شوند، و تنها بازسازندگان در یادها بمانند 0 3 مهدی حیدری 1404/4/8 از چشم غربی جوزف کنراد 3.8 1 صفحۀ 381 شاید زندگی همین باشد: یک رویا و یک هراس 0 0 مهدی حیدری 1404/4/4 از چشم غربی جوزف کنراد 3.8 1 صفحۀ 316 در این جهان مردمان هیچ چیز را -نه شادی و نه فلاکت را -نمیتوان تغییر داد. تنها میتوان به قیمت فاسد کردن وجدانها و درهم ریختن زندگیها، آنها را جا به جا کرد - بازی بیهودهای برای فیلسوفان متفرعن و هرزه گردان خونخوار 0 0 مهدی حیدری 1404/3/20 از چشم غربی جوزف کنراد 3.8 1 صفحۀ 51 هیچ فرد بشری نمیتواند منظره مداومی از انزوای روحی را تاب بیاورد بدون آنکه دیوانه شود 0 1 مهدی حیدری 1404/3/20 از چشم غربی جوزف کنراد 3.8 1 صفحۀ 45 دروغ در اعماق نیازهای وجود، در ترسهای پنهانی و جاهطلبیهای شکل نیافته، در اعتماد پنهانی و تزویج آن با عدم اعتماد پنهانی نسبت به خودمان، در عشق امید و وحشت روزهای نامطمئن نهفته است. 0 1 مهدی حیدری 1404/3/18 هم راز جوزف کنراد 3.3 0 صفحۀ 59 نیاز مادر اختراع است، اما ترس هم، عاری از الهامات نبوغآمیز نیست 2 20 مهدی حیدری 1404/3/17 دوئل جوزف کنراد 3.8 2 صفحۀ 87 هیچ مردی نیست که در همه کارهایش موفق باشد. از این لحاظ همه ما شکست خوردهایم. مهم نیست که در نظمبخشی به زندگی و حفظ تلاشمان شکست بخوریم. در این عرصه کبر و نخوت ما را گمراه میکند.کبر ما را آسیمهسر به دل وضعیتهایی میاندازد که باید آسیبدیده از آن خارج شویم. در حالی که غرور سپر ایمنی ماست، چون وادارمان میکند که هدف جدوجهدمان را با ملاحظه و احتیاط انتخاب کنیم و در راه رسیدن به هدفمان قدرت تابآوری داشته باشیم. 0 18 مهدی حیدری 1404/3/3 مامور مخفی جوزف کنراد 3.2 2 صفحۀ 53 هرچیزی با شرایط اقتصادی تغییر میکند، هنر، فلسفه، عشق، فضیلت... و حتی حقیقت 0 5 مهدی حیدری 1404/2/30 نوسترومو جوزف کنراد 3.0 1 صفحۀ 487 و عشق صرفا یک لحظه کوتاه فراموشی بود، یک لحظه از خود بیخودیای که انسان بعدها با غم و حزن از آن یاد میکرد، مثل غم و سوگی سنگین که پشت سر گذاشته شده باشد 0 2 مهدی حیدری 1404/2/29 نوسترومو جوزف کنراد 3.0 1 صفحۀ 470 تنهایی به سرعت برای روح انسان شرایطی پدید میآورد که در آن روحیه طنز یا حتی بدبینی و شکگرایی هیچ معنایی نخواهد داشت.تنهایی گستره ذهن را تسخیر میکند و اندیشه را به وادی بیاعتقادی مطلق سوق میدهد. 0 1 مهدی حیدری 1404/2/21 نوسترومو جوزف کنراد 3.0 1 صفحۀ 252 در کشوری که مردم به خودشان کمک نکنند هرگز خدایی وجود نخواهد داشت 1 11 مهدی حیدری 1404/2/21 نوسترومو جوزف کنراد 3.0 1 صفحۀ 246 حتی افرادی که بدبینترین قلبها را دارند، در مواقعی که زندگی و مرگ به تار مویی بند است، آرزو دارند که از احساساتشان درکی روشن و واضح ارائه دهند، مثل نوری که به مددش کنشی را میتوان بعد از رفتن شخص مشاهده کرد، رفتن به جایی که هیچ نور روشنگری در آن نمیتواند بر حقیقتی که با مرگ هر انسان از جهان محو و گم میشود بتابد و آن را مرئی و قابل درک سازد 0 3 مهدی حیدری 1404/2/15 نوسترومو جوزف کنراد 3.0 1 صفحۀ 78 تغییر جبرانناپذیری که مفهوم مرگ در زندگی روزمره انسان ایجاد میکند، در ناراحتی آکنده از سرگشتگی و عذاب ذهن و فکر نمود مییابد. 0 5 مهدی حیدری 1404/2/11 طوفان دریا جوزف کنراد 3.5 1 صفحۀ 66 تعلیق فاجعهای که انگار تا بینهایت تشدید میشود و اوج میگیرد؛ [...] خستگی جسمانی مفرطی ایجاد میکند؛ خستگیای جستجوگر و موذی که تا عمق قلب انسان رخنه و او را سرخورده و قلبش را آکنده از غم میکند، غمی که زوال نمیپذیرد، و حتی با وجود تمام موهبت های این جهان خاکی - و حتی خود زندگی - فقط طالب آرامش است. 0 5 مهدی حیدری 1404/2/6 لرد جیم جوزف کنراد 3.3 1 صفحۀ 193 انسانی که به دنیا میآید، مانند آدمی که به دریا میافتد، به رویا میافتد. اگر بکوشد خود را بیرون آورد، آنطور که آدمهای بیتجربه میکوشند چنین کنند، غرق میشود. 0 6 مهدی حیدری 1404/2/6 لرد جیم جوزف کنراد 3.3 1 صفحۀ 165 تنها به هنگام کوشیدنمان برای زورآزمایی با نیاز اصیل انسانی دیگر است که درمییابیم چقدر درکناشدنی و لغزان و مهآلودند آدمهایی که در دیدن ستارگان و احساس گرمای آفتاب با ما سهیمند. گویا تنهایی شرط سخت و مطلق هستی است. 0 26 مهدی حیدری 1404/1/31 لرد جیم جوزف کنراد 3.3 1 صفحۀ 135 شگفتا که با چشم نیمبسته و گوش ناشنوا و اندیشه خفته عمر را سر میآوریم. شاید مصلحت هم چنین اقتضا کند. چه بسا که همین حالت بیعملی است که زندگی را برای اکثریتی بیشمار قابل تحمل و پذیرا میسازد. 0 4 مهدی حیدری 1404/1/31 لرد جیم جوزف کنراد 3.3 1 صفحۀ 86 امید رو به افول میرود، میل به آرامش شدیدتر میشود، تا اینکه عاقبت میل به زندگی را نیز مغلوب میکند. 0 18 مهدی حیدری 1404/1/31 لرد جیم جوزف کنراد 3.3 1 صفحۀ 54 امید محال داشتم - امید فرونشاندن آنچه سرسختترین شبح آفرینش انسان است، فرونشاندن تردیدی ناآرام که چون مه قد برمیافرازد و چون کرم رازناک و جونده است و بیش از حقیقت مرگ بر جان آدم لرزه میافکند - تردید پادشاهی خودکامه، که بر سریر آدابی ثابت تکیه زده است. و این سختترین چیزی است که پای آدم به آن بند میشود. چیزی که مایه هراسهای غوغایی و شرارتهای آرام و ناچیز و بیآزار. است. سایه واقعی فاجعه است. 0 1