بریدههای کتاب 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1404/1/7 با حمد جا را برای فرشته ها تنگ می کنیم: با حقیقت حمد آشنا بشیم محسن عباسی ولدی 4.7 2 صفحۀ 222 نماز فقط خواندنی است؟ یا مَرکبی است برای سوار شدن و به معراج رفتن؟ دغدغه همه ما، خواندن نماز است و تا به حال نفهمیدهایم "نماز، معراج مومن است" یعنی چه. تو با هر نمازت، میروی به عرش و بازمیگردی و با نماز های پنجگانه و نافله های روزانه و شبانهات هر روز در رفت و آمد میان عرش خدا و زمینی. نماز ما اما مَرکب خیالمان شده. ما در نماز، به آرزو های نرسیدهمان میرسیم و آرزو های نداشتهمان را نیز همان جا پیدا میکنیم ولی تو، آرزوی نمازی و نماز، آرزوی توست. 0 5 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1404/1/7 با حمد جا را برای فرشته ها تنگ می کنیم: با حقیقت حمد آشنا بشیم محسن عباسی ولدی 4.7 2 صفحۀ 182 زبون حالِ بندهی کلاس بالا با خدا اینه: خدای عزیزم! قربونت برم! دورت بگردم!اصلا کی گفته من از تو نعمت میخوام؟ کی گفته من از تو دنیا میخوام؟ کی گفته من از تو بهشت میخوام؟ من فقط تو رو میخوام، همین. من هیچی جز خودت نمیخوام، هیچی.اگه جز خودت، نعمت دیگه ای هم دادی، ممنونتم؛ ولی اگه ندادی، بازم ممنونتم. فقط هیچ وقت من رو از آغوش خودت جدا نکن. من به آغوش تو عادت دارم :) 0 2 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1404/1/7 با حمد جا را برای فرشته ها تنگ می کنیم: با حقیقت حمد آشنا بشیم محسن عباسی ولدی 4.7 2 صفحۀ 167 آقا! وقتی تو هستی، امید هست. راستی که جز تو، معنایی برای امید پیدا نمیشود. آنها که بی ولایت تو، حس امیدواری دارند در توهماتشان غرقاند و خوش خیالی را امید نامیدهاند. امیدِ ریشه دار در ولایت تو با خود، دنیایی از انگیزه دارد: انگیزه برای ماندن، برای ساختن و برای ایستادگی. کسانی که با ولایت تو غریبه اند، معنای انگیزه را نمیفهمند. انگیزه که باشد، لحظه ای سکون نیست نفس به نفس، تلاش و کار است و قدم برداشتن در جادهی آسمان. اما اگه تو از خانهمان بروی، امید میرود. امید که رفت، انگیزه هم لحظه ای درنگ نمیکند. وقتی انگیزه از دیده پنهان شد حرکت در جا میایستد و سکون میشود. ما برای سکون و سکونت نیامدهایم. ما مسافریم. اگر ساکن شویم، میمیریم. 0 3 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1404/1/5 با حمد جا را برای فرشته ها تنگ می کنیم: با حقیقت حمد آشنا بشیم محسن عباسی ولدی 4.7 2 صفحۀ 64 فقط از "عبادت" گفتن، بدون توجه دادن به "بزرگی خدا"، نتیجش میشه فرار از عبادت. 0 4 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1404/1/3 با شکر شکرت شیرین می شود کامم: بنده شاکر خدا باشیم، کسی که اهل شکر نیست، آدم نیست محسن عباسی ولدی 4.5 2 صفحۀ 190 بهش گفتم: به چی علاقه داری؟ گفت: به کتاب خوندن. گفتم: میخونی؟ گفت: نه. گفتم: چرا؟ گفت: برای خوندنِ کتاب باید اون رو دستم بگیرم و ورق بزنم؛ ولی من که نمیتونم این کار رو انجام بدم. اگه بخوام کتاب بخونم، باید مادرم کتاب رو جلو چشمم بگیره و ورق بزنه؛ اما اون، همه وقتش رو برا من گذاشته. مگه میتونم ازش توقع این کار رو هم داشته باشم؟! (شرح حال جانباز قطع نخاع از گردن به پایین) خدایا! تا حالا به هر نعمتی فکر کرده بودم؛ ولی دیگه به این فکر نکرده بودم که حتی دست گرفتن کتاب و ورق زدن اون، خودش یه نعمته. از طرف تو چقدر نعمت و از طرف من چقدر غفلت! 0 15 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1404/1/3 با شکر شکرت شیرین می شود کامم: بنده شاکر خدا باشیم، کسی که اهل شکر نیست، آدم نیست محسن عباسی ولدی 4.5 2 صفحۀ 162 کاش میدانستید هریک از مناجات های من با خدا روی دیگری از داستان کربلاست! کسی که با خدای حسین (علیهالسلام) آشنا نشود حال و هوای کربلا نمیگیرد. حالا معلوم شد چرا اینقدر حسین حسین میگویید و به کربلا میروید اما حسینی نمیشوید و رنگ کربلا به خود نمیگیرید؟ 0 5 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1404/1/3 با شکر شکرت شیرین می شود کامم: بنده شاکر خدا باشیم، کسی که اهل شکر نیست، آدم نیست محسن عباسی ولدی 4.5 2 صفحۀ 126 داوود (علیهالسلام) به خدا گفت: خدایا! به من دستور دادی که صورتم و بدنم و پاهایم را با آب، پاکیزه کنم؛ اما دلم را با چه چیزی پاک کنم؟ خداوند فرمود: با همّ و غم ها. (الدعوات، ص۵۶) 0 4 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1404/1/2 با شکر شکرت شیرین می شود کامم: بنده شاکر خدا باشیم، کسی که اهل شکر نیست، آدم نیست محسن عباسی ولدی 4.5 2 صفحۀ 59 شکر، شاه کلیدِ خوب شدن و کفران، شاه کلیدِ بد شدنه. شاکر که باشی، نمیتونی عاشق خدا نباشی. شاکر که باشی، نمیتونی بندگی نکنی. شاکر که باشی، نمیتونی از خدا فاصله بگیری. شاکر که نباشی، نمیتونی عاشق خدا باشی. شاکر که نباشی، نمیتونی آدم باشی. شاکر که نباشی، نمیتونی بندگی کنی. اصلا بندگی، بدونِ شُکر معنا نداره. 1 9 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1404/1/2 با شکر شکرت شیرین می شود کامم: بنده شاکر خدا باشیم، کسی که اهل شکر نیست، آدم نیست محسن عباسی ولدی 4.5 2 صفحۀ 24 خدا ماها رو که آفرید، دستمون رو گذاشت تو دست اهل بیت (علیهالسلام) و کادوی تولد ما معرفت و محبت به این اهل بیت بوده. 0 7 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1403/12/24 حماسه حسینی مرتضی مطهری 4.4 26 صفحۀ 196 امام، انسان مافوق است نه مافوق انسان، و به همین دلیل میتواند سرمشق بشود. اگر مافوق انسان میبود، به هیچ وجه سرمشق نبود. لهذا به هر نسبت که ما شخصیت ها و حادثه ها را جنبه اعجاز آمیز و مافوق انسانی بدهیم، از مکتب بودن و از رهبر بودن خارج کرده ایم.برای سرمشق شدن و نمونه بودن، اطلاع صحیح لازم است. اما اطلاعات غلط و تحریف شده، نتیجه معکوس میدهد و به هیچ وجه الهام بخش نیکیها و محرک تاریخ در جهت صحیح نخواهد بود، بلکه اساسا نیرو نخواهد بود. 1 9 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1403/12/10 ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر لوئیس ساکر 4.2 112 صفحۀ 1 0 10 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1403/12/10 حماسه حسینی مرتضی مطهری 4.4 26 صفحۀ 98 یک وقت امام حسین را به صورت یک شخص محدود در نظر میگیریم که مثل دیگران باید خوب بخورد، مثل آنها خوب بپوشد، بهتر آقایی کند، راحت و با آسایش باشد، لوازم عیش و خوشی برایش فراهم باشد؛ و آن وقت میگوییم برای این فرد و مصلحت این فرد (در مقابل فرد دیگری مثل ابن زیاد) چنین و چنان بود؛ و یک وقت امام حسین را دارای شخصیتی وسیع تر و عظیم تر میبینیم که سایر افراد غیر خودش و سایر زمان های غیر زمان خودش را هم شامل میشود. وجودش وجود یک سلسله اصول است. یعنی او شده عدل، شده حق، شده توحید، شده راستی و صراحت، شده نماز و بندگی. 1 6 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1403/12/10 حماسه حسینی مرتضی مطهری 4.4 26 صفحۀ 86 آن حلم و آن صبری در شرع و از نظر عقل فضیلت شناخته میشود که برای زندگی ابزار خلق نشده باشد بلکه مولود فضیلت طلبی و کمال طلبی و شرافت نفس باشد. آن صبر و حلمی که یک تاجر یا یک سیاسی برای رسیدن به مقصود انتخاب میکند فقط یک ابزار است و ارزش وسیله را دارد. آن، کمال و علوّ نفس و ارزش ذاتی نفس و مقام انسانی و خلافت الهی شمرده نمیشود. 0 5 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1403/12/10 حماسه حسینی مرتضی مطهری 4.4 26 صفحۀ 79 به عقیده عقّاد هردو طرف، عقیده و ایمان به آخرت داشتهاند ولی عقیده و ایمان در یک طرف در روحی موجود بوده کریم و بزرگوار، و در طرف دیگر در روحی بوده لئیم و پست؛ آنها باالطبیعه ایده آلیست و صاحب هدف بودند و اینها باالطبیعه منفعت پرست. 0 3 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1403/12/9 ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر لوئیس ساکر 4.2 112 صفحۀ 1 خیلی وقت ها معلم ها چیزهای بیشتری از شاگرد ها یاد میگیرند، تا شاگرد ها از آنها! 0 5 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1403/12/6 ماجراهای اونلی لوسی مود مونتگمری 4.1 6 صفحۀ 17 هیچ چیزی برای عشق ورزیدن نداشت و این دلگیر ترین شرایطی است که احتمال دارد برای یک نفر پیش بیاید. 0 4 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1403/12/6 حماسه حسینی مرتضی مطهری 4.4 26 صفحۀ 47 4 3 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1403/12/6 حماسه حسینی مرتضی مطهری 4.4 26 صفحۀ 46 در آن زمان صندوق و انتخاباتی نبود، بیعت بود. بیعت آن روز، رای دادن امروز بود. پس امام اگر یک رای غیر وجدانی و غیر مشروع میداد، شهید نمیشد. شهید شد که رای و عقیدهی خودش را نفروخته باشد. 0 1 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1403/12/6 حماسه حسینی مرتضی مطهری 4.4 26 صفحۀ 45 ما چرا امروز فدایی حسین هستیم؟ چون آنچه را پیغمبر فرمود که "حُسَینُ مِنّی وَ اَنَا مِن حُسَین" همه ما در خودمان احساس میکنیم، یعنی حسین را از خود و خود را از حسین جدا نمیبینیم. ما حسین را به صورت یک فرد که منظورش انجام تقاضاهای شخصی خود است نمیبینیم. ما او را یک روح کلی میبینیم که قبل از وقت در فکر ما بوده.پس او از ماست و ما از او هستیم، او از بشریت است و بشریت از اوست، او با روح ما و سرنوشت ما آمیخته است. ما از او و او از ماست. 0 6 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1403/12/6 حماسه حسینی مرتضی مطهری 4.4 26 صفحۀ 32 امام حسین به دست یهود و نصاری و مجوس یا مشرکین عرب یا اهل رده کشته نشد، به دست مسلمانان و بلکه دوستان پدرش کشته شد و حتی به دست شامیان کشته نشد بلکه به دست کوفیان کشته شد. 0 4
بریدههای کتاب 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1404/1/7 با حمد جا را برای فرشته ها تنگ می کنیم: با حقیقت حمد آشنا بشیم محسن عباسی ولدی 4.7 2 صفحۀ 222 نماز فقط خواندنی است؟ یا مَرکبی است برای سوار شدن و به معراج رفتن؟ دغدغه همه ما، خواندن نماز است و تا به حال نفهمیدهایم "نماز، معراج مومن است" یعنی چه. تو با هر نمازت، میروی به عرش و بازمیگردی و با نماز های پنجگانه و نافله های روزانه و شبانهات هر روز در رفت و آمد میان عرش خدا و زمینی. نماز ما اما مَرکب خیالمان شده. ما در نماز، به آرزو های نرسیدهمان میرسیم و آرزو های نداشتهمان را نیز همان جا پیدا میکنیم ولی تو، آرزوی نمازی و نماز، آرزوی توست. 0 5 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1404/1/7 با حمد جا را برای فرشته ها تنگ می کنیم: با حقیقت حمد آشنا بشیم محسن عباسی ولدی 4.7 2 صفحۀ 182 زبون حالِ بندهی کلاس بالا با خدا اینه: خدای عزیزم! قربونت برم! دورت بگردم!اصلا کی گفته من از تو نعمت میخوام؟ کی گفته من از تو دنیا میخوام؟ کی گفته من از تو بهشت میخوام؟ من فقط تو رو میخوام، همین. من هیچی جز خودت نمیخوام، هیچی.اگه جز خودت، نعمت دیگه ای هم دادی، ممنونتم؛ ولی اگه ندادی، بازم ممنونتم. فقط هیچ وقت من رو از آغوش خودت جدا نکن. من به آغوش تو عادت دارم :) 0 2 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1404/1/7 با حمد جا را برای فرشته ها تنگ می کنیم: با حقیقت حمد آشنا بشیم محسن عباسی ولدی 4.7 2 صفحۀ 167 آقا! وقتی تو هستی، امید هست. راستی که جز تو، معنایی برای امید پیدا نمیشود. آنها که بی ولایت تو، حس امیدواری دارند در توهماتشان غرقاند و خوش خیالی را امید نامیدهاند. امیدِ ریشه دار در ولایت تو با خود، دنیایی از انگیزه دارد: انگیزه برای ماندن، برای ساختن و برای ایستادگی. کسانی که با ولایت تو غریبه اند، معنای انگیزه را نمیفهمند. انگیزه که باشد، لحظه ای سکون نیست نفس به نفس، تلاش و کار است و قدم برداشتن در جادهی آسمان. اما اگه تو از خانهمان بروی، امید میرود. امید که رفت، انگیزه هم لحظه ای درنگ نمیکند. وقتی انگیزه از دیده پنهان شد حرکت در جا میایستد و سکون میشود. ما برای سکون و سکونت نیامدهایم. ما مسافریم. اگر ساکن شویم، میمیریم. 0 3 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1404/1/5 با حمد جا را برای فرشته ها تنگ می کنیم: با حقیقت حمد آشنا بشیم محسن عباسی ولدی 4.7 2 صفحۀ 64 فقط از "عبادت" گفتن، بدون توجه دادن به "بزرگی خدا"، نتیجش میشه فرار از عبادت. 0 4 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1404/1/3 با شکر شکرت شیرین می شود کامم: بنده شاکر خدا باشیم، کسی که اهل شکر نیست، آدم نیست محسن عباسی ولدی 4.5 2 صفحۀ 190 بهش گفتم: به چی علاقه داری؟ گفت: به کتاب خوندن. گفتم: میخونی؟ گفت: نه. گفتم: چرا؟ گفت: برای خوندنِ کتاب باید اون رو دستم بگیرم و ورق بزنم؛ ولی من که نمیتونم این کار رو انجام بدم. اگه بخوام کتاب بخونم، باید مادرم کتاب رو جلو چشمم بگیره و ورق بزنه؛ اما اون، همه وقتش رو برا من گذاشته. مگه میتونم ازش توقع این کار رو هم داشته باشم؟! (شرح حال جانباز قطع نخاع از گردن به پایین) خدایا! تا حالا به هر نعمتی فکر کرده بودم؛ ولی دیگه به این فکر نکرده بودم که حتی دست گرفتن کتاب و ورق زدن اون، خودش یه نعمته. از طرف تو چقدر نعمت و از طرف من چقدر غفلت! 0 15 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1404/1/3 با شکر شکرت شیرین می شود کامم: بنده شاکر خدا باشیم، کسی که اهل شکر نیست، آدم نیست محسن عباسی ولدی 4.5 2 صفحۀ 162 کاش میدانستید هریک از مناجات های من با خدا روی دیگری از داستان کربلاست! کسی که با خدای حسین (علیهالسلام) آشنا نشود حال و هوای کربلا نمیگیرد. حالا معلوم شد چرا اینقدر حسین حسین میگویید و به کربلا میروید اما حسینی نمیشوید و رنگ کربلا به خود نمیگیرید؟ 0 5 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1404/1/3 با شکر شکرت شیرین می شود کامم: بنده شاکر خدا باشیم، کسی که اهل شکر نیست، آدم نیست محسن عباسی ولدی 4.5 2 صفحۀ 126 داوود (علیهالسلام) به خدا گفت: خدایا! به من دستور دادی که صورتم و بدنم و پاهایم را با آب، پاکیزه کنم؛ اما دلم را با چه چیزی پاک کنم؟ خداوند فرمود: با همّ و غم ها. (الدعوات، ص۵۶) 0 4 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1404/1/2 با شکر شکرت شیرین می شود کامم: بنده شاکر خدا باشیم، کسی که اهل شکر نیست، آدم نیست محسن عباسی ولدی 4.5 2 صفحۀ 59 شکر، شاه کلیدِ خوب شدن و کفران، شاه کلیدِ بد شدنه. شاکر که باشی، نمیتونی عاشق خدا نباشی. شاکر که باشی، نمیتونی بندگی نکنی. شاکر که باشی، نمیتونی از خدا فاصله بگیری. شاکر که نباشی، نمیتونی عاشق خدا باشی. شاکر که نباشی، نمیتونی آدم باشی. شاکر که نباشی، نمیتونی بندگی کنی. اصلا بندگی، بدونِ شُکر معنا نداره. 1 9 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1404/1/2 با شکر شکرت شیرین می شود کامم: بنده شاکر خدا باشیم، کسی که اهل شکر نیست، آدم نیست محسن عباسی ولدی 4.5 2 صفحۀ 24 خدا ماها رو که آفرید، دستمون رو گذاشت تو دست اهل بیت (علیهالسلام) و کادوی تولد ما معرفت و محبت به این اهل بیت بوده. 0 7 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1403/12/24 حماسه حسینی مرتضی مطهری 4.4 26 صفحۀ 196 امام، انسان مافوق است نه مافوق انسان، و به همین دلیل میتواند سرمشق بشود. اگر مافوق انسان میبود، به هیچ وجه سرمشق نبود. لهذا به هر نسبت که ما شخصیت ها و حادثه ها را جنبه اعجاز آمیز و مافوق انسانی بدهیم، از مکتب بودن و از رهبر بودن خارج کرده ایم.برای سرمشق شدن و نمونه بودن، اطلاع صحیح لازم است. اما اطلاعات غلط و تحریف شده، نتیجه معکوس میدهد و به هیچ وجه الهام بخش نیکیها و محرک تاریخ در جهت صحیح نخواهد بود، بلکه اساسا نیرو نخواهد بود. 1 9 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1403/12/10 ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر لوئیس ساکر 4.2 112 صفحۀ 1 0 10 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1403/12/10 حماسه حسینی مرتضی مطهری 4.4 26 صفحۀ 98 یک وقت امام حسین را به صورت یک شخص محدود در نظر میگیریم که مثل دیگران باید خوب بخورد، مثل آنها خوب بپوشد، بهتر آقایی کند، راحت و با آسایش باشد، لوازم عیش و خوشی برایش فراهم باشد؛ و آن وقت میگوییم برای این فرد و مصلحت این فرد (در مقابل فرد دیگری مثل ابن زیاد) چنین و چنان بود؛ و یک وقت امام حسین را دارای شخصیتی وسیع تر و عظیم تر میبینیم که سایر افراد غیر خودش و سایر زمان های غیر زمان خودش را هم شامل میشود. وجودش وجود یک سلسله اصول است. یعنی او شده عدل، شده حق، شده توحید، شده راستی و صراحت، شده نماز و بندگی. 1 6 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1403/12/10 حماسه حسینی مرتضی مطهری 4.4 26 صفحۀ 86 آن حلم و آن صبری در شرع و از نظر عقل فضیلت شناخته میشود که برای زندگی ابزار خلق نشده باشد بلکه مولود فضیلت طلبی و کمال طلبی و شرافت نفس باشد. آن صبر و حلمی که یک تاجر یا یک سیاسی برای رسیدن به مقصود انتخاب میکند فقط یک ابزار است و ارزش وسیله را دارد. آن، کمال و علوّ نفس و ارزش ذاتی نفس و مقام انسانی و خلافت الهی شمرده نمیشود. 0 5 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1403/12/10 حماسه حسینی مرتضی مطهری 4.4 26 صفحۀ 79 به عقیده عقّاد هردو طرف، عقیده و ایمان به آخرت داشتهاند ولی عقیده و ایمان در یک طرف در روحی موجود بوده کریم و بزرگوار، و در طرف دیگر در روحی بوده لئیم و پست؛ آنها باالطبیعه ایده آلیست و صاحب هدف بودند و اینها باالطبیعه منفعت پرست. 0 3 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1403/12/9 ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر لوئیس ساکر 4.2 112 صفحۀ 1 خیلی وقت ها معلم ها چیزهای بیشتری از شاگرد ها یاد میگیرند، تا شاگرد ها از آنها! 0 5 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1403/12/6 ماجراهای اونلی لوسی مود مونتگمری 4.1 6 صفحۀ 17 هیچ چیزی برای عشق ورزیدن نداشت و این دلگیر ترین شرایطی است که احتمال دارد برای یک نفر پیش بیاید. 0 4 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1403/12/6 حماسه حسینی مرتضی مطهری 4.4 26 صفحۀ 47 4 3 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1403/12/6 حماسه حسینی مرتضی مطهری 4.4 26 صفحۀ 46 در آن زمان صندوق و انتخاباتی نبود، بیعت بود. بیعت آن روز، رای دادن امروز بود. پس امام اگر یک رای غیر وجدانی و غیر مشروع میداد، شهید نمیشد. شهید شد که رای و عقیدهی خودش را نفروخته باشد. 0 1 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1403/12/6 حماسه حسینی مرتضی مطهری 4.4 26 صفحۀ 45 ما چرا امروز فدایی حسین هستیم؟ چون آنچه را پیغمبر فرمود که "حُسَینُ مِنّی وَ اَنَا مِن حُسَین" همه ما در خودمان احساس میکنیم، یعنی حسین را از خود و خود را از حسین جدا نمیبینیم. ما حسین را به صورت یک فرد که منظورش انجام تقاضاهای شخصی خود است نمیبینیم. ما او را یک روح کلی میبینیم که قبل از وقت در فکر ما بوده.پس او از ماست و ما از او هستیم، او از بشریت است و بشریت از اوست، او با روح ما و سرنوشت ما آمیخته است. ما از او و او از ماست. 0 6 𝚉𝚊𝚑𝚛𝚊.𝙷 1403/12/6 حماسه حسینی مرتضی مطهری 4.4 26 صفحۀ 32 امام حسین به دست یهود و نصاری و مجوس یا مشرکین عرب یا اهل رده کشته نشد، به دست مسلمانان و بلکه دوستان پدرش کشته شد و حتی به دست شامیان کشته نشد بلکه به دست کوفیان کشته شد. 0 4