بریدههای کتاب مهران مهران 1403/11/12 این پنج تن: درنگی در زندگی و سیره خاندان نبوت (ع) رضا بابایی 4.5 0 صفحۀ 134 ما برای غم های علی اشک می ریزیم و نامش را بر فرزندان خود می نهیم و در عزایش سیه می پوشیم و زنجیر میزنیم؛ اما به تیغ تأویل و تبعیض، مرامش را هزارپاره کرده ایم و از هر پاره سندی ساخته ایم برای گفتارها و رفتارهای خود.ما به علی جفا کرده ایم؛ چون دفتر زندگی اش را اوراق کرده ایم و هر روز هر ورقی را که به کارمان آید،برمیگیریم و همان را برای خلایق می خوانیم و باقی را برای روز مبادا نگه می داریم. تیغ جفاکاری که فرق او را شکافت، هنوز عریان است و بر بالای سر آنانی می رقصد که همچون علی، دروغ نمیگویند و حقیقت را پشت قبالهٔ مصلحت نینداخته اند. 0 1 مهران 1403/11/12 این پنج تن: درنگی در زندگی و سیره خاندان نبوت (ع) رضا بابایی 4.5 0 صفحۀ 133 قاضی در حکومت علی، چنان قدرت و استقلالی داشت که می توانست علی را نیز محاکمه کند. علی، آنگاه که زره گمشده اش را نزد مردی مسیحی یافت.از او خواست که آن را به او پس دهد. مرد مسیحی، سر باز زد. مردم به حمایت از علی که پیشوا و خلیفه دوران بود، بر مرد مسیحی تاختند.علی گفت: رهایش کنید! نزد قاضی می رویم. شاکی و متهم نزد داوری که علی خود او را منصوب کرده بود، نشستند. قاضی به احترام علی از جای برخاست. علی گفت :بنشین! که بر قاضی است که با هر دو سوی دعوا یکسان رفتار کند؛ حتی در نگاه کردن. قاضی از علی درخواست کرد که برای ادعای خویش گواه آورد. علی شاهدی نداشت. پس زره در دست مرد مسیحی باقی ماند و رو سفیدی برای علی. 0 1 مهران 1403/11/1 این پنج تن: درنگی در زندگی و سیره خاندان نبوت (ع) رضا بابایی 4.5 0 صفحۀ 134 دریغا که ما بیگانگی خود را از مرام علی، زیر خروارها مدح و ستایش پوشانده ایم. نصیب ما از علی چیست؟ مدح و نعت و جشن و عزا و فخرفروشی به عالمیان. می گویند بزرگ بود. آری؛ بزرگ بود؛ اما نه چون عدد برگ های درختان و قطره های باران را می دانست. بزرگ بود؛ چون قاضی القضات بصره، یار وفادار و صحابی فاضلش، ابوالاسود دوئلی را از کرسی قضاوت به زیر کشید، تنها به این جرم که صدایش را اندکی از صدای متهم بالاتر برده بود. 0 3 مهران 1403/11/1 این پنج تن: درنگی در زندگی و سیره خاندان نبوت (ع) رضا بابایی 4.5 0 صفحۀ 132 در ادبیات ما چه بیت های ناب و دلربایی می توان یافت درباره گریستن علی بر ظلمی که بر زنی یهودی رفته بود؛ به اندازه بیرون آوردن خلخالی از پای او. اما چرا داستان های علی به دیوان ها و شاعرانگی های ما کوچ کرده است؟ آیا نیاز شاعران و سخنوران به این داستان ها، بیشتر از نیاز زنان و مردان جفا دیدهٔ روزگاران است؟ ما آن شعر ها وقصیده ها را ساختیم و از فضیلت های علی سخنرانی های پرشور و احساس پرداختیم، تا وجدان مان آرام گیرد و سپس با این وجدان آرام و آسوده، خلخال ها از دست و پای مسلمان و نامسلمان درآوریم. 0 1 مهران 1403/10/29 این پنج تن: درنگی در زندگی و سیره خاندان نبوت (ع) رضا بابایی 4.5 0 صفحۀ 132 ... حقیقت را غلام مصلحت نمی دید... (علی علیه السلام) 0 1 مهران 1403/10/16 چهل نامه ی کوتاه به همسرم نادر ابراهیمی 4.2 87 صفحۀ 52 ونیز گفته ام که این حوادث نیستند که انسان را امیدوار یا ناامید می کنند؛ این طرز نگاه کردن ما به حوادث است و زاویه دیدما، که مایه ی اصلی یأس و امید را میسازد. انسان هنوز یاد نگرفته آنگونه به حوادث نگاه کند که تلخ ترین و دردناکترینِ آنها را هشیارکننده، نیرودهنده، تجربه بخش، برانگیزنده و آینده ساز ببیند. باورکُن که این نگاهی بسیار فلسفی، پیچیده و عمیق به زندگی و ارزشهای آن نیست، این فقط ساده نگاهکردن است؛ ساده و صادقانه و سازنده نگاه کردن. 0 1 مهران 1403/10/16 چهل نامه ی کوتاه به همسرم نادر ابراهیمی 4.2 87 صفحۀ 94 اما، روزهای بد، همچون برگهای پاییزی، باور کن که شتابان فرو می ریزند، و در زیر پاهای تو، اگر بخواهی، استخوان می شکنند، و درخت استوار و مقاوم برجای می ماند. عزیزمن! برگهای پاییزی، بی شک، در تداوم بخشیدن به مفهومِ درخت و مفهوم بخشیدن به تداومِ درخت، سهمی از یادنرفتنی دارند... 0 1 مهران 1403/10/14 گناه شناسی مجتبی تهرانی 5.0 2 صفحۀ 20 امتحان نسبت به نواهی اقوی از امتحان نسبت به اوامر است.(نواهی؛ یعنی آنچه که خداوند نهی فرموده، امتحانی بزرگتر از عبادات و طاعات است). ترک خواسته های نفسانی که ما از آن به هواهای نفسانی تعبیر می کنیم و آنچه بُعد حیوانی روح می طلبد و آنچه موافق با شهوات است،برای کسی که در این دنیا به مبدا و معاد اعتقاد دارد، مشکل تر از انجام واجبات است. این را خوب دقت کنید! در روایات بسیاری به این مسئله اشاره شده است. این امتحان و آزمایش خیلی قویتر و بزرگتر است. 0 1 مهران 1403/10/10 مطلع مهر: راهکارهای جامع و کاربردی برای انتخاب همسر امیرحسین بانکی پورفرد 3.9 17 صفحۀ 228 در فرهنگ دینی ما مهریه به منزله ی هدیه ای از جانب مرد به زن است تا اثبات کند من طالب تو هستم و تو مطلوب منی و این هدیه لازم نیست حتما جنبه ی مادی داشته باشد؛ می تواند علم باشد کما اینکه مهریه حضرت حوا از جانب حضرت آدم ع علومی بود که خداوند به او داده بود. اما می بینیم هنگام تعیین مهریه معیار های اسلامی فراموش شده است و به دید یک معیار اسلامی به آن نگاه نمی شود. . البته باید توجه داشت اگر مهریه در شرع مقدس یک ملاک شرعی داشت، جهزیه هیچ ملاک شرعی ندارد. یعنی توقع اینکه خانوادهی دختر باید حتما چه چیزهایی تهیه کنند، ملاک شرعی ندارد. اگر بحث مهریه را مطرح کردیم، باید جهزیه را هم مطرح کنیم. اگر می خواهیم فرهنگ سازی کنیم، حق نداریم مهریه را خیلی غلیظ مطرح کنیم و به جهزیه که میرسیم، سکوت کنیم.وقتی فرهنگ یک جامعه اصلاح می شود که ایراد های ایجاد شده را هماهنگ برطرف کرد. 0 3 مهران 1403/10/7 مطلع مهر: راهکارهای جامع و کاربردی برای انتخاب همسر امیرحسین بانکی پورفرد 3.9 17 صفحۀ 116 در انتخاب همسر، انتخابگر اصلی در وجود ما کیست؟ اغلب ما چنین ادعایی داریم که باید عقل تصمیم بگیرد؛ اما در عمل تصمیم گیرنده قلب است. نظر ما به عکس دیدگاه و ادعای عموم، تاکید بر تکیه نمودن به حکم قلب است. چنانچه بر روی کارت های ازدواج نیز تصویر دو قلب صنوبری که به هم پیوند خورده اند دیده میشود. هیچگاه بر روی کارت های دعوت عقد و عروسی، شاهد نبودیم که دو مغز را به هم بچسبانند و بنویسند پیوندتان مبارک! زیرا ازدواج پیوند قلب هاست نه مغزها. باید ببینید دلتان چه می گوید. بدون هیچ تردیدی همسری را انتخاب کنید که دل شما آن را بر میگزیند. ریاست و فرماندهی ازدواج با دل است.اما یک اصل مدیریتی را نباید از نظر دور کنیم و آن اینکه مدیرانی موفق هستند که در کنار خود، کارشناسانی آگاه را به کار بگمارند. .در امر ازدواج نیز قبل از هرگونه تصمیم و گزارشی، قلب باید از کارشناس ویژه ی خود _یعنی عقل_کار کارشناسی طلب کند. . . . اما نکته اساسی در اینجاست که دل باید حرف آخر را بزند، نه حرف اول را. مدیرانی که حرف آخر را میزنند موفقند؛ نه اینکه از اول یک حرف را بزنند و تا آخر بر آن پافشاری داشته باشند. 0 3 مهران 1403/9/26 من می گویم، شما بگریید علیرضا قزوه 3.9 3 صفحۀ 308 سر نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود چهره سرخ حقیقت بعد از آن طوفان رنگ پشت ابری از ریا می ماند اگر زینب نبود چشمه فریادمظلومیت لب تشنگان در کویر تفته جا می ماند اگر زینب نبود زخمه زخمی ترین فریاد در چنگ سکوت از طراز نغمه وا می ماند اگرزینب نبود ذوالجناح دادخواهی بی سوارو بی لگام در بیابان ها رها می ماند اگر زینب نبود در عبور بستر تاریخ، سیل انقلاب پشت کوه فتنه جا می ماند اگر زینب نبود قادر طهماسبی 0 3
بریدههای کتاب مهران مهران 1403/11/12 این پنج تن: درنگی در زندگی و سیره خاندان نبوت (ع) رضا بابایی 4.5 0 صفحۀ 134 ما برای غم های علی اشک می ریزیم و نامش را بر فرزندان خود می نهیم و در عزایش سیه می پوشیم و زنجیر میزنیم؛ اما به تیغ تأویل و تبعیض، مرامش را هزارپاره کرده ایم و از هر پاره سندی ساخته ایم برای گفتارها و رفتارهای خود.ما به علی جفا کرده ایم؛ چون دفتر زندگی اش را اوراق کرده ایم و هر روز هر ورقی را که به کارمان آید،برمیگیریم و همان را برای خلایق می خوانیم و باقی را برای روز مبادا نگه می داریم. تیغ جفاکاری که فرق او را شکافت، هنوز عریان است و بر بالای سر آنانی می رقصد که همچون علی، دروغ نمیگویند و حقیقت را پشت قبالهٔ مصلحت نینداخته اند. 0 1 مهران 1403/11/12 این پنج تن: درنگی در زندگی و سیره خاندان نبوت (ع) رضا بابایی 4.5 0 صفحۀ 133 قاضی در حکومت علی، چنان قدرت و استقلالی داشت که می توانست علی را نیز محاکمه کند. علی، آنگاه که زره گمشده اش را نزد مردی مسیحی یافت.از او خواست که آن را به او پس دهد. مرد مسیحی، سر باز زد. مردم به حمایت از علی که پیشوا و خلیفه دوران بود، بر مرد مسیحی تاختند.علی گفت: رهایش کنید! نزد قاضی می رویم. شاکی و متهم نزد داوری که علی خود او را منصوب کرده بود، نشستند. قاضی به احترام علی از جای برخاست. علی گفت :بنشین! که بر قاضی است که با هر دو سوی دعوا یکسان رفتار کند؛ حتی در نگاه کردن. قاضی از علی درخواست کرد که برای ادعای خویش گواه آورد. علی شاهدی نداشت. پس زره در دست مرد مسیحی باقی ماند و رو سفیدی برای علی. 0 1 مهران 1403/11/1 این پنج تن: درنگی در زندگی و سیره خاندان نبوت (ع) رضا بابایی 4.5 0 صفحۀ 134 دریغا که ما بیگانگی خود را از مرام علی، زیر خروارها مدح و ستایش پوشانده ایم. نصیب ما از علی چیست؟ مدح و نعت و جشن و عزا و فخرفروشی به عالمیان. می گویند بزرگ بود. آری؛ بزرگ بود؛ اما نه چون عدد برگ های درختان و قطره های باران را می دانست. بزرگ بود؛ چون قاضی القضات بصره، یار وفادار و صحابی فاضلش، ابوالاسود دوئلی را از کرسی قضاوت به زیر کشید، تنها به این جرم که صدایش را اندکی از صدای متهم بالاتر برده بود. 0 3 مهران 1403/11/1 این پنج تن: درنگی در زندگی و سیره خاندان نبوت (ع) رضا بابایی 4.5 0 صفحۀ 132 در ادبیات ما چه بیت های ناب و دلربایی می توان یافت درباره گریستن علی بر ظلمی که بر زنی یهودی رفته بود؛ به اندازه بیرون آوردن خلخالی از پای او. اما چرا داستان های علی به دیوان ها و شاعرانگی های ما کوچ کرده است؟ آیا نیاز شاعران و سخنوران به این داستان ها، بیشتر از نیاز زنان و مردان جفا دیدهٔ روزگاران است؟ ما آن شعر ها وقصیده ها را ساختیم و از فضیلت های علی سخنرانی های پرشور و احساس پرداختیم، تا وجدان مان آرام گیرد و سپس با این وجدان آرام و آسوده، خلخال ها از دست و پای مسلمان و نامسلمان درآوریم. 0 1 مهران 1403/10/29 این پنج تن: درنگی در زندگی و سیره خاندان نبوت (ع) رضا بابایی 4.5 0 صفحۀ 132 ... حقیقت را غلام مصلحت نمی دید... (علی علیه السلام) 0 1 مهران 1403/10/16 چهل نامه ی کوتاه به همسرم نادر ابراهیمی 4.2 87 صفحۀ 52 ونیز گفته ام که این حوادث نیستند که انسان را امیدوار یا ناامید می کنند؛ این طرز نگاه کردن ما به حوادث است و زاویه دیدما، که مایه ی اصلی یأس و امید را میسازد. انسان هنوز یاد نگرفته آنگونه به حوادث نگاه کند که تلخ ترین و دردناکترینِ آنها را هشیارکننده، نیرودهنده، تجربه بخش، برانگیزنده و آینده ساز ببیند. باورکُن که این نگاهی بسیار فلسفی، پیچیده و عمیق به زندگی و ارزشهای آن نیست، این فقط ساده نگاهکردن است؛ ساده و صادقانه و سازنده نگاه کردن. 0 1 مهران 1403/10/16 چهل نامه ی کوتاه به همسرم نادر ابراهیمی 4.2 87 صفحۀ 94 اما، روزهای بد، همچون برگهای پاییزی، باور کن که شتابان فرو می ریزند، و در زیر پاهای تو، اگر بخواهی، استخوان می شکنند، و درخت استوار و مقاوم برجای می ماند. عزیزمن! برگهای پاییزی، بی شک، در تداوم بخشیدن به مفهومِ درخت و مفهوم بخشیدن به تداومِ درخت، سهمی از یادنرفتنی دارند... 0 1 مهران 1403/10/14 گناه شناسی مجتبی تهرانی 5.0 2 صفحۀ 20 امتحان نسبت به نواهی اقوی از امتحان نسبت به اوامر است.(نواهی؛ یعنی آنچه که خداوند نهی فرموده، امتحانی بزرگتر از عبادات و طاعات است). ترک خواسته های نفسانی که ما از آن به هواهای نفسانی تعبیر می کنیم و آنچه بُعد حیوانی روح می طلبد و آنچه موافق با شهوات است،برای کسی که در این دنیا به مبدا و معاد اعتقاد دارد، مشکل تر از انجام واجبات است. این را خوب دقت کنید! در روایات بسیاری به این مسئله اشاره شده است. این امتحان و آزمایش خیلی قویتر و بزرگتر است. 0 1 مهران 1403/10/10 مطلع مهر: راهکارهای جامع و کاربردی برای انتخاب همسر امیرحسین بانکی پورفرد 3.9 17 صفحۀ 228 در فرهنگ دینی ما مهریه به منزله ی هدیه ای از جانب مرد به زن است تا اثبات کند من طالب تو هستم و تو مطلوب منی و این هدیه لازم نیست حتما جنبه ی مادی داشته باشد؛ می تواند علم باشد کما اینکه مهریه حضرت حوا از جانب حضرت آدم ع علومی بود که خداوند به او داده بود. اما می بینیم هنگام تعیین مهریه معیار های اسلامی فراموش شده است و به دید یک معیار اسلامی به آن نگاه نمی شود. . البته باید توجه داشت اگر مهریه در شرع مقدس یک ملاک شرعی داشت، جهزیه هیچ ملاک شرعی ندارد. یعنی توقع اینکه خانوادهی دختر باید حتما چه چیزهایی تهیه کنند، ملاک شرعی ندارد. اگر بحث مهریه را مطرح کردیم، باید جهزیه را هم مطرح کنیم. اگر می خواهیم فرهنگ سازی کنیم، حق نداریم مهریه را خیلی غلیظ مطرح کنیم و به جهزیه که میرسیم، سکوت کنیم.وقتی فرهنگ یک جامعه اصلاح می شود که ایراد های ایجاد شده را هماهنگ برطرف کرد. 0 3 مهران 1403/10/7 مطلع مهر: راهکارهای جامع و کاربردی برای انتخاب همسر امیرحسین بانکی پورفرد 3.9 17 صفحۀ 116 در انتخاب همسر، انتخابگر اصلی در وجود ما کیست؟ اغلب ما چنین ادعایی داریم که باید عقل تصمیم بگیرد؛ اما در عمل تصمیم گیرنده قلب است. نظر ما به عکس دیدگاه و ادعای عموم، تاکید بر تکیه نمودن به حکم قلب است. چنانچه بر روی کارت های ازدواج نیز تصویر دو قلب صنوبری که به هم پیوند خورده اند دیده میشود. هیچگاه بر روی کارت های دعوت عقد و عروسی، شاهد نبودیم که دو مغز را به هم بچسبانند و بنویسند پیوندتان مبارک! زیرا ازدواج پیوند قلب هاست نه مغزها. باید ببینید دلتان چه می گوید. بدون هیچ تردیدی همسری را انتخاب کنید که دل شما آن را بر میگزیند. ریاست و فرماندهی ازدواج با دل است.اما یک اصل مدیریتی را نباید از نظر دور کنیم و آن اینکه مدیرانی موفق هستند که در کنار خود، کارشناسانی آگاه را به کار بگمارند. .در امر ازدواج نیز قبل از هرگونه تصمیم و گزارشی، قلب باید از کارشناس ویژه ی خود _یعنی عقل_کار کارشناسی طلب کند. . . . اما نکته اساسی در اینجاست که دل باید حرف آخر را بزند، نه حرف اول را. مدیرانی که حرف آخر را میزنند موفقند؛ نه اینکه از اول یک حرف را بزنند و تا آخر بر آن پافشاری داشته باشند. 0 3 مهران 1403/9/26 من می گویم، شما بگریید علیرضا قزوه 3.9 3 صفحۀ 308 سر نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود چهره سرخ حقیقت بعد از آن طوفان رنگ پشت ابری از ریا می ماند اگر زینب نبود چشمه فریادمظلومیت لب تشنگان در کویر تفته جا می ماند اگر زینب نبود زخمه زخمی ترین فریاد در چنگ سکوت از طراز نغمه وا می ماند اگرزینب نبود ذوالجناح دادخواهی بی سوارو بی لگام در بیابان ها رها می ماند اگر زینب نبود در عبور بستر تاریخ، سیل انقلاب پشت کوه فتنه جا می ماند اگر زینب نبود قادر طهماسبی 0 3