بریدههای کتاب فاطر ۱۳۵ فاطر ۱۳۵ 1404/4/1 شین یوسفعلی میرشکاک 4.3 1 صفحۀ 27 0 1 فاطر ۱۳۵ 1404/4/1 انگیزه اشتباه کردن حسین خلیلی 2.5 0 صفحۀ 60 0 0 فاطر ۱۳۵ 1404/4/1 انگیزه اشتباه کردن حسین خلیلی 2.5 0 صفحۀ 57 0 0 فاطر ۱۳۵ 1404/4/1 انگیزه اشتباه کردن حسین خلیلی 2.5 0 صفحۀ 29 0 0 فاطر ۱۳۵ 1404/4/1 انگیزه اشتباه کردن حسین خلیلی 2.5 0 صفحۀ 14 0 0 فاطر ۱۳۵ 1404/2/22 نیست فاضل نظری 4.4 24 صفحۀ 79 من از خاطر نبردم هرگز اقیانوس بودن را کنون شاید کویر، اما هنوز از دور، دریایم ز خواب مرگ بیدارم مکن صبح قیامت هم که با این خستهجانی تا ابد باید بیاسایم 0 5 فاطر ۱۳۵ 1404/2/22 نیست فاضل نظری 4.4 24 صفحۀ 85 تمام راه ز خویش آبشار میپرسید چه شد که رود به تصمیم پرتگاه رسید؟ چه شد که مرگ به چشم درخت زیبا شد؟ چه شد که برگ، دل از شاخسار خویش برید؟ 0 5 فاطر ۱۳۵ 1404/2/22 نیست فاضل نظری 4.4 24 صفحۀ 71 در آفرینش آدم مگر چه دید خدا؟ که قبل خلقت او، دوزخ آفرید خدا مگر چه بود سرانجام آفرینش من که در برابر من آه میکشید خدا 0 2 فاطر ۱۳۵ 1404/2/22 نیست فاضل نظری 4.4 24 صفحۀ 45 چو آسیاب دویدم تمام عمر ولی به قدر یک قدم از جای خود نپیمودم به طعنه گفت به فواره، حوض کوچک آب بیا که منتظر بازگشتنت بودم 0 2 فاطر ۱۳۵ 1404/2/22 نیست فاضل نظری 4.4 24 صفحۀ 39 گفت اگر فریاد ممکن نیست، تنها «آه» باش قدر آهی، نالهی مظلوم را همراه باش گفت اگر راهی نپیمودی به سوی آفتاب در شب تاریک خود، آیینهدار ماه باش 0 5 فاطر ۱۳۵ 1404/2/22 نیست فاضل نظری 4.4 24 صفحۀ 9 هرچه با لبخند پنهان میکنی اندوه را ماه پشت ابر هم پیداست بعضی وقتها خندهی شیرین گل یا گریهی تلخ گلاب؟ مرگ، بیش از زندگی با ماست بعضی وقتها 0 4 فاطر ۱۳۵ 1404/2/22 نیست فاضل نظری 4.4 24 صفحۀ 7 چون قطرهای باران که بر ساحل بیفتد یک آسمان افسوس و یک دریا سوالم از ناامیدی نیز مأیوسم، به هر حال هستند با من آرزوهای محالم... 0 4 فاطر ۱۳۵ 1403/10/26 مربی و تربیت محی الدین حائری شیرازی 4.4 7 صفحۀ 162 دین، یعنی اینکه احساس کنی هرچه در این دنیا به تو ببخشند، باز تو گمشدهای غیر از آن داری. 0 1 فاطر ۱۳۵ 1403/10/26 مربی و تربیت محی الدین حائری شیرازی 4.4 7 صفحۀ 131 اگر آرزوی کسی را از او گرفتی، دیگر نمیتوانی او را به حرکت درآوری. انسان متوقف و ساکن میشود؛ پس آرزو، «ریشهی حرکت» است. 0 1 فاطر ۱۳۵ 1403/10/26 مربی و تربیت محی الدین حائری شیرازی 4.4 7 صفحۀ 131 آرزوست که به انسان جهت میدهد؛ یعنی «قصدهای لحظه به لحظه و دم به دم انسان» از یک «قصد عمقی» و یک ارادهی عمیق در انسان سرچشمه میگیرد. ما به «ارادهی عمیق» و «قصد عمقی» میگوییم آرزو. 0 0 فاطر ۱۳۵ 1403/10/24 مربی و تربیت محی الدین حائری شیرازی 4.4 7 صفحۀ 100 گاهی یک عمر باید مواظب باشی تا نلغزی، آن وقت اهل سعادت میشوی؛ گاهی برعکس، فقط یک ساعت باید مواظب باشی تا نلغزی، آن وقت عمر خود را نجات میدهی. 0 1 فاطر ۱۳۵ 1403/10/8 عملیات احیا محمد حکم آبادی 4.6 49 صفحۀ 193 آنهایی که توی بچگی سختی کشیدهاند، آنهایی که سرد و گرم روزگار را چشیدهاند، سختکارتر و صبورتر هستند. 0 0 فاطر ۱۳۵ 1403/9/14 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.8 123 صفحۀ 59 ما در روزگاری هستیم که بسیاری چیزها را میتوان دید و باور نکرد و بسیاری چیزها را ندیده باور کرد... 0 1 فاطر ۱۳۵ 1403/9/14 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.8 123 صفحۀ 54 فراموشی را بستاییم؛ چرا که ما را پس از مرگِ نزدیکترین دوستْ زنده نگه میدارد، و فراموشی را با دردناکترینِ نفرتها بیامیزیم؛ زیرا انسان دوستانش را فراموش میکند، کتابهایی را که خوانده است فراموش میکند، و رنگ مهربان نگاه یک رهگذر را... آن را هم فراموش میکند. 0 1 فاطر ۱۳۵ 1403/9/14 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.8 123 صفحۀ 54 در پایدارترین شادیها نیز غمی نهفته است، و در پاکترین اعمال، قطرهای از ناپاکی. 0 1
بریدههای کتاب فاطر ۱۳۵ فاطر ۱۳۵ 1404/4/1 شین یوسفعلی میرشکاک 4.3 1 صفحۀ 27 0 1 فاطر ۱۳۵ 1404/4/1 انگیزه اشتباه کردن حسین خلیلی 2.5 0 صفحۀ 60 0 0 فاطر ۱۳۵ 1404/4/1 انگیزه اشتباه کردن حسین خلیلی 2.5 0 صفحۀ 57 0 0 فاطر ۱۳۵ 1404/4/1 انگیزه اشتباه کردن حسین خلیلی 2.5 0 صفحۀ 29 0 0 فاطر ۱۳۵ 1404/4/1 انگیزه اشتباه کردن حسین خلیلی 2.5 0 صفحۀ 14 0 0 فاطر ۱۳۵ 1404/2/22 نیست فاضل نظری 4.4 24 صفحۀ 79 من از خاطر نبردم هرگز اقیانوس بودن را کنون شاید کویر، اما هنوز از دور، دریایم ز خواب مرگ بیدارم مکن صبح قیامت هم که با این خستهجانی تا ابد باید بیاسایم 0 5 فاطر ۱۳۵ 1404/2/22 نیست فاضل نظری 4.4 24 صفحۀ 85 تمام راه ز خویش آبشار میپرسید چه شد که رود به تصمیم پرتگاه رسید؟ چه شد که مرگ به چشم درخت زیبا شد؟ چه شد که برگ، دل از شاخسار خویش برید؟ 0 5 فاطر ۱۳۵ 1404/2/22 نیست فاضل نظری 4.4 24 صفحۀ 71 در آفرینش آدم مگر چه دید خدا؟ که قبل خلقت او، دوزخ آفرید خدا مگر چه بود سرانجام آفرینش من که در برابر من آه میکشید خدا 0 2 فاطر ۱۳۵ 1404/2/22 نیست فاضل نظری 4.4 24 صفحۀ 45 چو آسیاب دویدم تمام عمر ولی به قدر یک قدم از جای خود نپیمودم به طعنه گفت به فواره، حوض کوچک آب بیا که منتظر بازگشتنت بودم 0 2 فاطر ۱۳۵ 1404/2/22 نیست فاضل نظری 4.4 24 صفحۀ 39 گفت اگر فریاد ممکن نیست، تنها «آه» باش قدر آهی، نالهی مظلوم را همراه باش گفت اگر راهی نپیمودی به سوی آفتاب در شب تاریک خود، آیینهدار ماه باش 0 5 فاطر ۱۳۵ 1404/2/22 نیست فاضل نظری 4.4 24 صفحۀ 9 هرچه با لبخند پنهان میکنی اندوه را ماه پشت ابر هم پیداست بعضی وقتها خندهی شیرین گل یا گریهی تلخ گلاب؟ مرگ، بیش از زندگی با ماست بعضی وقتها 0 4 فاطر ۱۳۵ 1404/2/22 نیست فاضل نظری 4.4 24 صفحۀ 7 چون قطرهای باران که بر ساحل بیفتد یک آسمان افسوس و یک دریا سوالم از ناامیدی نیز مأیوسم، به هر حال هستند با من آرزوهای محالم... 0 4 فاطر ۱۳۵ 1403/10/26 مربی و تربیت محی الدین حائری شیرازی 4.4 7 صفحۀ 162 دین، یعنی اینکه احساس کنی هرچه در این دنیا به تو ببخشند، باز تو گمشدهای غیر از آن داری. 0 1 فاطر ۱۳۵ 1403/10/26 مربی و تربیت محی الدین حائری شیرازی 4.4 7 صفحۀ 131 اگر آرزوی کسی را از او گرفتی، دیگر نمیتوانی او را به حرکت درآوری. انسان متوقف و ساکن میشود؛ پس آرزو، «ریشهی حرکت» است. 0 1 فاطر ۱۳۵ 1403/10/26 مربی و تربیت محی الدین حائری شیرازی 4.4 7 صفحۀ 131 آرزوست که به انسان جهت میدهد؛ یعنی «قصدهای لحظه به لحظه و دم به دم انسان» از یک «قصد عمقی» و یک ارادهی عمیق در انسان سرچشمه میگیرد. ما به «ارادهی عمیق» و «قصد عمقی» میگوییم آرزو. 0 0 فاطر ۱۳۵ 1403/10/24 مربی و تربیت محی الدین حائری شیرازی 4.4 7 صفحۀ 100 گاهی یک عمر باید مواظب باشی تا نلغزی، آن وقت اهل سعادت میشوی؛ گاهی برعکس، فقط یک ساعت باید مواظب باشی تا نلغزی، آن وقت عمر خود را نجات میدهی. 0 1 فاطر ۱۳۵ 1403/10/8 عملیات احیا محمد حکم آبادی 4.6 49 صفحۀ 193 آنهایی که توی بچگی سختی کشیدهاند، آنهایی که سرد و گرم روزگار را چشیدهاند، سختکارتر و صبورتر هستند. 0 0 فاطر ۱۳۵ 1403/9/14 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.8 123 صفحۀ 59 ما در روزگاری هستیم که بسیاری چیزها را میتوان دید و باور نکرد و بسیاری چیزها را ندیده باور کرد... 0 1 فاطر ۱۳۵ 1403/9/14 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.8 123 صفحۀ 54 فراموشی را بستاییم؛ چرا که ما را پس از مرگِ نزدیکترین دوستْ زنده نگه میدارد، و فراموشی را با دردناکترینِ نفرتها بیامیزیم؛ زیرا انسان دوستانش را فراموش میکند، کتابهایی را که خوانده است فراموش میکند، و رنگ مهربان نگاه یک رهگذر را... آن را هم فراموش میکند. 0 1 فاطر ۱۳۵ 1403/9/14 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.8 123 صفحۀ 54 در پایدارترین شادیها نیز غمی نهفته است، و در پاکترین اعمال، قطرهای از ناپاکی. 0 1