بریدههای کتاب سلما معالج سلما معالج 1404/5/10 عربیکا یامین پور 4.2 64 صفحۀ 182 0 0 سلما معالج 1404/5/3 انسان ۲۵۰ ساله - حلقه دوم سیدعلی خامنه ای 4.7 117 صفحۀ 144 بزرگترین دانشمندان، ممکن است یک ابزار بسیار فوق پیچیده الکترونیکی را به وجود بیاورند، موشک های قاره پیما را به وجود بیاورند، وسایل تسخیر فضا را به وجود بیاورند؛ *هیچ کدام از اینها اهمیت این را ندارد که کسی یک انسان والا به وجود بیاورد و او، مادر است.* 0 7 سلما معالج 1404/5/2 ارتداد یامین پور 3.8 198 صفحۀ 230 0 5 سلما معالج 1404/4/31 انسان ۲۵۰ ساله - حلقه دوم سیدعلی خامنه ای 4.7 117 صفحۀ 91 1 24 سلما معالج 1404/4/27 اکسیر محبت حسینی محمدحسن وکیلی 4.7 8 صفحۀ 190 احمد ابن عمر حلبی خدمت امام رضا <علیه السلام> رسید و عرض کرد: من در گذشته خیلی پولدار بودم، دست خیر داشتم و به فقرا رسیدگی میکردم. اما ورق روزگار برگشت و روز به روز فقیرتر شدم و الان محتاج همان فقرایی هستم که روزی به آنها کمک میکردم. حضرت به من فرمودند: "ما احسن حالک یا احمد" چقدر وضع تو خوب است. او ادب به خرج داد و گفت: آقا وضع من همین است که عرض کردم. حضرت با تبسمی فرمودند: حاضری حالت، حال یکی از مخالفین ما باشد ولی تمام زمین را پر از طلا کنند و به دست تو بدهند؟ با قاطعیت گفت: نه. آقا فرمودند: پس چه تجارت عظیمی داری، تو متاعی داری که اگر کل زمین را پر از طلا کنند حاضر نیستی با آن عوض کنی. آن وقت تازه متوجه شد که حضرت چه میخواهند بگویند. 0 8 سلما معالج 1404/4/26 اکسیر محبت حسینی محمدحسن وکیلی 4.7 8 صفحۀ 219 اصل و اساس تقرّب، محبّت است و محبّت از اموری است که چیزی نمیتواند در مقابل آن بایستد. 0 13
بریدههای کتاب سلما معالج سلما معالج 1404/5/10 عربیکا یامین پور 4.2 64 صفحۀ 182 0 0 سلما معالج 1404/5/3 انسان ۲۵۰ ساله - حلقه دوم سیدعلی خامنه ای 4.7 117 صفحۀ 144 بزرگترین دانشمندان، ممکن است یک ابزار بسیار فوق پیچیده الکترونیکی را به وجود بیاورند، موشک های قاره پیما را به وجود بیاورند، وسایل تسخیر فضا را به وجود بیاورند؛ *هیچ کدام از اینها اهمیت این را ندارد که کسی یک انسان والا به وجود بیاورد و او، مادر است.* 0 7 سلما معالج 1404/5/2 ارتداد یامین پور 3.8 198 صفحۀ 230 0 5 سلما معالج 1404/4/31 انسان ۲۵۰ ساله - حلقه دوم سیدعلی خامنه ای 4.7 117 صفحۀ 91 1 24 سلما معالج 1404/4/27 اکسیر محبت حسینی محمدحسن وکیلی 4.7 8 صفحۀ 190 احمد ابن عمر حلبی خدمت امام رضا <علیه السلام> رسید و عرض کرد: من در گذشته خیلی پولدار بودم، دست خیر داشتم و به فقرا رسیدگی میکردم. اما ورق روزگار برگشت و روز به روز فقیرتر شدم و الان محتاج همان فقرایی هستم که روزی به آنها کمک میکردم. حضرت به من فرمودند: "ما احسن حالک یا احمد" چقدر وضع تو خوب است. او ادب به خرج داد و گفت: آقا وضع من همین است که عرض کردم. حضرت با تبسمی فرمودند: حاضری حالت، حال یکی از مخالفین ما باشد ولی تمام زمین را پر از طلا کنند و به دست تو بدهند؟ با قاطعیت گفت: نه. آقا فرمودند: پس چه تجارت عظیمی داری، تو متاعی داری که اگر کل زمین را پر از طلا کنند حاضر نیستی با آن عوض کنی. آن وقت تازه متوجه شد که حضرت چه میخواهند بگویند. 0 8 سلما معالج 1404/4/26 اکسیر محبت حسینی محمدحسن وکیلی 4.7 8 صفحۀ 219 اصل و اساس تقرّب، محبّت است و محبّت از اموری است که چیزی نمیتواند در مقابل آن بایستد. 0 13