بریده‌های کتاب امیرحسین شاهپری

بریدۀ کتاب

صفحۀ 254

در زمان حال در میان همه‌ی ادیان جهانی، اسلام دینی است که بیشترین موفیقت را در تبلیغ خود دارد و درعین حال دین و نوعی طرز زندگی است که وابستگان به آن به کم‌ترین میزان جذب سایر ادیان می‌شوند. دلیل این مسئله می‌تواند این باشد که اسلام ساده‌ترین دین است. دینی که ایمان به امور رازآلودی چون حلول خدا در انسان (عیسی) را که در مسیحیت وجود دارد، از پیروانش طلب نمی‌کند و همین‌طور مانند آیین هندو نیست که این جهان تجربی را سراسر ظاهر بداند و فهمی کاملا منفی از آن به‌دست دهد. کل‌گرایی اسلامی از همان ابتدا با واقع‌بودگی جامعه‌ای کهن و استوار بر اولویت مناسبات خانوادگی، قبیله‌ای و طایفه‌ای کنار آمد و چه بسا آن را در حد گرایش‌هایی در درونی‌ترین ماهیت خود جذب کرد... مسلمان عرب چه در غرب و چه شرق در فاصله‌ی هزاران کیلومتری با مسلمانان دیگری روبرو می‌شد که به مواعظ قرآنی با آیاتی عربی گوش فرا می‌دادند یا قرآن را به زبان عربی می‌خواندند. و همه‌جا می‌توانست بدون آنکه نمودی منفی برانگیزد، پنج نوبت در روز سر بر سجاده‌اش نهد و در روز جمعه در مساجدی نماز جمعه بخواند که تزئینات آنها در همه‌جا بسیار شبیه‌به‌هم بود. در میان جماعت بزرگی از مردانی که او می‌دانست آنها نیز پنج تکلیف اصلی همه مسلمانان را ادا می‌کنند.

0

بریدۀ کتاب

صفحۀ 247

"مانیفست انقلاب اسلامی در سوریه" دوباره تفاوت بزرگ میان جنبش‌های اسلام‌گرایانه و فاشیستی را نشان داد. زیرا این مانیفست با این جملات آغاز می‌شد: "به نام خداوند بخشنده‌ی مهربان. ستایش از آن خدایی است که نیکخواه و نگهدارنده‌ی جهان است. و درود و آرامش بر محمد، امام رسولان و خاتم انبیا و فرمانده‌ی مجاهدان و بر خاندان و یارانش و بر آنان که پیام او را می‌گسترانند و تا روز داوری از سنت او پیروی می‌کنند." در حوزه‌ی مسیحی کجا چنین چیزی هیچگاه وجود داشته است؟ حتی اعلامیه‌ی "اتحاد مقدس" در ۱۸۱۵ که به تثلیث تمسک می‌جست یا بیانیه‌های پاپ‌ها به‌عنوان صاحبان حکومت کلیسا تا سال ۱۸۷۰ بعید است هیچ‌یک [در نقام مقایسه] درخور توجه باشند. قطعا می‌توان هدف‌گذاری‌های سیاسی پیش پا افتاده‌ای را به اخوان‌المسلمین نیز نسبت داد و آنها را با به کارگیری مفاهیم جامعه‌شناختی قابل نقایسه کرد اما ماهیت "نهضت دینی" آنها را نباید انکار کرد. ضمن اینکه بی‌شک "دین" در اسلام معنای دیگری دارد تا آنچه در مسیحیت است.

0

بریدۀ کتاب

صفحۀ 195

چنین مطالبه‌ای [یعنی تصاحب دوباره‌ی میهن باستانی] نمی‌تواند با اصل حق تعیین سرنوشت ملت‌ها و جمعیت‌های موجود که مبتنی‌بر حقوق بشر است، ساز گار باشد و تنها می‌توان آن را به‌منزله‌ی مطالبه‌ای برای هجوم، مغلوب‌سازی و سپس راندن [مردم بومی] فهمید. چیزی که در هیچ‌زمانی از تاریخ جهان ازسوی ملت‌هایی که سازماندهی حکومتی دارند یا تابع نوعی مراقبت حکومت بالادستی‌اند، داوطلبانه پذیرفته نشده است یا به حکم عقل آدمی پذیرفته نخواهد شد. زیرا در این صورت چینی‌ها هم می‌توانستند با این استدلال که سیبری تقریبا خالی از سکنه است اما چین به‌شدت مازاد جمعیت دارد، خواستار آن شوند که سیبری به آنها واگذار شود. بی‌تردید روس‌ها نیز حتی با پیشنهاد "مصالحه‌جویانه‌ای" که این مطالبه‌ی چینی‌ها را به نیمی از سیبری محدود می‌کرد، پیشاپیش مخالفت می‌کردند. وقتی اصول ویلسون مبنا قرار گرفت، به مطالبات صهیونیستی تنها می‌شد به وضوح پاسخ منفی داد.

0