بریدههای کتاب امیررضا نصر🍃 امیررضا نصر🍃 1404/4/15 شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 525 صفحۀ 109 خدای من، یک دقیقه ی تمام شادکامی! آیا این نعمت برای سراسر زندگی یک انسان کافی نیست؟ 1 2 امیررضا نصر🍃 1404/3/7 شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 525 صفحۀ 53 محزون است که حتی کاری نکرده باشی که افسوسش را بخوری 0 1 امیررضا نصر🍃 1404/3/7 شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 525 صفحۀ 51 من مجبورم که سالگرد رویا های خود را جشن بگیرم سالگرد آنچه را که زمانی برایم دلچسب بود، اما در واقع هرگز وجود نداشت 0 0 امیررضا نصر🍃 1404/3/7 شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 525 صفحۀ 51 مرد خیال باز بیهوده خاکستر خواب های کهنه را زیر و رو می کند و در آن ها شرارکی می جوید تا بر آن بدمد و آن را شعله ور کند و با آتش باز افروخته دل سردی گرفته ی خود را گرم کند 0 1 امیررضا نصر🍃 1404/3/7 شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 525 صفحۀ 50 چون همیشه بعد از این شب های رویا هشیار می شوم و این هشیاری نمی دانید چه تلخ است! 0 1 امیررضا نصر🍃 1404/3/7 شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 525 صفحۀ 45 آری، ناستنکا آدم خود را فریب می دهد و ناخواسته از بیرون یقین می یابد که عشقی راستین و اصیل روح را می انگیزد و دل را می افروزد، ناخواسته باور میکند که در رویاهای ناملموسش چیزی زنده و ملموس نهفته است. وای که چه فریبی! 0 0 امیررضا نصر🍃 1404/3/5 شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 525 صفحۀ 42 به خود می آید و با تعجب می بیند که شامش را هم خورده و خود خبر ندارد. اتاقش تاریک است و جانش خالی و دلش افسرده. دنیای خیال در اطرافش بی صدا فرو ریخته و ناپدید شده است، و اثری از آن باقی نیست. مثل خواب، طوری که روحش خبر ندارد چه خوابی بوده. 0 2 امیررضا نصر🍃 1404/3/1 نه آدمی اوسامو دازایی 4.0 63 صفحۀ 58 از خدا هم میترسم. نمیتونم به مهرش دل ببندم. تنها به کیفرش ایمان دارم. 0 2 امیررضا نصر🍃 1404/2/29 نه آدمی اوسامو دازایی 4.0 63 صفحۀ 43 او هم زیر بار آدم بودن کمر خم کرده بود. 0 3 امیررضا نصر🍃 1404/2/27 نه آدمی اوسامو دازایی 4.0 63 صفحۀ 30 بعضی شب ها بر گرد سر این روسپیان بی کله هاله ی مریم مقدس را میدیدم. 0 2 امیررضا نصر🍃 1403/4/28 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 434 صفحۀ 92 می پرسید: ولی آخر این همه رنج برای چیست؟ و ندا جواب میداد: دلیلی نیست! برای هیچ! و همین 0 0 امیررضا نصر🍃 1403/4/24 48 قانون قدرت رابرت گرین 4.1 15 صفحۀ 26 هر وقت می بینید آب سربالا می رود، مطمئن باشید که کسی دارد محبتی را جبران میکند. 0 3
بریدههای کتاب امیررضا نصر🍃 امیررضا نصر🍃 1404/4/15 شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 525 صفحۀ 109 خدای من، یک دقیقه ی تمام شادکامی! آیا این نعمت برای سراسر زندگی یک انسان کافی نیست؟ 1 2 امیررضا نصر🍃 1404/3/7 شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 525 صفحۀ 53 محزون است که حتی کاری نکرده باشی که افسوسش را بخوری 0 1 امیررضا نصر🍃 1404/3/7 شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 525 صفحۀ 51 من مجبورم که سالگرد رویا های خود را جشن بگیرم سالگرد آنچه را که زمانی برایم دلچسب بود، اما در واقع هرگز وجود نداشت 0 0 امیررضا نصر🍃 1404/3/7 شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 525 صفحۀ 51 مرد خیال باز بیهوده خاکستر خواب های کهنه را زیر و رو می کند و در آن ها شرارکی می جوید تا بر آن بدمد و آن را شعله ور کند و با آتش باز افروخته دل سردی گرفته ی خود را گرم کند 0 1 امیررضا نصر🍃 1404/3/7 شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 525 صفحۀ 50 چون همیشه بعد از این شب های رویا هشیار می شوم و این هشیاری نمی دانید چه تلخ است! 0 1 امیررضا نصر🍃 1404/3/7 شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 525 صفحۀ 45 آری، ناستنکا آدم خود را فریب می دهد و ناخواسته از بیرون یقین می یابد که عشقی راستین و اصیل روح را می انگیزد و دل را می افروزد، ناخواسته باور میکند که در رویاهای ناملموسش چیزی زنده و ملموس نهفته است. وای که چه فریبی! 0 0 امیررضا نصر🍃 1404/3/5 شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 525 صفحۀ 42 به خود می آید و با تعجب می بیند که شامش را هم خورده و خود خبر ندارد. اتاقش تاریک است و جانش خالی و دلش افسرده. دنیای خیال در اطرافش بی صدا فرو ریخته و ناپدید شده است، و اثری از آن باقی نیست. مثل خواب، طوری که روحش خبر ندارد چه خوابی بوده. 0 2 امیررضا نصر🍃 1404/3/1 نه آدمی اوسامو دازایی 4.0 63 صفحۀ 58 از خدا هم میترسم. نمیتونم به مهرش دل ببندم. تنها به کیفرش ایمان دارم. 0 2 امیررضا نصر🍃 1404/2/29 نه آدمی اوسامو دازایی 4.0 63 صفحۀ 43 او هم زیر بار آدم بودن کمر خم کرده بود. 0 3 امیررضا نصر🍃 1404/2/27 نه آدمی اوسامو دازایی 4.0 63 صفحۀ 30 بعضی شب ها بر گرد سر این روسپیان بی کله هاله ی مریم مقدس را میدیدم. 0 2 امیررضا نصر🍃 1403/4/28 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 434 صفحۀ 92 می پرسید: ولی آخر این همه رنج برای چیست؟ و ندا جواب میداد: دلیلی نیست! برای هیچ! و همین 0 0 امیررضا نصر🍃 1403/4/24 48 قانون قدرت رابرت گرین 4.1 15 صفحۀ 26 هر وقت می بینید آب سربالا می رود، مطمئن باشید که کسی دارد محبتی را جبران میکند. 0 3