بریده کتابهای 365 روز در صحبت مولانا محمد 1402/7/5 365 روز در صحبت مولانا حسین الهی قمشه ای 5.0 2 صفحۀ 195 اَنا عِندَ ظن عبدی من آنجاام که ظنّ بنده من است بهر بنده مرا خیالیست و صورتیست هر چه او مرا خیال کند من آنجا باشم من بنده آن خیالم که حق آنجا باشد بیزارم از آن حقیقت که حق آنجا نباشد، خیال هارا ای بندگان من پاک کنید که جایگاه و مقام من است اکنون تو خود را می آزما که از گریه و خنده از صوم و نماز و از خلوت و جمعیت و غیره تو را کدام نافع تر است و احوال تو بکدام طریق راست تر میشود و ترفیعت افزون تر آن کار را پیش گیر اِستِفتِ قَلبَکَ و اِنْ اَفْتاکَ المُفتُونَ ( تو از قلب خود سوال کن و از او فتوا گیر و اگر دیگران نیز تو را فتوا دهند و رای ها زنند آن نیز تو را سودمند است. تو در آن فتوا ها نظر کن و هر چه را موافق با طبع و قلب خویش یافتی برگزین ) 0 1 محمد 1403/1/2 365 روز در صحبت مولانا حسین الهی قمشه ای 5.0 2 صفحۀ 413 در قیامت چون نماز ها را بیارند، در ترازو نهند و روزه ها را و صدقه ها را همچنین. اما چون محبت را بیارند، محبت در ترازو نگنجد. پس اصل محبت است. 0 2 محمد 1402/11/3 365 روز در صحبت مولانا حسین الهی قمشه ای 5.0 2 صفحۀ 347 0 1 محمد 1403/4/15 365 روز در صحبت مولانا حسین الهی قمشه ای 5.0 2 صفحۀ 526 فَأَمَّا ٱلۡيَتِيمَ فَلَا تَقۡهَرۡ وَأَمَّا ٱلسَّآئِلَ فَلَا تَنۡهَرۡ پس یتیم را به قهر از در مران و سائل را محروم مگردان و از خود دور مکن. 2 7 محمد 1402/6/20 365 روز در صحبت مولانا حسین الهی قمشه ای 5.0 2 صفحۀ 174 سیف الدین آن باشد که برای دین جنگ کند و کوشش او کلّی برای حق باشد و صواب را از خطا پیدا کند و حق را از باطل تمیز کند الّا جنگ اوّل با خویشتن کند و اخلاق خود را مهذّب گرداند اِبدَأ بِنَفسِک( از خود آغاز کن) و همه سختیها با خویشتن کند آخر تو نیز آدمیی، دست و پا داری و گوش و هوش و چشم و دهان و انبیا و اولیا نیز که دولتها یافتند و بمقصود رسیدند ایشان نیز بشر بودند و چون من گوش و عقل و زبان و دست و پا داشتند چه معنی که ایشان را راه می دهند و در میگشایند و مرا نی؛ 0 5 محمد 1403/4/7 365 روز در صحبت مولانا حسین الهی قمشه ای 5.0 2 صفحۀ 504 اکنون اگر ایشان مقر حشرند ( به روز داوری و آخرت باور دارند)، کو علامت و نشان آن ؟ این معاصی و ظلم و بدی همچون یخها و برفهاست، تو بر تو جمع گشته . چون آفتاب انابت و پشیمانی و خبر آن جهان و ترس خدای درآید ، آن برفهای معاصی جمله بگدازند. مولانا کردار آدمیان را گواه باور ایشان می شمارد نه گفتار ، که لاف و گزاف و بیهوده تواند بود : این نماز و روزه و حج و جهاد هم حکایت کردن است از اعتقاد هدیه ها و ارمغان و پیشکش شد گواه آن که هستم با تو خوش 0 2 محمد 1402/10/22 365 روز در صحبت مولانا حسین الهی قمشه ای 5.0 2 صفحۀ 327 «مه فشاند نور و سگ عوعو کند هر کسی بر خلقت خود می تند» نوح نهصد سال دعوت می نمود دم به دم انکارِ قومش می فزود هیچ از گفتن عنان واپس کشید؟ هیچ اندر غارِ خاموشی خزید؟ زان که از بانگ و علالای سگان هیچ واگردد ز راهی کاروان ؟ یا شب مهتاب از غوغای سگ سست گردد بدر را در سیرِ تگ؟ مه فشاند نور و سگ عوعو کند هر کسی بر خلقت خود می تند 0 1 محمد 1403/4/26 365 روز در صحبت مولانا حسین الهی قمشه ای 5.0 2 صفحۀ 127 اگر موری سلیمانی را طلب کرد به قامت ناچیز او منگر بلکه همت بلند او را ببین که چه آرزوی بزرگی کرده است. گر یکی موری سلیمانی بجست منگر اندر جستن او سست سست (در خواص و اوصاف طلب بدین معنی که باید در همه حال طلب کرد و آرزوی بزرگ داشت چرا که : هر که چیزی جست بی شک یافت او چون به جدّ اندر طلب بشتافت او ) 0 1 محمد 1403/4/8 365 روز در صحبت مولانا حسین الهی قمشه ای 5.0 2 صفحۀ 516 جایگاه آن (آن جایگاه) بهتر که آدمی را آنجا مونسی باشد. اگر در قعر زمین باشد ، بهتر آن باشد ؛ و اگر در سوراخ موشی باشد، بهتر آن باشد. گفت معشوقی به عاشق کای فتا تو به غربت دیده ای بس شهر ها پس کدامین شهر از آنها خوش تر است گفت آن شهری که در وی دلبر است (مثنوی) دمی با دوست در خلوت به از صد سال در عشرت من آزادی نمیخواهم که با یوسف به زندانم 0 3 محمد 1403/4/2 365 روز در صحبت مولانا حسین الهی قمشه ای 5.0 2 صفحۀ 507 زنان چنان باشند که بر عاقلان ( انسان های دانا و سلیم النفس) غالب شوند( بر دل آنها حکومت کنند) ولی مردان جاهل بر زنان غلبه یابند . گفت پیغمبر که زن بر عاقلان غالب آید سخت و بر صاحب دلان باز بر زن جاهلان غالب شوند زان که ایشان تند و بس خیره روند 0 2 محمد 1402/5/26 365 روز در صحبت مولانا حسین الهی قمشه ای 5.0 2 صفحۀ 78 ستیزه کن که ز خوبان ستیزه شیرین است بهانه کن که بتان را بهانه آیین است از آن لب شکرینت بهانه های دروغ به جای فاتحه و کاف و ها و یاسین است وفا طمع نکنم زانکه جور، خوبان را طبیعت است و سرشت است و عادت و دین است اگر ترش کنی و رو زما بگردانی به قاصد است و به مکر است و آن دروغین است ز دست غیر تو اندر دهان من حلوا به جان پاک عزیزان که گرز رویین است... 0 2 محمد 1403/3/26 365 روز در صحبت مولانا حسین الهی قمشه ای 5.0 2 صفحۀ 490 نشان رسیدن به وصال معشوق شادی و طرب است و هر که را شادی نیست اگر دم از وصال می زند، لاف و گزاف است. وگر به یار رسیدی چرا طرب نکنی 0 1 محمد 1403/1/10 365 روز در صحبت مولانا حسین الهی قمشه ای 5.0 2 صفحۀ 422 من که امروزم بهشت نقد حاصل میشود وعده فردای زاهد را چرا باور کنم آنها ( اصحاب عقل) درمی یابند که اگر وارد حلقه عاشقان خدا شوند هم اکنون وارد بهشت خواهند شد . 0 2 محمد 1402/7/24 365 روز در صحبت مولانا حسین الهی قمشه ای 5.0 2 صفحۀ 9 سخن را از نی باید شنید، از آن کس که نیست ؛ آن کس که هست از هواهای خود می گوید و حدیث نفس می کند و حکایت او شکایت از محرومیت ها و ناکامی های خاکی اوست. یا حکایت توفیقاتِ وهمی و خیالی که او را معجب و مغرور میکند و به جور و ستم وا می دارد. اما آن کس که بند بند وجودش را از هواهای خویش خالی کرده و چون نی لب خود بر لب معشوق نهاده و دل به هوای او و نفس او سپرده است، حکایتی دیگر و شکایتی دیگر دارد. بشنو از نی چون حکایت میکند از جداییها شکایت می کند گر نبودی با لبش نی را سمر نی جهان را پر نکردی از شکر 0 2 محمد 1402/6/20 365 روز در صحبت مولانا حسین الهی قمشه ای 5.0 2 صفحۀ 193 ای خوشا روزا که ما معشوق را مهمان کنیم دیده از روی نگارینش نگارستان کنیم گر ز داغ هجر او دردی ست در دلهای ما ز آفتاب روی او آن درد را درمان کنیم چون به دست ما سپارد زلف مشک افشان خویش پیش مشک افشان او شاید که جان قربان کنیم آن سر زلفش که بازی می کند از باد عشق میل دارد تا که ما دل را در او پیچان کنیم او به آزار دل ما هر چه خواهد آن کند ما به فرمان دل او هر چه گوید آن کنیم این کنیم و صد چنین و منّتش بر جانِ ماست جان و دل خدمت دهیم و خدمت سلطان کنیم... . . . . 0 6 محمد 1403/4/2 365 روز در صحبت مولانا حسین الهی قمشه ای 5.0 2 صفحۀ 508 اگر نیک بنگریم آنچه در وجود زن دل می رباید همان پرتو الهی است و توان گفت که زن به حقیقت خالق است و مخلوق نیست زیرا معشوقیت او همان وجه معشوقی خداوند است. پرتو حق است آن، معشوق نیست خالق است آن گوئیا، مخلوق نیست 2 2
بریده کتابهای 365 روز در صحبت مولانا محمد 1402/7/5 365 روز در صحبت مولانا حسین الهی قمشه ای 5.0 2 صفحۀ 195 اَنا عِندَ ظن عبدی من آنجاام که ظنّ بنده من است بهر بنده مرا خیالیست و صورتیست هر چه او مرا خیال کند من آنجا باشم من بنده آن خیالم که حق آنجا باشد بیزارم از آن حقیقت که حق آنجا نباشد، خیال هارا ای بندگان من پاک کنید که جایگاه و مقام من است اکنون تو خود را می آزما که از گریه و خنده از صوم و نماز و از خلوت و جمعیت و غیره تو را کدام نافع تر است و احوال تو بکدام طریق راست تر میشود و ترفیعت افزون تر آن کار را پیش گیر اِستِفتِ قَلبَکَ و اِنْ اَفْتاکَ المُفتُونَ ( تو از قلب خود سوال کن و از او فتوا گیر و اگر دیگران نیز تو را فتوا دهند و رای ها زنند آن نیز تو را سودمند است. تو در آن فتوا ها نظر کن و هر چه را موافق با طبع و قلب خویش یافتی برگزین ) 0 1 محمد 1403/1/2 365 روز در صحبت مولانا حسین الهی قمشه ای 5.0 2 صفحۀ 413 در قیامت چون نماز ها را بیارند، در ترازو نهند و روزه ها را و صدقه ها را همچنین. اما چون محبت را بیارند، محبت در ترازو نگنجد. پس اصل محبت است. 0 2 محمد 1402/11/3 365 روز در صحبت مولانا حسین الهی قمشه ای 5.0 2 صفحۀ 347 0 1 محمد 1403/4/15 365 روز در صحبت مولانا حسین الهی قمشه ای 5.0 2 صفحۀ 526 فَأَمَّا ٱلۡيَتِيمَ فَلَا تَقۡهَرۡ وَأَمَّا ٱلسَّآئِلَ فَلَا تَنۡهَرۡ پس یتیم را به قهر از در مران و سائل را محروم مگردان و از خود دور مکن. 2 7 محمد 1402/6/20 365 روز در صحبت مولانا حسین الهی قمشه ای 5.0 2 صفحۀ 174 سیف الدین آن باشد که برای دین جنگ کند و کوشش او کلّی برای حق باشد و صواب را از خطا پیدا کند و حق را از باطل تمیز کند الّا جنگ اوّل با خویشتن کند و اخلاق خود را مهذّب گرداند اِبدَأ بِنَفسِک( از خود آغاز کن) و همه سختیها با خویشتن کند آخر تو نیز آدمیی، دست و پا داری و گوش و هوش و چشم و دهان و انبیا و اولیا نیز که دولتها یافتند و بمقصود رسیدند ایشان نیز بشر بودند و چون من گوش و عقل و زبان و دست و پا داشتند چه معنی که ایشان را راه می دهند و در میگشایند و مرا نی؛ 0 5 محمد 1403/4/7 365 روز در صحبت مولانا حسین الهی قمشه ای 5.0 2 صفحۀ 504 اکنون اگر ایشان مقر حشرند ( به روز داوری و آخرت باور دارند)، کو علامت و نشان آن ؟ این معاصی و ظلم و بدی همچون یخها و برفهاست، تو بر تو جمع گشته . چون آفتاب انابت و پشیمانی و خبر آن جهان و ترس خدای درآید ، آن برفهای معاصی جمله بگدازند. مولانا کردار آدمیان را گواه باور ایشان می شمارد نه گفتار ، که لاف و گزاف و بیهوده تواند بود : این نماز و روزه و حج و جهاد هم حکایت کردن است از اعتقاد هدیه ها و ارمغان و پیشکش شد گواه آن که هستم با تو خوش 0 2 محمد 1402/10/22 365 روز در صحبت مولانا حسین الهی قمشه ای 5.0 2 صفحۀ 327 «مه فشاند نور و سگ عوعو کند هر کسی بر خلقت خود می تند» نوح نهصد سال دعوت می نمود دم به دم انکارِ قومش می فزود هیچ از گفتن عنان واپس کشید؟ هیچ اندر غارِ خاموشی خزید؟ زان که از بانگ و علالای سگان هیچ واگردد ز راهی کاروان ؟ یا شب مهتاب از غوغای سگ سست گردد بدر را در سیرِ تگ؟ مه فشاند نور و سگ عوعو کند هر کسی بر خلقت خود می تند 0 1 محمد 1403/4/26 365 روز در صحبت مولانا حسین الهی قمشه ای 5.0 2 صفحۀ 127 اگر موری سلیمانی را طلب کرد به قامت ناچیز او منگر بلکه همت بلند او را ببین که چه آرزوی بزرگی کرده است. گر یکی موری سلیمانی بجست منگر اندر جستن او سست سست (در خواص و اوصاف طلب بدین معنی که باید در همه حال طلب کرد و آرزوی بزرگ داشت چرا که : هر که چیزی جست بی شک یافت او چون به جدّ اندر طلب بشتافت او ) 0 1 محمد 1403/4/8 365 روز در صحبت مولانا حسین الهی قمشه ای 5.0 2 صفحۀ 516 جایگاه آن (آن جایگاه) بهتر که آدمی را آنجا مونسی باشد. اگر در قعر زمین باشد ، بهتر آن باشد ؛ و اگر در سوراخ موشی باشد، بهتر آن باشد. گفت معشوقی به عاشق کای فتا تو به غربت دیده ای بس شهر ها پس کدامین شهر از آنها خوش تر است گفت آن شهری که در وی دلبر است (مثنوی) دمی با دوست در خلوت به از صد سال در عشرت من آزادی نمیخواهم که با یوسف به زندانم 0 3 محمد 1403/4/2 365 روز در صحبت مولانا حسین الهی قمشه ای 5.0 2 صفحۀ 507 زنان چنان باشند که بر عاقلان ( انسان های دانا و سلیم النفس) غالب شوند( بر دل آنها حکومت کنند) ولی مردان جاهل بر زنان غلبه یابند . گفت پیغمبر که زن بر عاقلان غالب آید سخت و بر صاحب دلان باز بر زن جاهلان غالب شوند زان که ایشان تند و بس خیره روند 0 2 محمد 1402/5/26 365 روز در صحبت مولانا حسین الهی قمشه ای 5.0 2 صفحۀ 78 ستیزه کن که ز خوبان ستیزه شیرین است بهانه کن که بتان را بهانه آیین است از آن لب شکرینت بهانه های دروغ به جای فاتحه و کاف و ها و یاسین است وفا طمع نکنم زانکه جور، خوبان را طبیعت است و سرشت است و عادت و دین است اگر ترش کنی و رو زما بگردانی به قاصد است و به مکر است و آن دروغین است ز دست غیر تو اندر دهان من حلوا به جان پاک عزیزان که گرز رویین است... 0 2 محمد 1403/3/26 365 روز در صحبت مولانا حسین الهی قمشه ای 5.0 2 صفحۀ 490 نشان رسیدن به وصال معشوق شادی و طرب است و هر که را شادی نیست اگر دم از وصال می زند، لاف و گزاف است. وگر به یار رسیدی چرا طرب نکنی 0 1 محمد 1403/1/10 365 روز در صحبت مولانا حسین الهی قمشه ای 5.0 2 صفحۀ 422 من که امروزم بهشت نقد حاصل میشود وعده فردای زاهد را چرا باور کنم آنها ( اصحاب عقل) درمی یابند که اگر وارد حلقه عاشقان خدا شوند هم اکنون وارد بهشت خواهند شد . 0 2 محمد 1402/7/24 365 روز در صحبت مولانا حسین الهی قمشه ای 5.0 2 صفحۀ 9 سخن را از نی باید شنید، از آن کس که نیست ؛ آن کس که هست از هواهای خود می گوید و حدیث نفس می کند و حکایت او شکایت از محرومیت ها و ناکامی های خاکی اوست. یا حکایت توفیقاتِ وهمی و خیالی که او را معجب و مغرور میکند و به جور و ستم وا می دارد. اما آن کس که بند بند وجودش را از هواهای خویش خالی کرده و چون نی لب خود بر لب معشوق نهاده و دل به هوای او و نفس او سپرده است، حکایتی دیگر و شکایتی دیگر دارد. بشنو از نی چون حکایت میکند از جداییها شکایت می کند گر نبودی با لبش نی را سمر نی جهان را پر نکردی از شکر 0 2 محمد 1402/6/20 365 روز در صحبت مولانا حسین الهی قمشه ای 5.0 2 صفحۀ 193 ای خوشا روزا که ما معشوق را مهمان کنیم دیده از روی نگارینش نگارستان کنیم گر ز داغ هجر او دردی ست در دلهای ما ز آفتاب روی او آن درد را درمان کنیم چون به دست ما سپارد زلف مشک افشان خویش پیش مشک افشان او شاید که جان قربان کنیم آن سر زلفش که بازی می کند از باد عشق میل دارد تا که ما دل را در او پیچان کنیم او به آزار دل ما هر چه خواهد آن کند ما به فرمان دل او هر چه گوید آن کنیم این کنیم و صد چنین و منّتش بر جانِ ماست جان و دل خدمت دهیم و خدمت سلطان کنیم... . . . . 0 6 محمد 1403/4/2 365 روز در صحبت مولانا حسین الهی قمشه ای 5.0 2 صفحۀ 508 اگر نیک بنگریم آنچه در وجود زن دل می رباید همان پرتو الهی است و توان گفت که زن به حقیقت خالق است و مخلوق نیست زیرا معشوقیت او همان وجه معشوقی خداوند است. پرتو حق است آن، معشوق نیست خالق است آن گوئیا، مخلوق نیست 2 2