بریدۀ کتاب
1402/10/22
صفحۀ 327
«مه فشاند نور و سگ عوعو کند هر کسی بر خلقت خود می تند» نوح نهصد سال دعوت می نمود دم به دم انکارِ قومش می فزود هیچ از گفتن عنان واپس کشید؟ هیچ اندر غارِ خاموشی خزید؟ زان که از بانگ و علالای سگان هیچ واگردد ز راهی کاروان ؟ یا شب مهتاب از غوغای سگ سست گردد بدر را در سیرِ تگ؟ مه فشاند نور و سگ عوعو کند هر کسی بر خلقت خود می تند
«مه فشاند نور و سگ عوعو کند هر کسی بر خلقت خود می تند» نوح نهصد سال دعوت می نمود دم به دم انکارِ قومش می فزود هیچ از گفتن عنان واپس کشید؟ هیچ اندر غارِ خاموشی خزید؟ زان که از بانگ و علالای سگان هیچ واگردد ز راهی کاروان ؟ یا شب مهتاب از غوغای سگ سست گردد بدر را در سیرِ تگ؟ مه فشاند نور و سگ عوعو کند هر کسی بر خلقت خود می تند
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.