بریدههای کتاب نیاسو مژده ظهرابی دهدزی 1404/2/18 نیاسو جلد 7 4.3 1 صفحۀ 74 خائن به تعفن میماند و خودش هم از بوی گند خودش به ستوه میآید. 0 0 مژده ظهرابی دهدزی 1404/2/26 نیاسو جلد 7 4.3 1 صفحۀ 305 هرگاه بین سخت و آسان، به انتخاب یکی مخیر شدی، بر تو باد برگزیدن راه سخت که لوثیا برای راحتی پا به زمین نگذاشت. 0 0 مژده ظهرابی دهدزی 1404/2/17 نیاسو جلد 7 4.3 1 صفحۀ 10 اگر تسلیم نشوی تقدیر مجبور است راهی پیش پایت بگذارد. 0 1 مژده ظهرابی دهدزی 1404/2/24 نیاسو جلد 7 4.3 1 صفحۀ 213 تشویش مرگ، از خود مرگ هم دردناکتر است... 0 1 مژده ظهرابی دهدزی 1404/2/21 نیاسو جلد 7 4.3 1 صفحۀ 143 هر کسی در زندگی خود یک لحظهی خاص دارد؛ لحظهای که در آن به معنای حقیقی زندگی رسیده و حقیقت زندگی را در مییابد و در همان لحظه است که میفهمد؛ اصلاً برای چه پا به این گیتی گذاشته و مقصودش از بودن در این دنیا چیست... بله فقط در آن لحظه است که آدمی درک میکند در قبال پذیرش رنج ورود به این دنیای سراسر درد و تعب خدا چیزی در وجودش به امانت قرار داده تا قدرت منحصر به فردش باشد... و تنها در همان لحظهی خاص است که هر انسانی میتواند با قدرت جادوی خویش، تسمه از گردهی روزگار برکشیده و اسب افسارگسیخته تقدیر را به نیروی اراده لگام زند، و اینگونه است که آدمی با درک لحظهی خاص خود، و کشف استعداد خاص خود در همان لحظه اشرف مخلوقات میگردد. 0 2 فاطمه بیکوردی 1403/11/23 نیاسو جلد 7 4.3 1 صفحۀ 10 اگر تسلیم نشوی تقدیر مجبور است راهی پیش پایت بگذارد. 0 36 مژده ظهرابی دهدزی 1404/2/20 نیاسو جلد 7 4.3 1 صفحۀ 82 همانطور که ترس، استیلای قدرت میآورد، گاهی بذر توطئه را نیز در دل زیردستان میکارد. 0 2 زهره توکلی سراوانی 1403/6/23 نیاسو جلد 7 4.3 1 صفحۀ 10 اگر تسلیم نشوی تقدیر مجبور است راهی پیش پایت بگذارد . 0 0 مژده ظهرابی دهدزی 1404/2/23 نیاسو جلد 7 4.3 1 صفحۀ 145 جادو در حقیقت یعنی فهمیدن اینکه؛ زندگی با تو چه میکند و تو با زندگی چه میکنی. 0 2 مژده ظهرابی دهدزی 1404/2/17 نیاسو جلد 7 4.3 1 صفحۀ 38 و دنیا همین است؛ آن که میداند و میفهمد تنها در کنج عزلت به جستجوی خویش است و آن که توخالی است صدای آوازهاش همهجا میپیچد. 0 0 مژده ظهرابی دهدزی 1404/2/25 نیاسو جلد 7 4.3 1 صفحۀ 245 «عهد الهی آن نیست که جادوگری با قدرت خویش ذهن مردمان را تسخیر کند که آگاهی، از اندیشه سرچشمه میگیرد نه از تبعیت...» 0 3 مژده ظهرابی دهدزی 1404/2/20 نیاسو جلد 7 4.3 1 صفحۀ 118 و لعنت بر این تقدیر که اگر بخت تو برگشته و اقبالت خشکیده باشد، فرومایهترین دشمن هم به هماوردی نبرد، برایت شیطان گاوسر شده و اهریمنی میکند... 0 5 مژده ظهرابی دهدزی 1404/2/20 نیاسو جلد 7 4.3 1 صفحۀ 90 و حقا که درست گفتهاند هرکس راه مغزش بسته شود، دروازهی دهانش باز میشود... 0 3 مژده ظهرابی دهدزی 1404/2/23 نیاسو جلد 7 4.3 1 صفحۀ 145 در واقع اگر کسی از نخوردن و نخوابیدن قدرتی مییابد از خود نخوردن نیست، بلکه از قطع علاقه به خوردن است، درست مثل هرس کردن خواستهی قلب... هرجا که شاخه را قطع کنی، شاخهی جدیدی از جای دیگری میروید، پس اگر زمانی از چیزی چشم بپوشی، در ازای آن موهبتی به دست میآوری و اینگونه هرگز زندگی از حقیقت خود خالی نمیشود تا زمانی که مرگ فرا برسد. 0 4 مژده ظهرابی دهدزی 1404/2/25 نیاسو جلد 7 4.3 1 صفحۀ 241 گاهی سکوت شرف دارد به گفتن... 0 5
بریدههای کتاب نیاسو مژده ظهرابی دهدزی 1404/2/18 نیاسو جلد 7 4.3 1 صفحۀ 74 خائن به تعفن میماند و خودش هم از بوی گند خودش به ستوه میآید. 0 0 مژده ظهرابی دهدزی 1404/2/26 نیاسو جلد 7 4.3 1 صفحۀ 305 هرگاه بین سخت و آسان، به انتخاب یکی مخیر شدی، بر تو باد برگزیدن راه سخت که لوثیا برای راحتی پا به زمین نگذاشت. 0 0 مژده ظهرابی دهدزی 1404/2/17 نیاسو جلد 7 4.3 1 صفحۀ 10 اگر تسلیم نشوی تقدیر مجبور است راهی پیش پایت بگذارد. 0 1 مژده ظهرابی دهدزی 1404/2/24 نیاسو جلد 7 4.3 1 صفحۀ 213 تشویش مرگ، از خود مرگ هم دردناکتر است... 0 1 مژده ظهرابی دهدزی 1404/2/21 نیاسو جلد 7 4.3 1 صفحۀ 143 هر کسی در زندگی خود یک لحظهی خاص دارد؛ لحظهای که در آن به معنای حقیقی زندگی رسیده و حقیقت زندگی را در مییابد و در همان لحظه است که میفهمد؛ اصلاً برای چه پا به این گیتی گذاشته و مقصودش از بودن در این دنیا چیست... بله فقط در آن لحظه است که آدمی درک میکند در قبال پذیرش رنج ورود به این دنیای سراسر درد و تعب خدا چیزی در وجودش به امانت قرار داده تا قدرت منحصر به فردش باشد... و تنها در همان لحظهی خاص است که هر انسانی میتواند با قدرت جادوی خویش، تسمه از گردهی روزگار برکشیده و اسب افسارگسیخته تقدیر را به نیروی اراده لگام زند، و اینگونه است که آدمی با درک لحظهی خاص خود، و کشف استعداد خاص خود در همان لحظه اشرف مخلوقات میگردد. 0 2 فاطمه بیکوردی 1403/11/23 نیاسو جلد 7 4.3 1 صفحۀ 10 اگر تسلیم نشوی تقدیر مجبور است راهی پیش پایت بگذارد. 0 36 مژده ظهرابی دهدزی 1404/2/20 نیاسو جلد 7 4.3 1 صفحۀ 82 همانطور که ترس، استیلای قدرت میآورد، گاهی بذر توطئه را نیز در دل زیردستان میکارد. 0 2 زهره توکلی سراوانی 1403/6/23 نیاسو جلد 7 4.3 1 صفحۀ 10 اگر تسلیم نشوی تقدیر مجبور است راهی پیش پایت بگذارد . 0 0 مژده ظهرابی دهدزی 1404/2/23 نیاسو جلد 7 4.3 1 صفحۀ 145 جادو در حقیقت یعنی فهمیدن اینکه؛ زندگی با تو چه میکند و تو با زندگی چه میکنی. 0 2 مژده ظهرابی دهدزی 1404/2/17 نیاسو جلد 7 4.3 1 صفحۀ 38 و دنیا همین است؛ آن که میداند و میفهمد تنها در کنج عزلت به جستجوی خویش است و آن که توخالی است صدای آوازهاش همهجا میپیچد. 0 0 مژده ظهرابی دهدزی 1404/2/25 نیاسو جلد 7 4.3 1 صفحۀ 245 «عهد الهی آن نیست که جادوگری با قدرت خویش ذهن مردمان را تسخیر کند که آگاهی، از اندیشه سرچشمه میگیرد نه از تبعیت...» 0 3 مژده ظهرابی دهدزی 1404/2/20 نیاسو جلد 7 4.3 1 صفحۀ 118 و لعنت بر این تقدیر که اگر بخت تو برگشته و اقبالت خشکیده باشد، فرومایهترین دشمن هم به هماوردی نبرد، برایت شیطان گاوسر شده و اهریمنی میکند... 0 5 مژده ظهرابی دهدزی 1404/2/20 نیاسو جلد 7 4.3 1 صفحۀ 90 و حقا که درست گفتهاند هرکس راه مغزش بسته شود، دروازهی دهانش باز میشود... 0 3 مژده ظهرابی دهدزی 1404/2/23 نیاسو جلد 7 4.3 1 صفحۀ 145 در واقع اگر کسی از نخوردن و نخوابیدن قدرتی مییابد از خود نخوردن نیست، بلکه از قطع علاقه به خوردن است، درست مثل هرس کردن خواستهی قلب... هرجا که شاخه را قطع کنی، شاخهی جدیدی از جای دیگری میروید، پس اگر زمانی از چیزی چشم بپوشی، در ازای آن موهبتی به دست میآوری و اینگونه هرگز زندگی از حقیقت خود خالی نمیشود تا زمانی که مرگ فرا برسد. 0 4 مژده ظهرابی دهدزی 1404/2/25 نیاسو جلد 7 4.3 1 صفحۀ 241 گاهی سکوت شرف دارد به گفتن... 0 5