بریدههای کتاب آپولو؛ شبح تاریکی کاساندرا 1404/2/12 آپولو؛ شبح تاریکی جلد 2 ریک ریوردان 4.3 5 صفحۀ 288 اعتراف کردم: مطمئن نیستم. لئو دستهایش را بالا برد و گفت: درود بر ایزد پیشگویی! 0 3 بیتا:) 1404/2/11 آپولو؛ شبح تاریکی جلد 2 ریک ریوردان 4.3 5 صفحۀ 315 من دوست داشتم وقتی نگران می شدم،حرف بزنم. 20 11 کاساندرا 1404/2/13 آپولو؛ شبح تاریکی جلد 2 ریک ریوردان 4.3 5 صفحۀ 302 خیلی بدم میآید که وقتی مفهوم اصلی حرفم اینقدر روشن است، زیادهگویی کنم. 0 14 کاساندرا 1404/2/13 آپولو؛ شبح تاریکی جلد 2 ریک ریوردان 4.3 5 صفحۀ 210 اخم کردم. "اینکه زیادی آسون بود." مِگ انگشتش را به پس گردنم فرو کرد و گفت: "هی! یادته پرسی چی گفت؟ هیچوقت نگو موفق شدیم یا چه آسون بود. چشممون میزنی، نحس میشیم!" 1 13 کاساندرا 1404/2/13 آپولو؛ شبح تاریکی جلد 2 ریک ریوردان 4.3 5 صفحۀ 71 مفید بودن. اَه! یک پدیدهی کاملا انسانی. یعنی شما زمان محدودی دارید (هِر هِر هِر) و باید حسابی زحمت بکشید تا بتوانید کاری را انجام بدهید (خیلی هِر هِر هِر). حرف من این است که اگر سالیان سال زحمت میکشیدید و اُپرایی دربارهی جلال و شکوه آپولو مینوشتید، کاملا درک میکردم که چرا میخواهید مفید باشید! 1 12 بیتا:) 1404/2/12 آپولو؛ شبح تاریکی جلد 2 ریک ریوردان 4.3 5 صفحۀ 72 طولی نمی کشید که وسط بحث های امی و کالیپسو درباره ی بهترین تکنیک های کاشت کلم و غزل سرایی های لئو و جوزفین برای کاربوراتور ها گیر می افتادم.هیچ راه فراری هم نداشتم. 6 2 بیتا:) 1404/2/12 آپولو؛ شبح تاریکی جلد 2 ریک ریوردان 4.3 5 صفحۀ 72 با صدای بلندی اعلام کرد:《این پنیر چدار را بنگرید!همگی بر فاتحان پنیری درود بفرستید!》 2 4 بیتا:) 1404/2/12 آپولو؛ شبح تاریکی جلد 2 ریک ریوردان 4.3 5 صفحۀ 36 آه،چه حیف که قرار است زندگی باشکوهم چنین پایانی داشته باشد؛له شدن به دست مردمانی بی سر و مودب در منطقه ی غرب میانه ی آمریکا! 0 5 بیتا:) 1404/2/12 آپولو؛ شبح تاریکی جلد 2 ریک ریوردان 4.3 5 صفحۀ 30 کم کم می خواستم برنامه ی دفاعی امگا را کلید بزنم-یعنی به زانو بیفتم و زار بزنم-که لئو از چنین خفتی نجاتم داد. 5 7
بریدههای کتاب آپولو؛ شبح تاریکی کاساندرا 1404/2/12 آپولو؛ شبح تاریکی جلد 2 ریک ریوردان 4.3 5 صفحۀ 288 اعتراف کردم: مطمئن نیستم. لئو دستهایش را بالا برد و گفت: درود بر ایزد پیشگویی! 0 3 بیتا:) 1404/2/11 آپولو؛ شبح تاریکی جلد 2 ریک ریوردان 4.3 5 صفحۀ 315 من دوست داشتم وقتی نگران می شدم،حرف بزنم. 20 11 کاساندرا 1404/2/13 آپولو؛ شبح تاریکی جلد 2 ریک ریوردان 4.3 5 صفحۀ 302 خیلی بدم میآید که وقتی مفهوم اصلی حرفم اینقدر روشن است، زیادهگویی کنم. 0 14 کاساندرا 1404/2/13 آپولو؛ شبح تاریکی جلد 2 ریک ریوردان 4.3 5 صفحۀ 210 اخم کردم. "اینکه زیادی آسون بود." مِگ انگشتش را به پس گردنم فرو کرد و گفت: "هی! یادته پرسی چی گفت؟ هیچوقت نگو موفق شدیم یا چه آسون بود. چشممون میزنی، نحس میشیم!" 1 13 کاساندرا 1404/2/13 آپولو؛ شبح تاریکی جلد 2 ریک ریوردان 4.3 5 صفحۀ 71 مفید بودن. اَه! یک پدیدهی کاملا انسانی. یعنی شما زمان محدودی دارید (هِر هِر هِر) و باید حسابی زحمت بکشید تا بتوانید کاری را انجام بدهید (خیلی هِر هِر هِر). حرف من این است که اگر سالیان سال زحمت میکشیدید و اُپرایی دربارهی جلال و شکوه آپولو مینوشتید، کاملا درک میکردم که چرا میخواهید مفید باشید! 1 12 بیتا:) 1404/2/12 آپولو؛ شبح تاریکی جلد 2 ریک ریوردان 4.3 5 صفحۀ 72 طولی نمی کشید که وسط بحث های امی و کالیپسو درباره ی بهترین تکنیک های کاشت کلم و غزل سرایی های لئو و جوزفین برای کاربوراتور ها گیر می افتادم.هیچ راه فراری هم نداشتم. 6 2 بیتا:) 1404/2/12 آپولو؛ شبح تاریکی جلد 2 ریک ریوردان 4.3 5 صفحۀ 72 با صدای بلندی اعلام کرد:《این پنیر چدار را بنگرید!همگی بر فاتحان پنیری درود بفرستید!》 2 4 بیتا:) 1404/2/12 آپولو؛ شبح تاریکی جلد 2 ریک ریوردان 4.3 5 صفحۀ 36 آه،چه حیف که قرار است زندگی باشکوهم چنین پایانی داشته باشد؛له شدن به دست مردمانی بی سر و مودب در منطقه ی غرب میانه ی آمریکا! 0 5 بیتا:) 1404/2/12 آپولو؛ شبح تاریکی جلد 2 ریک ریوردان 4.3 5 صفحۀ 30 کم کم می خواستم برنامه ی دفاعی امگا را کلید بزنم-یعنی به زانو بیفتم و زار بزنم-که لئو از چنین خفتی نجاتم داد. 5 7