بریده‌های کتاب پادشاه پریان: ملکه پوشالی

اگه نتونم برنده باشم،هیچ وقت بازی نمی کنم.

او پدری است که خوب در خاطرم خواهد ماند؛کسی که زیر سایه اش،من من شده ام...!

اما او محبت زیادی تجربه نکرده بود که بتواند حس واقعی را از دروغین تشخیص بدهد

جنگیدن در برابر کسی که دوستش داری خیلی سخته

در کنار تو من همیشه پر از خواهشم

جنگ خودت رو بجنگ.بزار بقیه نگران خودشون باشن.

جنگیدن با کسی غیر از خودت حس خوبی داره.

جود:دوست دارم کاردن:دوست داشتن من کار راحتی نیست....

«نمیدونی چقدر منتظر بودم که اون کلمات رو ازت بشنوم. تو نمیخوای من بمیرم»

من برای شما شراب عسل و مهمان نوازیم رو پیشکش میکنم. برای خیانتکارها و کسایی که عهدشون رو میشکنن، مهمان نوازی ملکه‌ام رو هدیه میکنم.مهمان نوازی چاقو ها‌.

الهه کینه جویی محبوب من . چقد از اینکه برگشتی خوشحالم 🥹💕

او باعث نابودی تاج و تخت خواهد شد... .

اینکه همیشه تحت کنترل یکی باشی و اوامر اون هارو اجرا کنی، زندگی نیست

<<وقتی راحت نیستم، فقط میتونم بی رحم باشم یا بخندم.>>

<<عشق‌،احمقانه ست.تنها کاری که ما می کنیم اینه که قلب همدیگر رو می شکنیم.>>

<<الهه کینه جوی محبوب من، چقدر از اینکه برگشتی خوشحالم.>>

از اینکه احساساتم بخش بیشتری از وجودم را کنترل می‌کنند و من را موجود ضعیف می‌سازند نفرت دارم.

ما همیشه در سرنوشتمون حق انتخاب نداریم.)

از احمق بودن متنفرم‌.از اینکه احساساتم بخش بیشتری از وجودم را کنترل می‌کنند و من را موجودی ضعیف می‌سازند نفرت دارم. اما ترس از احمق بودن باعث شد احمق باشم.

روی تخت باشکوه شاه بزرگ دراز کشیده ام و روی پتو های باشکوهش خونریزی میکنم. همه جایم درد می‌کند. کاردن بالای سرم ایستاده آستین های سفیدش تا خورده اند و او با دستمالی خیس مشغول پاک کردن دست های من است و خون را از رویشان میشوید