بریده‌های کتاب ملکه پوشالی

تنها چیزی که میخواهم این است که او برگردد، کنار من بایستد و به همه این حرف ها بخندد. اگر می‌توانست برگردد، حتی حاضر بودم با بدترین حالتش، با حقه باز ترین و سنگدل ترین وضعیتش کنار بیایم.

اما امشب من به دروغ احتیاجی ندارم.هر چند،حقیقت هم زیاد به کار نمی آید.

امشب احتیاجی به دروغ ندارم،هرچند،حقیقت زیاد به کار نمی‌آید..!

وقتی به در میرسم چیزی میگویم که مطمئنم اصلا انتظارشنیدنش را ندارند.《و دفعه بعد انتظار دارم جلوم تعظیم کنین.》

در کنار تو من همیشه پر از خواهشم

چطور موجوداتی مثل ما زره هاشان را در می آوردند؟ به تدریج و کم کم .

شاید آدم بودن همیشه به معنای ضعیف بودن نیست.

جنگیدن با کسی به غیر از خودت حس خوبی دارد..

شايد خيلى هم بد نباشد كه بخواهى دوست داشتنى باشى، حتى اگر كسى دوستت نداشته باشد حتى اگر آسيب ببينى. شايد آدم بودن هميشه به معناى ضعيف بودن نيست. شايد مشكل من اين بود كه از احساساتم خجالت مى كشيدم.

من واسه یه حرف محبت‌آمیز از دهن تو التماس میکنم. در کنار تو من همیشه پر از خواهشم.

من عاشق توام. یه عمری سعی کردم از قلبم محافظت کنم.یه جوری ازش محافظت کردم که تونستم وانمود کنم اصلا قلبی ندارم.حتی همین حالاهم قلبم یه تیکه کرم‌خورده‌ نخ‌نما‌ و خشنه.اما مال توعه.

ما میمیریم درست مثل ستاره های دنباله دار، کوتاه اما روشن...

و تو..دیگران رو زیاد نمی‌شناختم،اما همیشه تورو می‌شناختم!

اگه نتونم برنده باشم، هیچوقت بازی نمیکنم.

عشق،احمقانه ست تنها کاری که ما میکنیم اینه که قلب همدیگر را می‌شکنیم.

ژنرال: جود دوارت. تبعیدش رو شکسته و اومده شاه بزرگ رو بکشه. اعلی حضرت امر بفرمایید. جود: ردات رو گم کردم. کاردن: تو یه دروغگویی یه دروغگوی کثیف و فانی. ژنرال: اون رو به زنجیر بکشید. کاردن: بهش دست نزن. ژنرال: منظورتون چیه؟ اون... کاردن: اون همسر منه. ملکه ی بزرگ الف هیم و مطمعنا در تبعید نیست.

ما می‌میریم. درست مثل ستاره‌های دنباله‌دار، کوتاه اما روشن.

من عاشق توام. یه عمری سعی کردم از قلبم محافظت کنم. همین حالا هم قلبم یه تیکه کرم خورده و نخ نما و خشنه. اما مال توئه

شاید هیچ‌وقت بدون ترس زندگی نکنم،شاید قدرت را از دست بدهم،شاید درد از دست دادن کاردن بیشتر از تحمل من باشد

عشق احمقانس،تنها کاری که ما می کنیم اینه که قلب همدیگه رو می‌شکنیم.