بریده‌های کتاب بخش دی

به هر حال،تنها راه اینکه بفهمی سلامت عقلی داری این است که یک فرد کاملا دیوانه را ببینی.

شاید همه چیز تمام شده باشد، ولی قطعاً من برنده نشده‌ام.

به علاوه باید دیوانه شده باشم که چنین کاری کنم.!

خوشبینی و احمق بودن باهم فرق داره. منم دوست دارم تو سرزمین شادو جادویی تو زندگی کنم، سرزمینی که بلاخره داروی مناسبم اونجا پیدا میشه. ولی بعد از هشت سال، دیگه امیدم رو از دست دادم..

دیگر شبیه بهترین دوستم نبود...

همیشه برای کتاب خواندن وقت می گذاشتم. هر بار که کتاب را بر می داشتم برایم مثل فرار بود برای یکی دو ساعت به جای دنیای کسل کننده ی خودم بخشی از دنیای کتاب می شدم.

"به هر حال تنها راه اینکه بفهمی سلامت عقلی داری این است که یک فرد کاملا دیوانه را ببینی." :)

بودن در محیطی بسته در کنار کسانی که نمی دانند چه چیزی را تجربه کرده ام خیلی عجیب است🕊🧷

کمرون میخنده و میگه پس اسکیزوفرنیکه؟ دکتر بک اخم میکنه ؛ نه اسکیزوفرنیک نیست . ما به بیمارها اینطوری اشاره نمی کنیم! اون یه آدمه و با اختلال روانیش توصیف نمیشه ، اون به اسکیزوفرنیک نیست ، یه آدمه که به بیماری اسکیزوفرنی مبتلاست . متوجه شدی ؟

تنها راه اینکه بفهمی سلامت عقلی داری این است که یک فرد کاملاً دیوانه را ببینی.

. احساس عجیبی است که در فضایی کوچک بین آدم‌هایی باشم که روحشان خبر ندارد چه‌چیزهایی را پشت‌سر گذاشته‌ام.

می گویم:«خب، چیزی درباره ی خودت بوده که راستش رو گفته باشی؟» «معلومه که. بهترین دروغ ها همیشه به حقیقت نزدیک اند.»

هروقت کتابی برای خواندن برمی‌دارم، مثل فرار کردن است. به مدت یکی‌دو ساعت، به جای اینکه در دنیای خیلی خسته‌کنندۀ خودم سیر کنم، بخشی از دنیای کتاب می‌شوم.

از اینکه این قدر سرد با او برخورد می کنم،کمی احساس گناه می کنم.ولی بعد یادم می‌آید با من چه کرد.

به هرحال،هیچ چیز بد تر از آن نیست که عقلت را از دست بدهی.

همیشه برای کتاب خواندن وقت می‌گذاشتم.هربار که کتابی را برمیداشتم،برایم مثل فرار کردن بود.یکی دو ساعت،به جای دنیای کسل کننده خودم ،بخشی از دنیای کتاب می شدم.

nerd؛ نردها افرادی باهوش، خجالتی و درونگرا هستند و معمولا مهارت های اجتماعی پایینی دارند.

"بدترین بخش ماجرا اینجاست که هیچ‌کسی نمانده که بتوانم بهش اعتماد کنم."