بریده کتابهای آرمان عزیز :روایتهایی مستند از زندگی طلبه بسیجی، شهید آرمان علیوردی مریم ترابی 1403/4/3 آرمان عزیز :روایتهایی مستند از زندگی طلبه بسیجی، شهید آرمان علیوردی مجید محمدولی 4.7 8 صفحۀ 130 از آرمان پرسیدم: «چرا اولین نفر داوطلب شدی؟ اونم نظافت سرویس بهداشتی!» گفت: «چند دلیل داشتم. اول اینکه، خواستم نوکری سربازای امام زمان رو انجام بدم. دوم، خواستم نَفس و غرور خودم رو بکشم. سوم اینکه، با خودم فکر کردم شاید برای بقیه، نظافت سرویس بهداشتی سخت باشه یا این کار رو در شأن خودشون نبینن. گفتم من انجام بدم تا بقیه فرصت بیشتری برای فکر کردن در این باره داشته باشن.» 0 1 مغربی 1402/7/9 آرمان عزیز :روایتهایی مستند از زندگی طلبه بسیجی، شهید آرمان علیوردی مجید محمدولی 4.7 8 صفحۀ 47 0 2 ترمه پاییزی ...🍂 1403/6/21 آرمان عزیز :روایتهایی مستند از زندگی طلبه بسیجی، شهید آرمان علیوردی مجید محمدولی 4.7 8 صفحۀ 352 دختری از میان جمع میگوید: به علی فحش بده ، امام اولتون ، به حسین فحش بده . آرمان میگوید:من عاشق امیرالمؤمنین ام(ع) ، هر چی دارم از امام حسین (ع) ، چرا به اونا فحش بدم؟ طرف داد میزند خفه شو و بعد دوباره ضربه های چاقو شروع میشود. 0 5 مغربی 1402/7/9 آرمان عزیز :روایتهایی مستند از زندگی طلبه بسیجی، شهید آرمان علیوردی مجید محمدولی 4.7 8 صفحۀ 188 0 3 فصل کتاب 1402/9/18 آرمان عزیز :روایتهایی مستند از زندگی طلبه بسیجی، شهید آرمان علیوردی مجید محمدولی 4.7 8 صفحۀ 171 باور شهادت آرمان برایم سخت بود. آن طلبه شوخ و حاضرجواب و مودب، دیگر بین ما نبود. شناخت وظیفه و انجام متعهدانه آن، از ویژگیهایی است که خداوند اجر شهادت برایش در نظر گرفته است. این را پس از شهادت آرمان دریافتم. به روایت محمدسالار شیدائیان دوست و هم مباحثهای شهید 0 1 • خاوَردُخت • 1403/4/3 آرمان عزیز :روایتهایی مستند از زندگی طلبه بسیجی، شهید آرمان علیوردی مجید محمدولی 4.7 8 صفحۀ 349 فریاد زد:((مُرد! مرد!کشتیمش!)) وحوش بالای سرش به هلهله پرداختند. چند دختر روسری در دست می رقصیدن و شادی می کردند . پسران آنها را دوره کرده بودند و دست میزدند، این رقص به رقصی دسته جمعی بالای سر آرمان تبدیل شد، سوت و کف میزدند و می خندیدند... 3 4
بریده کتابهای آرمان عزیز :روایتهایی مستند از زندگی طلبه بسیجی، شهید آرمان علیوردی مریم ترابی 1403/4/3 آرمان عزیز :روایتهایی مستند از زندگی طلبه بسیجی، شهید آرمان علیوردی مجید محمدولی 4.7 8 صفحۀ 130 از آرمان پرسیدم: «چرا اولین نفر داوطلب شدی؟ اونم نظافت سرویس بهداشتی!» گفت: «چند دلیل داشتم. اول اینکه، خواستم نوکری سربازای امام زمان رو انجام بدم. دوم، خواستم نَفس و غرور خودم رو بکشم. سوم اینکه، با خودم فکر کردم شاید برای بقیه، نظافت سرویس بهداشتی سخت باشه یا این کار رو در شأن خودشون نبینن. گفتم من انجام بدم تا بقیه فرصت بیشتری برای فکر کردن در این باره داشته باشن.» 0 1 مغربی 1402/7/9 آرمان عزیز :روایتهایی مستند از زندگی طلبه بسیجی، شهید آرمان علیوردی مجید محمدولی 4.7 8 صفحۀ 47 0 2 ترمه پاییزی ...🍂 1403/6/21 آرمان عزیز :روایتهایی مستند از زندگی طلبه بسیجی، شهید آرمان علیوردی مجید محمدولی 4.7 8 صفحۀ 352 دختری از میان جمع میگوید: به علی فحش بده ، امام اولتون ، به حسین فحش بده . آرمان میگوید:من عاشق امیرالمؤمنین ام(ع) ، هر چی دارم از امام حسین (ع) ، چرا به اونا فحش بدم؟ طرف داد میزند خفه شو و بعد دوباره ضربه های چاقو شروع میشود. 0 5 مغربی 1402/7/9 آرمان عزیز :روایتهایی مستند از زندگی طلبه بسیجی، شهید آرمان علیوردی مجید محمدولی 4.7 8 صفحۀ 188 0 3 فصل کتاب 1402/9/18 آرمان عزیز :روایتهایی مستند از زندگی طلبه بسیجی، شهید آرمان علیوردی مجید محمدولی 4.7 8 صفحۀ 171 باور شهادت آرمان برایم سخت بود. آن طلبه شوخ و حاضرجواب و مودب، دیگر بین ما نبود. شناخت وظیفه و انجام متعهدانه آن، از ویژگیهایی است که خداوند اجر شهادت برایش در نظر گرفته است. این را پس از شهادت آرمان دریافتم. به روایت محمدسالار شیدائیان دوست و هم مباحثهای شهید 0 1 • خاوَردُخت • 1403/4/3 آرمان عزیز :روایتهایی مستند از زندگی طلبه بسیجی، شهید آرمان علیوردی مجید محمدولی 4.7 8 صفحۀ 349 فریاد زد:((مُرد! مرد!کشتیمش!)) وحوش بالای سرش به هلهله پرداختند. چند دختر روسری در دست می رقصیدن و شادی می کردند . پسران آنها را دوره کرده بودند و دست میزدند، این رقص به رقصی دسته جمعی بالای سر آرمان تبدیل شد، سوت و کف میزدند و می خندیدند... 3 4