بریده کتابهای رکوئیم برای یک راهبه ابراهیم خالیدی 1403/4/23 رکوئیم برای یک راهبه آلبر کامو 3.0 5 صفحۀ 91 یادتون باشه من تو زندان سیاها رو بیشتر از سفیدا دوست دارم سفیدا همیشه خدا ناراضیان همیشه یه چیزی برای بهانه گرفتن دارن مدام ایراد میگیرن برعکس سیاها دو روزه عادت میکنن انگار خونه ی خودشونه. 0 5 ابراهیم خالیدی 1403/4/23 رکوئیم برای یک راهبه آلبر کامو 3.0 5 صفحۀ 96 نمیدونم شاید چون به رغم همه چیز امیدوار بودم به یه معجزه ای چیزی اما از خودم نمی پرسیدم چرا یه معجزه باید برای من اتفاق بیفته؟ آره امیدوار بودم هیچ چیز محکم تر و مقاوم تر از امید نیست آدم هیچ وقت نمیتونه ناامید باشه. امید آخرین چیزیه که یه گناهکار بدبخت میتونه ازش بگذره شاید چون تنها چیزی که داره همون .امیده لااقل بهش چنگ میزنه اما حالا دیگه نه معجزه ای هست و نه امیدی این جوری بهتره خیلی بهتره. 1 6 ابراهیم خالیدی 1403/4/23 رکوئیم برای یک راهبه آلبر کامو 3.0 5 صفحۀ 63 می شستن کوکا میخوردن و خاطرات گذشته رو که هنوز داغ ،بودن زیر و رو میکردن بالاخره به گریه می افتد رو به فرماندار می دونین آقا همه ما به یکی احتیاج داریم که باهاش حرف ،بزنیم یکی که فقط بشینه و به حرفمون گوش بده نه کسی که باهاش وراجی کنیم یا کسی که حرفهامون رو تأیید کنه اگه ،قاتلا، دیوونه ها و آشوبگرا هم کسی رو داشتن که به حرفشون گوش بده شاید آروم میگرفتن 0 3 ابراهیم خالیدی 1403/4/23 رکوئیم برای یک راهبه آلبر کامو 3.0 5 صفحۀ 86 حالا فقط باید ادامه داد، فردا و بازم فردا و همیشه. 0 11 ابراهیم خالیدی 1403/4/23 رکوئیم برای یک راهبه آلبر کامو 3.0 5 صفحۀ 61 بخشیدن شاید آسون باشه، اما اینکه آدم خودش رو راضی کنه که بخشیده شده کار سختیه. 0 3
بریده کتابهای رکوئیم برای یک راهبه ابراهیم خالیدی 1403/4/23 رکوئیم برای یک راهبه آلبر کامو 3.0 5 صفحۀ 91 یادتون باشه من تو زندان سیاها رو بیشتر از سفیدا دوست دارم سفیدا همیشه خدا ناراضیان همیشه یه چیزی برای بهانه گرفتن دارن مدام ایراد میگیرن برعکس سیاها دو روزه عادت میکنن انگار خونه ی خودشونه. 0 5 ابراهیم خالیدی 1403/4/23 رکوئیم برای یک راهبه آلبر کامو 3.0 5 صفحۀ 96 نمیدونم شاید چون به رغم همه چیز امیدوار بودم به یه معجزه ای چیزی اما از خودم نمی پرسیدم چرا یه معجزه باید برای من اتفاق بیفته؟ آره امیدوار بودم هیچ چیز محکم تر و مقاوم تر از امید نیست آدم هیچ وقت نمیتونه ناامید باشه. امید آخرین چیزیه که یه گناهکار بدبخت میتونه ازش بگذره شاید چون تنها چیزی که داره همون .امیده لااقل بهش چنگ میزنه اما حالا دیگه نه معجزه ای هست و نه امیدی این جوری بهتره خیلی بهتره. 1 6 ابراهیم خالیدی 1403/4/23 رکوئیم برای یک راهبه آلبر کامو 3.0 5 صفحۀ 63 می شستن کوکا میخوردن و خاطرات گذشته رو که هنوز داغ ،بودن زیر و رو میکردن بالاخره به گریه می افتد رو به فرماندار می دونین آقا همه ما به یکی احتیاج داریم که باهاش حرف ،بزنیم یکی که فقط بشینه و به حرفمون گوش بده نه کسی که باهاش وراجی کنیم یا کسی که حرفهامون رو تأیید کنه اگه ،قاتلا، دیوونه ها و آشوبگرا هم کسی رو داشتن که به حرفشون گوش بده شاید آروم میگرفتن 0 3 ابراهیم خالیدی 1403/4/23 رکوئیم برای یک راهبه آلبر کامو 3.0 5 صفحۀ 86 حالا فقط باید ادامه داد، فردا و بازم فردا و همیشه. 0 11 ابراهیم خالیدی 1403/4/23 رکوئیم برای یک راهبه آلبر کامو 3.0 5 صفحۀ 61 بخشیدن شاید آسون باشه، اما اینکه آدم خودش رو راضی کنه که بخشیده شده کار سختیه. 0 3