بریده‌ای از کتاب رکوئیم برای یک راهبه اثر آلبر کامو

بریدۀ کتاب

صفحۀ 50

اون دوشنبه، صبح اول وقت، درست موقعی که اون یارو در بانک رو جلوی پنجاه تا آدم منتظر باز میکنه، نانسی که هنوز مست بوده، یهو سر و کله اش پیدا میشه و یه راست از وسط جمعیت میره سراغش و سرش داد میزنه: «هی سفید لعنتی، پس دو دلار من چی شد؟» صندوقدار هم برمیگرده و شروع میکنه به کتک زدن نانسی. پرتش میکنه توی جوب و با لگد میفته به جونش تا صدایی رو خفه کنه، که یک ریز میگفته: «دو دلار من چی شد؟»

اون دوشنبه، صبح اول وقت، درست موقعی که اون یارو در بانک رو جلوی پنجاه تا آدم منتظر باز میکنه، نانسی که هنوز مست بوده، یهو سر و کله اش پیدا میشه و یه راست از وسط جمعیت میره سراغش و سرش داد میزنه: «هی سفید لعنتی، پس دو دلار من چی شد؟» صندوقدار هم برمیگرده و شروع میکنه به کتک زدن نانسی. پرتش میکنه توی جوب و با لگد میفته به جونش تا صدایی رو خفه کنه، که یک ریز میگفته: «دو دلار من چی شد؟»

316

15

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.