بریدههای کتاب گدار suny 1403/5/6 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 142 من همیشه ترس از دست دادن دارم. همیشه در اوج خوشی ها و خنده هایم بغض میکنم که نکند این لحظه همین جا متوقف شود. 0 5 سیده مهشید عزیزی 1403/4/16 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 18 غم عالم یک گلولهٔ یک کیلویی آدامس بود که به دلم که عین یک تکه موکت فیروزهای بود، میچسبید و ولکن نبود لاکردار. 0 2 سیده مهشید عزیزی 1403/4/16 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 34 کاشوب در تمامی ذرات عالم است... . 0 3 hawra 1404/1/15 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 63 0 1 سیده مهشید عزیزی 1403/4/16 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 41 بزرگتر که شدم، فهمیدم دنیا شهربازی بزرگی است که تماشایش کیف دارد؛ اما گرفتارش شدن، جیب و کله و فکرت را خالی میکند. 0 2 𝑺𝒎𝒖𝒅𝒈𝒆 𝒋𝒂𝒔𝒎𝒊𝒏𝒆🪐✨ 1403/7/3 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 108 کش مو از دور کُندهٔ پیچاک لیمو وا شده بود و من تازه متوجه شدم در باغ، باد هم میآید. باد موهایش را به بازی گرفته بود و هزار برابر زیباترش کرده بود. درد در جانم میدوید پلکهایم از سنگینی شدند درِ خیبر. آخرین تصویر قبل از بسته شدن قلعهٔ خیبر، همان موها بودند: رها و بیکش. بعد، هیچ نفهمیدم. 0 2 قاف 1403/4/8 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 41 0 3 hawra 1404/1/15 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 175 0 1 𝑺𝒎𝒖𝒅𝒈𝒆 𝒋𝒂𝒔𝒎𝒊𝒏𝒆🪐✨ 1403/7/3 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 41 بزرگ تر که شدم، فهمیدم دنیا شهربازی بزرگی است که تماشایش کیف دارد؛ اما گرفتارش شدن، جیب و کله و فکرت را خالی میکند. 0 3 سیده مهشید عزیزی 1403/4/16 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 48 خدا سایهٔ خنک و پربار نخل گونهات را بر سرم نگاه دارد. 0 6 𝑺𝒎𝒖𝒅𝒈𝒆 𝒋𝒂𝒔𝒎𝒊𝒏𝒆🪐✨ 1403/7/3 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 107 لا کردار بافتهٔ زلفش به قاعدهٔ کُندهٔ لیمو بود: گره خورده و موجا موج. 3 2 ستارهٔکوچک. 1404/4/4 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 41 بزرگتر که شدم، فهمیدم دنیا شهربازی بزرگی است که تماشایش کیف دارد؛ اما گرفتارش شدن، جیب و کله و فکرت را خالی میکند. 0 3 سیده مهشید عزیزی 1403/4/16 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 36 من آزادی نمیخواهم که با یوسف به زندانم... 0 2 قاف 1403/4/8 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 149 رفتن همیشه برای من بیشتر از رسیدن موضوعیت داشته است. همیشه مسیر برای من مهم است و به قول معروف، مسیر محورم تا مقصد محور. 0 8 𝑺𝒎𝒖𝒅𝒈𝒆 𝒋𝒂𝒔𝒎𝒊𝒏𝒆🪐✨ 1403/7/3 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 175 دنیا اقیانوسی است لایتناهی و ُدورم پر از کوه یخ. من یکی از همان مسافران تایتانیکم که دنبال تخته پارهای است که نجات پیدا کند. 0 3 ستارهٔکوچک. 1404/4/11 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 73 وال ها که پیر میشوند یا عزیز از دست میدهند، از قافلهشان جدا میشوند و اینقدر میروند تا جایی که دیگر رمق نداشته باشند. بعد، آخرین آواز عمرشان را میخوانند و میمانند. 0 8 ستارهٔکوچک. 1404/4/19 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 151 شما اگر با قطار به هرجایی سفر کنید، سفرتان شروعی حیرت آور و هوشربا دارد و مطمئنا اینقدر انرژی خوب از شروعش به شما تزریق میشود که تا آخر سفر زیر پوست شما و در رگ هایتان جاری باشد و بتوانید در لحظه لحظهٔ سفرتان تقسیمش کنید و به دیگران هدیه بدهید. 0 0 ستارهٔکوچک. 1404/4/19 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 184 آدم یا معلم نمیشود یا اگر میشود، با همهٔ دلش میشود. معلمی صفر و یک ندارد، اتَم و اکمل است. 0 0 سیده مهشید عزیزی 1403/4/16 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 37 چرخ زندگی نمیچرخید و اگر هم میچرخید، با غیژ غیژ بسیار... 0 4 سیده مهشید عزیزی 1403/4/16 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 45 نخلها تشنه بودند. دوازده دقیقه جوی آب را دیرتر بستم. آب باغ سهم مردم بود و دوازده دقیقه بیشتر آمده بود در باغمان. رسیدی و قصه را گفتم. به خیالم خوشخدمتی کردم. کشیدهای به من خوراندی و گفتی: «این رو زدم که حق الناس یادت نره کره خر!» 0 2
بریدههای کتاب گدار suny 1403/5/6 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 142 من همیشه ترس از دست دادن دارم. همیشه در اوج خوشی ها و خنده هایم بغض میکنم که نکند این لحظه همین جا متوقف شود. 0 5 سیده مهشید عزیزی 1403/4/16 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 18 غم عالم یک گلولهٔ یک کیلویی آدامس بود که به دلم که عین یک تکه موکت فیروزهای بود، میچسبید و ولکن نبود لاکردار. 0 2 سیده مهشید عزیزی 1403/4/16 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 34 کاشوب در تمامی ذرات عالم است... . 0 3 hawra 1404/1/15 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 63 0 1 سیده مهشید عزیزی 1403/4/16 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 41 بزرگتر که شدم، فهمیدم دنیا شهربازی بزرگی است که تماشایش کیف دارد؛ اما گرفتارش شدن، جیب و کله و فکرت را خالی میکند. 0 2 𝑺𝒎𝒖𝒅𝒈𝒆 𝒋𝒂𝒔𝒎𝒊𝒏𝒆🪐✨ 1403/7/3 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 108 کش مو از دور کُندهٔ پیچاک لیمو وا شده بود و من تازه متوجه شدم در باغ، باد هم میآید. باد موهایش را به بازی گرفته بود و هزار برابر زیباترش کرده بود. درد در جانم میدوید پلکهایم از سنگینی شدند درِ خیبر. آخرین تصویر قبل از بسته شدن قلعهٔ خیبر، همان موها بودند: رها و بیکش. بعد، هیچ نفهمیدم. 0 2 قاف 1403/4/8 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 41 0 3 hawra 1404/1/15 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 175 0 1 𝑺𝒎𝒖𝒅𝒈𝒆 𝒋𝒂𝒔𝒎𝒊𝒏𝒆🪐✨ 1403/7/3 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 41 بزرگ تر که شدم، فهمیدم دنیا شهربازی بزرگی است که تماشایش کیف دارد؛ اما گرفتارش شدن، جیب و کله و فکرت را خالی میکند. 0 3 سیده مهشید عزیزی 1403/4/16 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 48 خدا سایهٔ خنک و پربار نخل گونهات را بر سرم نگاه دارد. 0 6 𝑺𝒎𝒖𝒅𝒈𝒆 𝒋𝒂𝒔𝒎𝒊𝒏𝒆🪐✨ 1403/7/3 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 107 لا کردار بافتهٔ زلفش به قاعدهٔ کُندهٔ لیمو بود: گره خورده و موجا موج. 3 2 ستارهٔکوچک. 1404/4/4 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 41 بزرگتر که شدم، فهمیدم دنیا شهربازی بزرگی است که تماشایش کیف دارد؛ اما گرفتارش شدن، جیب و کله و فکرت را خالی میکند. 0 3 سیده مهشید عزیزی 1403/4/16 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 36 من آزادی نمیخواهم که با یوسف به زندانم... 0 2 قاف 1403/4/8 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 149 رفتن همیشه برای من بیشتر از رسیدن موضوعیت داشته است. همیشه مسیر برای من مهم است و به قول معروف، مسیر محورم تا مقصد محور. 0 8 𝑺𝒎𝒖𝒅𝒈𝒆 𝒋𝒂𝒔𝒎𝒊𝒏𝒆🪐✨ 1403/7/3 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 175 دنیا اقیانوسی است لایتناهی و ُدورم پر از کوه یخ. من یکی از همان مسافران تایتانیکم که دنبال تخته پارهای است که نجات پیدا کند. 0 3 ستارهٔکوچک. 1404/4/11 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 73 وال ها که پیر میشوند یا عزیز از دست میدهند، از قافلهشان جدا میشوند و اینقدر میروند تا جایی که دیگر رمق نداشته باشند. بعد، آخرین آواز عمرشان را میخوانند و میمانند. 0 8 ستارهٔکوچک. 1404/4/19 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 151 شما اگر با قطار به هرجایی سفر کنید، سفرتان شروعی حیرت آور و هوشربا دارد و مطمئنا اینقدر انرژی خوب از شروعش به شما تزریق میشود که تا آخر سفر زیر پوست شما و در رگ هایتان جاری باشد و بتوانید در لحظه لحظهٔ سفرتان تقسیمش کنید و به دیگران هدیه بدهید. 0 0 ستارهٔکوچک. 1404/4/19 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 184 آدم یا معلم نمیشود یا اگر میشود، با همهٔ دلش میشود. معلمی صفر و یک ندارد، اتَم و اکمل است. 0 0 سیده مهشید عزیزی 1403/4/16 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 37 چرخ زندگی نمیچرخید و اگر هم میچرخید، با غیژ غیژ بسیار... 0 4 سیده مهشید عزیزی 1403/4/16 گدار جلد 1 حامد عسکری 3.8 18 صفحۀ 45 نخلها تشنه بودند. دوازده دقیقه جوی آب را دیرتر بستم. آب باغ سهم مردم بود و دوازده دقیقه بیشتر آمده بود در باغمان. رسیدی و قصه را گفتم. به خیالم خوشخدمتی کردم. کشیدهای به من خوراندی و گفتی: «این رو زدم که حق الناس یادت نره کره خر!» 0 2