بریده‌ای از کتاب گدار اثر حامد عسکری

بریدۀ کتاب

صفحۀ 45

نخل‌ها تشنه بودند. دوازده دقیقه جوی آب را دیرتر بستم. آب باغ سهم مردم بود و دوازده دقیقه بیشتر آمده بود در باغمان. رسیدی و قصه را گفتم. به خیالم خوش‌خدمتی کردم. کشیده‌ای به من خوراندی و گفتی: «این رو زدم که حق الناس یادت نره کره خر!»

نخل‌ها تشنه بودند. دوازده دقیقه جوی آب را دیرتر بستم. آب باغ سهم مردم بود و دوازده دقیقه بیشتر آمده بود در باغمان. رسیدی و قصه را گفتم. به خیالم خوش‌خدمتی کردم. کشیده‌ای به من خوراندی و گفتی: «این رو زدم که حق الناس یادت نره کره خر!»

3

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.