بریدهای از کتاب گدار اثر حامد عسکری
1403/7/3

گدار جلد 1
3.7
18
صفحۀ 108
کش مو از دور کُندهٔ پیچاک لیمو وا شده بود و من تازه متوجه شدم در باغ، باد هم میآید. باد موهایش را به بازی گرفته بود و هزار برابر زیباترش کرده بود. درد در جانم میدوید پلکهایم از سنگینی شدند درِ خیبر. آخرین تصویر قبل از بسته شدن قلعهٔ خیبر، همان موها بودند: رها و بیکش. بعد، هیچ نفهمیدم.
کش مو از دور کُندهٔ پیچاک لیمو وا شده بود و من تازه متوجه شدم در باغ، باد هم میآید. باد موهایش را به بازی گرفته بود و هزار برابر زیباترش کرده بود. درد در جانم میدوید پلکهایم از سنگینی شدند درِ خیبر. آخرین تصویر قبل از بسته شدن قلعهٔ خیبر، همان موها بودند: رها و بیکش. بعد، هیچ نفهمیدم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.