بریده کتابهای کتاب ایوب: منظومه آلام ایوب و محنتهای او از عهد عتیق علی عقیلی نسب 1402/6/2 کتاب ایوب: منظومه آلام ایوب و محنتهای او از عهد عتیق قاسم هاشمی نژاد 4.4 7 صفحۀ 39 آنگاه ایوب برخاست، و گریبان درید، موی سر باز کرد، و سجده بر خاک زد، زبان به ثنا گشوده، و گفت، برهنه و عور از شکم مادر زادم، و برهنه به سرای دیگر باز همی خواهم گشت: خداوند بداد، و خداوند بازگرفت؛ خجسته باد نام او. 0 8 علی عقیلی نسب 1402/6/2 کتاب ایوب: منظومه آلام ایوب و محنتهای او از عهد عتیق قاسم هاشمی نژاد 4.4 7 صفحۀ 43 روا باشد نیکی از دست خدا چشیدن و ناروا است بدی دیدن؟ 0 5 علی شهرستانی 1403/3/6 کتاب ایوب: منظومه آلام ایوب و محنتهای او از عهد عتیق قاسم هاشمی نژاد 4.4 7 صفحۀ 27 خواننده ایرانی درک بهتری به سرنوشت ایوب دارد. چیزی از این داستانِ پُر آب چشم، چیزی از این همه که بر سر ایوب آمده است، او نیز احساس کرده و به تجربهای مستقیم دریافته. از کشت و کشتار گرفته تا درد و فراق، از فروپاشی آشیانها گرفته تا مرگ عزیزان، از فقر و تهیدستی تا کشیدن بار سنگین تکفیر و طرد نزدیکان... 1 13 علی عقیلی نسب 1402/6/7 کتاب ایوب: منظومه آلام ایوب و محنتهای او از عهد عتیق قاسم هاشمی نژاد 4.4 7 صفحۀ 189 محمد هیصم رحمهالله گفتی: در منعمان دنیا چندِ سلیمان نبود و در ممتحنان دنیا چند ایوب نبود. سلیمان در آن نعمت خدای را عزَّ و جلَّ شکر کرد نیکو، و ایوب در آن محنت صبر کرد نیکو. خدای عزَّ و جلَّ هر دو را با یاد خلق داد و هر دو را ((نِعمَ العَبدُ)) خواند تا جهانیان بدانند که بنده نیک آن بود که در نعمت خدای را شکر کند و شاکر بود و در محنت صابر بود. 1 16 علی عقیلی نسب 1402/6/3 کتاب ایوب: منظومه آلام ایوب و محنتهای او از عهد عتیق قاسم هاشمی نژاد 4.4 7 صفحۀ 58 همی از تو خواهم که پرس و پژوه در روزگاران پیشین کنی، و پی نیاگانشان دریابی: چه ما از دیروزیانیم، چشم و گوش بسته و سرد و گرم ناچشیده، که روزهای ما بر خاک نیست جز سایهای: مگر آنهات بیاموزند، با تو بگویند، و سخن از صمیم دل برآرند. 0 5 علی شهرستانی 1403/3/19 کتاب ایوب: منظومه آلام ایوب و محنتهای او از عهد عتیق قاسم هاشمی نژاد 4.4 7 صفحۀ 168 شکست ابلیس، در کشف تلبیس اوست... 0 1 احمد بابائی 1402/2/4 کتاب ایوب: منظومه آلام ایوب و محنتهای او از عهد عتیق قاسم هاشمی نژاد 4.4 7 صفحۀ 64 جانم بیزار است از حیاتم؛ شِکوه از خویشتن سر کنم بِه؛ در تلخی جان خویش سخن رانم بِه. به خدا شایدم گفت، ملامتم منما؛ باز کن از چه با من به ستیزی؟ تو را میبرازد که ستم روا داری، که دستکار خویش خوار داری، که رای شریران روشن داری؟ ... 0 14 علی شهرستانی 1403/3/15 کتاب ایوب: منظومه آلام ایوب و محنتهای او از عهد عتیق قاسم هاشمی نژاد 4.4 7 صفحۀ 72 گرچه او هلاکم کند، اعتماد من به اوست هنوز... 0 32 علی شهرستانی 1403/3/13 کتاب ایوب: منظومه آلام ایوب و محنتهای او از عهد عتیق قاسم هاشمی نژاد 4.4 7 صفحۀ 46 از چه نور به دردمند داده میشود، و حیات به تلخ جانان؟ که تمنای مرگ میکنند اما در نمیرسد؛ و گود میکاوند از برای آن بیش از هر گنج! 1 16 علی عقیلی نسب 1402/6/1 کتاب ایوب: منظومه آلام ایوب و محنتهای او از عهد عتیق قاسم هاشمی نژاد 4.4 7 صفحۀ 9 چنین گویند که یادکردِ آزادمردان از پسِ ایشان زندگانی دوم باشد اندر دنیا. محمد غزّالی طوسی، نصیحهالملوک، ص ۹۷ 0 25 علی شهرستانی 1403/3/15 کتاب ایوب: منظومه آلام ایوب و محنتهای او از عهد عتیق قاسم هاشمی نژاد 4.4 7 صفحۀ 74 از تو فراخواندن من، از من اجابتکردنِ تو؛ وه که چه مشتاقستی از برای دستکار خویش. از هماکنون گامهای من میشماری و بر گناهانم چه ناشکیبایی... به یقین کوه که فروپاشد هیچ گردد و هدر، و صخره از جای خود دور افتد. آب، سنگها را بفرساید: تو فروشویی چیزها که از غبار زمین برآوردهای؛ و تو امید آدمی را فروپاشی ... 0 1
بریده کتابهای کتاب ایوب: منظومه آلام ایوب و محنتهای او از عهد عتیق علی عقیلی نسب 1402/6/2 کتاب ایوب: منظومه آلام ایوب و محنتهای او از عهد عتیق قاسم هاشمی نژاد 4.4 7 صفحۀ 39 آنگاه ایوب برخاست، و گریبان درید، موی سر باز کرد، و سجده بر خاک زد، زبان به ثنا گشوده، و گفت، برهنه و عور از شکم مادر زادم، و برهنه به سرای دیگر باز همی خواهم گشت: خداوند بداد، و خداوند بازگرفت؛ خجسته باد نام او. 0 8 علی عقیلی نسب 1402/6/2 کتاب ایوب: منظومه آلام ایوب و محنتهای او از عهد عتیق قاسم هاشمی نژاد 4.4 7 صفحۀ 43 روا باشد نیکی از دست خدا چشیدن و ناروا است بدی دیدن؟ 0 5 علی شهرستانی 1403/3/6 کتاب ایوب: منظومه آلام ایوب و محنتهای او از عهد عتیق قاسم هاشمی نژاد 4.4 7 صفحۀ 27 خواننده ایرانی درک بهتری به سرنوشت ایوب دارد. چیزی از این داستانِ پُر آب چشم، چیزی از این همه که بر سر ایوب آمده است، او نیز احساس کرده و به تجربهای مستقیم دریافته. از کشت و کشتار گرفته تا درد و فراق، از فروپاشی آشیانها گرفته تا مرگ عزیزان، از فقر و تهیدستی تا کشیدن بار سنگین تکفیر و طرد نزدیکان... 1 13 علی عقیلی نسب 1402/6/7 کتاب ایوب: منظومه آلام ایوب و محنتهای او از عهد عتیق قاسم هاشمی نژاد 4.4 7 صفحۀ 189 محمد هیصم رحمهالله گفتی: در منعمان دنیا چندِ سلیمان نبود و در ممتحنان دنیا چند ایوب نبود. سلیمان در آن نعمت خدای را عزَّ و جلَّ شکر کرد نیکو، و ایوب در آن محنت صبر کرد نیکو. خدای عزَّ و جلَّ هر دو را با یاد خلق داد و هر دو را ((نِعمَ العَبدُ)) خواند تا جهانیان بدانند که بنده نیک آن بود که در نعمت خدای را شکر کند و شاکر بود و در محنت صابر بود. 1 16 علی عقیلی نسب 1402/6/3 کتاب ایوب: منظومه آلام ایوب و محنتهای او از عهد عتیق قاسم هاشمی نژاد 4.4 7 صفحۀ 58 همی از تو خواهم که پرس و پژوه در روزگاران پیشین کنی، و پی نیاگانشان دریابی: چه ما از دیروزیانیم، چشم و گوش بسته و سرد و گرم ناچشیده، که روزهای ما بر خاک نیست جز سایهای: مگر آنهات بیاموزند، با تو بگویند، و سخن از صمیم دل برآرند. 0 5 علی شهرستانی 1403/3/19 کتاب ایوب: منظومه آلام ایوب و محنتهای او از عهد عتیق قاسم هاشمی نژاد 4.4 7 صفحۀ 168 شکست ابلیس، در کشف تلبیس اوست... 0 1 احمد بابائی 1402/2/4 کتاب ایوب: منظومه آلام ایوب و محنتهای او از عهد عتیق قاسم هاشمی نژاد 4.4 7 صفحۀ 64 جانم بیزار است از حیاتم؛ شِکوه از خویشتن سر کنم بِه؛ در تلخی جان خویش سخن رانم بِه. به خدا شایدم گفت، ملامتم منما؛ باز کن از چه با من به ستیزی؟ تو را میبرازد که ستم روا داری، که دستکار خویش خوار داری، که رای شریران روشن داری؟ ... 0 14 علی شهرستانی 1403/3/15 کتاب ایوب: منظومه آلام ایوب و محنتهای او از عهد عتیق قاسم هاشمی نژاد 4.4 7 صفحۀ 72 گرچه او هلاکم کند، اعتماد من به اوست هنوز... 0 32 علی شهرستانی 1403/3/13 کتاب ایوب: منظومه آلام ایوب و محنتهای او از عهد عتیق قاسم هاشمی نژاد 4.4 7 صفحۀ 46 از چه نور به دردمند داده میشود، و حیات به تلخ جانان؟ که تمنای مرگ میکنند اما در نمیرسد؛ و گود میکاوند از برای آن بیش از هر گنج! 1 16 علی عقیلی نسب 1402/6/1 کتاب ایوب: منظومه آلام ایوب و محنتهای او از عهد عتیق قاسم هاشمی نژاد 4.4 7 صفحۀ 9 چنین گویند که یادکردِ آزادمردان از پسِ ایشان زندگانی دوم باشد اندر دنیا. محمد غزّالی طوسی، نصیحهالملوک، ص ۹۷ 0 25 علی شهرستانی 1403/3/15 کتاب ایوب: منظومه آلام ایوب و محنتهای او از عهد عتیق قاسم هاشمی نژاد 4.4 7 صفحۀ 74 از تو فراخواندن من، از من اجابتکردنِ تو؛ وه که چه مشتاقستی از برای دستکار خویش. از هماکنون گامهای من میشماری و بر گناهانم چه ناشکیبایی... به یقین کوه که فروپاشد هیچ گردد و هدر، و صخره از جای خود دور افتد. آب، سنگها را بفرساید: تو فروشویی چیزها که از غبار زمین برآوردهای؛ و تو امید آدمی را فروپاشی ... 0 1