بریدههای کتاب تولد در سائوپائولو ریحانه معموری 1403/5/13 - 06:59 تولد در سائوپائولو راضیه مکاریان 4.2 23 صفحۀ 43 0 12 نسرین مختاری 1403/8/4 - 21:53 تولد در سائوپائولو راضیه مکاریان 4.2 23 صفحۀ 147 موضوعی که برای سخنرانی در این ده روز آماده کرده بودم، سیره توحیدی امام حسین علیه السلام بود. درست است که آنها شیعه بودند، اما فکر کردم شناخت خدا از تمام موضوعات مهمتر است و همان چیزی که امام حسین علیه السلام و همه پیامبران و ائمه علیهم السلام برای آن کوشیده اند. 0 3 نسرین مختاری 1403/8/4 - 21:51 تولد در سائوپائولو راضیه مکاریان 4.2 23 صفحۀ 88 امام حسین بزرگترین الگوی من است. حد و اندازه علاقه ام به ایشان را نمیتوانم شرح دهم. اگر بشود عشق به یک انسان را توضیح داد، آن دیگر عشق نیست. چون این حس توضیح ندارد. 0 2 نسرین مختاری 1403/8/4 - 21:51 تولد در سائوپائولو راضیه مکاریان 4.2 23 صفحۀ 92 از امام کاظم و نوه شان خواستم روزی نیاید که من فکر کنم خیلی علم بالایی دارم و از همه بیش تر میدانم. که مطمئنم آن روز خدا کسی دیگری را به جای من میآورد. همان طور که من را از برزیل به ایران آورد تا درس بخوانم، یک برزیلی دیگر را میآورد تا درس بخواند و به برزیل برگردد و راهنمای مردم کشورش باشد. دعا کردم این تکبر در من اتفاق نیفتد. در تاریخ افراد زیادی هستند که ابتدا انسانهای عابدی بودند و بد گمراه شدند. از امام خواستم من جز این افراد نباشم. 0 2 nikooharf 1404/5/21 - 00:10 تولد در سائوپائولو راضیه مکاریان 4.2 23 صفحۀ 22 #بریده_کتاب یک روز سر کلاس مدرسه معلم از تک تک دانش آموزان دینشان را پرسید. هر کسی چیزی گفت بیشتر دوستانم مسیحی بودند. نوبت به من رسید. اگر میخواستم راستش را بگویم باید میگفتم آتئیست هستم ولی فکر کردم اگر این را بگویم معلم دلیل این بیخدایی را از من خواهد پرسید و من هم حوصله توضیح دادن و تعریف کردن جزئیات را نداشتم این بود که گفتم مسیحی هستم. نفر بعدی، پسری برزیلی ژاپنی بود. او گفت بودایی هست با مذهب نیچودن دایی شونی برای من که تا به حال چنین اسمی را نشنیده بودم جالب بود. کلاس که تمام شد از او درباره دینش پرسیدم او گفت: "اگر میخواهی بیشتر در مورد این دین بدانی میتوانی در جلسات ما شرکت کنی." من با کمال میل پذیرفتم و از همان هفته در میان بودایی ها حاضر شدم. جلسات هر بار در خانه یکی از اعضا برگزار میشد. آنها خدا را نمی پرستیدند بودا را هم نمی پرستیدند، تنها بودا را به عنوان یک انسان خوب قبول داشتند و اعتقاد داشتند باید او را الگوی خود قرار بدهند و مثل او زندگی کنند. در مورد آفرینش جهان هم به بیگ بنگ اعتقاد داشتند. در همه خانه هایی که می رفتم یک جعبه به دیوار زده شده بود. داخل آن یک کاغذ وجود داشت که روی کاغذ با خط ژاپنی نوشته شده بود: "نانیا هارنگکیا". افراد ساعتهای طولانی مقابل جعبه مینشستند و این عبارت را تکرار میکردند. بعضی پنج، شش یا چهارده ساعت رو به جعبه میگفتند نانیا ها رنگکیا. من هم دائم این جمله را تکرار میکردم این قدر این ورد را به زبان آوردم که فکر میکنم تا آخر عمر فراموش نخواهم کرد. جالب این جاست که نه تنها من بلکه بقیه هم معنی اش را نمیدانستند فقط میگفتند درباره انرژی است که در عالم وجود دارد! همان انرژی ای که باعث شد بیگ بنگ به وجود بیاید و تکرار این جمله باعث میشود مشکلات زندگی ما بر طرف شود. #تولد_در_سائوپائولو ص۲۲ خاطرات کامیلا سلستینو 0 0 مغربی 1402/5/1 - 19:04 تولد در سائوپائولو راضیه مکاریان 4.2 23 صفحۀ 1 0 2 نسرین مختاری 1403/8/4 - 21:52 تولد در سائوپائولو راضیه مکاریان 4.2 23 صفحۀ 104 او درباره حجاب از من پرسید و من با کمال میل و علاقه برایش توضیح دادم و گفتم:" حجاب مختص مسلمانان نیست. حضرت مریم سلام الله علیها در تمام تندیسها و نقاشیهایی که از ایشان مانده، با حجاب است. من تا به حال ایشان را بیحجاب ندیده ام. شما دیدهاید؟" او هم اعتراف کرد که ندیده است. بعد هم اضافه کردم:" پس حجاب به قبل از اسلام برمیگردد." 0 2 سید :) 1402/8/14 - 16:15 تولد در سائوپائولو راضیه مکاریان 4.2 23 صفحۀ 88 0 8 نسرین مختاری 1403/8/4 - 21:53 تولد در سائوپائولو راضیه مکاریان 4.2 23 صفحۀ 125 ما همیشه اختلافاتمان را با حرف زدن حل کرده و میکنیم. حرف زدن مثل آب روی آتش است. بیان دلایل و منظور رفتاری که داشته ایم یا حرفی که زدیم باعث میشود، درک درستی از یکدیگر به دست آوریم. همانطور که در قرآن آمده زن و مرد برای یکدیگر مثل لباس هستند. عیبهای هم را میپوشانند و باعث پیشرفت یکدیگر میشوند. ما این مدت در سختیها، چه مالی چه رفتاری، از هم حمایت کردهایم. 0 2
بریدههای کتاب تولد در سائوپائولو ریحانه معموری 1403/5/13 - 06:59 تولد در سائوپائولو راضیه مکاریان 4.2 23 صفحۀ 43 0 12 نسرین مختاری 1403/8/4 - 21:53 تولد در سائوپائولو راضیه مکاریان 4.2 23 صفحۀ 147 موضوعی که برای سخنرانی در این ده روز آماده کرده بودم، سیره توحیدی امام حسین علیه السلام بود. درست است که آنها شیعه بودند، اما فکر کردم شناخت خدا از تمام موضوعات مهمتر است و همان چیزی که امام حسین علیه السلام و همه پیامبران و ائمه علیهم السلام برای آن کوشیده اند. 0 3 نسرین مختاری 1403/8/4 - 21:51 تولد در سائوپائولو راضیه مکاریان 4.2 23 صفحۀ 88 امام حسین بزرگترین الگوی من است. حد و اندازه علاقه ام به ایشان را نمیتوانم شرح دهم. اگر بشود عشق به یک انسان را توضیح داد، آن دیگر عشق نیست. چون این حس توضیح ندارد. 0 2 نسرین مختاری 1403/8/4 - 21:51 تولد در سائوپائولو راضیه مکاریان 4.2 23 صفحۀ 92 از امام کاظم و نوه شان خواستم روزی نیاید که من فکر کنم خیلی علم بالایی دارم و از همه بیش تر میدانم. که مطمئنم آن روز خدا کسی دیگری را به جای من میآورد. همان طور که من را از برزیل به ایران آورد تا درس بخوانم، یک برزیلی دیگر را میآورد تا درس بخواند و به برزیل برگردد و راهنمای مردم کشورش باشد. دعا کردم این تکبر در من اتفاق نیفتد. در تاریخ افراد زیادی هستند که ابتدا انسانهای عابدی بودند و بد گمراه شدند. از امام خواستم من جز این افراد نباشم. 0 2 nikooharf 1404/5/21 - 00:10 تولد در سائوپائولو راضیه مکاریان 4.2 23 صفحۀ 22 #بریده_کتاب یک روز سر کلاس مدرسه معلم از تک تک دانش آموزان دینشان را پرسید. هر کسی چیزی گفت بیشتر دوستانم مسیحی بودند. نوبت به من رسید. اگر میخواستم راستش را بگویم باید میگفتم آتئیست هستم ولی فکر کردم اگر این را بگویم معلم دلیل این بیخدایی را از من خواهد پرسید و من هم حوصله توضیح دادن و تعریف کردن جزئیات را نداشتم این بود که گفتم مسیحی هستم. نفر بعدی، پسری برزیلی ژاپنی بود. او گفت بودایی هست با مذهب نیچودن دایی شونی برای من که تا به حال چنین اسمی را نشنیده بودم جالب بود. کلاس که تمام شد از او درباره دینش پرسیدم او گفت: "اگر میخواهی بیشتر در مورد این دین بدانی میتوانی در جلسات ما شرکت کنی." من با کمال میل پذیرفتم و از همان هفته در میان بودایی ها حاضر شدم. جلسات هر بار در خانه یکی از اعضا برگزار میشد. آنها خدا را نمی پرستیدند بودا را هم نمی پرستیدند، تنها بودا را به عنوان یک انسان خوب قبول داشتند و اعتقاد داشتند باید او را الگوی خود قرار بدهند و مثل او زندگی کنند. در مورد آفرینش جهان هم به بیگ بنگ اعتقاد داشتند. در همه خانه هایی که می رفتم یک جعبه به دیوار زده شده بود. داخل آن یک کاغذ وجود داشت که روی کاغذ با خط ژاپنی نوشته شده بود: "نانیا هارنگکیا". افراد ساعتهای طولانی مقابل جعبه مینشستند و این عبارت را تکرار میکردند. بعضی پنج، شش یا چهارده ساعت رو به جعبه میگفتند نانیا ها رنگکیا. من هم دائم این جمله را تکرار میکردم این قدر این ورد را به زبان آوردم که فکر میکنم تا آخر عمر فراموش نخواهم کرد. جالب این جاست که نه تنها من بلکه بقیه هم معنی اش را نمیدانستند فقط میگفتند درباره انرژی است که در عالم وجود دارد! همان انرژی ای که باعث شد بیگ بنگ به وجود بیاید و تکرار این جمله باعث میشود مشکلات زندگی ما بر طرف شود. #تولد_در_سائوپائولو ص۲۲ خاطرات کامیلا سلستینو 0 0 مغربی 1402/5/1 - 19:04 تولد در سائوپائولو راضیه مکاریان 4.2 23 صفحۀ 1 0 2 نسرین مختاری 1403/8/4 - 21:52 تولد در سائوپائولو راضیه مکاریان 4.2 23 صفحۀ 104 او درباره حجاب از من پرسید و من با کمال میل و علاقه برایش توضیح دادم و گفتم:" حجاب مختص مسلمانان نیست. حضرت مریم سلام الله علیها در تمام تندیسها و نقاشیهایی که از ایشان مانده، با حجاب است. من تا به حال ایشان را بیحجاب ندیده ام. شما دیدهاید؟" او هم اعتراف کرد که ندیده است. بعد هم اضافه کردم:" پس حجاب به قبل از اسلام برمیگردد." 0 2 سید :) 1402/8/14 - 16:15 تولد در سائوپائولو راضیه مکاریان 4.2 23 صفحۀ 88 0 8 نسرین مختاری 1403/8/4 - 21:53 تولد در سائوپائولو راضیه مکاریان 4.2 23 صفحۀ 125 ما همیشه اختلافاتمان را با حرف زدن حل کرده و میکنیم. حرف زدن مثل آب روی آتش است. بیان دلایل و منظور رفتاری که داشته ایم یا حرفی که زدیم باعث میشود، درک درستی از یکدیگر به دست آوریم. همانطور که در قرآن آمده زن و مرد برای یکدیگر مثل لباس هستند. عیبهای هم را میپوشانند و باعث پیشرفت یکدیگر میشوند. ما این مدت در سختیها، چه مالی چه رفتاری، از هم حمایت کردهایم. 0 2