بریدههای کتاب دختری با هزاران زخم سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 336 به جلو حرکت کن. ناامید نشو. از اینکه همه فکر میکنند زندگی کردن این قدر اسان است خسته شدم. چون این طور نیست. به هیچ وجه. 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 40 گاهی ساکت بود وگاهی بیش از حد می خندید، خنده ای عجیب و غریب که انگار از درون او را خُرد می کرد تا زمانی که دیگر خنده نبود، بلکه گریه بود و اشک هایی که از صورت من جاری می شدند. 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 479 این روی زندگی همیشه مملو از نور خورشید و گل های رز نیست و گاهی تاریکی آن بیش از حد سیاه می شود، اما مملو از کسانی است که درد شمارا می فهمند و آنقدری شادی به وجودتان تزریق می کنند که لبه های تیز زندگی را نرم کنند و کمکتان کنند یک روز دیگر هم دوام بیاورید. 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 391 از خودم خسته و عصبانی هستم. برای اینکه اجازه دادم هر روز کوچک تر از قبل شوم به این امید که او بیشتر به من توجه کند. اما اگر مدام کوچک تر شوی چطور کسی متوجه تو خواهد شد؟ 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 157 گاهی اوقات نمی توان نیت ادم ها را فهمید. 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 60 من دوست دارم آن دختری پیشم باشد که نمی توانم داشته باشم، همان که هرگز باز نخواهد گشت..:) 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 228 کاسپر هیچ وقت نگفته بود اگر مشخص شود کسی که قبلا دوست داشتم، کسی که دوست داشتنش خوب است، کسی که به دردم می خورد، کسی که من را درک می کند، هرگز احساسی که من به او دارم را به من نداشته باشد، چه کار باید بکنم.. 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 345 می گویم چیزی را از دست دادم. چیزهایی رو از دست دادم. دارم همه چیز رو از دست می دم. خسته ام. 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 441 گاهی اوقات با دیگران که هستی تبدیل به چیز دیگری می شی. انگار که بهت دیکته شده باشه، به جای اینکه خودت اون رو انتخاب کرده باشی. 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 375 آدم ها راز های زیادی دارند. هیچ وقت آن طور که به نظر می رسند، نیستند. 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 474 اما وقتی کارد به استخوان می رسد / من هم مثل بقیه پوچ هستم. 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 374 مرگ خیلی برای ما اهمیت نداره. وقتی از دنیا رفتی، دیگه کار تمومه. 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 430 خیلی خسته هستم؛ خسته از تلاش کردن. 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 139 هبچ وقت نمی دانی با چه ادمی طرف هستی. 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 119 هرچه جلوتر می روم، بیشتر خودم را گم می کنم. دارم از دست می روم.. 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 88 شما نمی دانید چه احساسی دارد که هر روز، هر روز آن قدر تنها باشید که احساس کنید چاله ی سیاهی که در وجودتان است دارد شمارا می بلعد.. 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 427 <<گاهی اوقات هیچ کاری نکردن خودش میتونه یک کار باشه، اما خب با سرعت کمتر. چارلی، خیلی مهمه که انسان گاهی اوقات فقط حضور داشته باشه.>> 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 88 او تنها شانس زندگی من بود.. 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 478 اسیب رساندن به خود برای جلب توجه نیست. به این معنا نیست که شما قصد خودکشی دارید. به این معناست که سعی دارید از هچل خطرناکی که ذهن و قلبتان در ان افتاده است، خارج شوید و این راهکاری برای مقابله است. 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 329 آدم ها بخشی از وجود تو یعنی ظاهرت را می بینند اما یک وجه درونی هم داری و از آن هم نهفته تر یک وجه اسیب دیده در وجود ماست؛ موجودی برهنه و خاموش که به نور عادت ندارد. 0 0
بریدههای کتاب دختری با هزاران زخم سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 336 به جلو حرکت کن. ناامید نشو. از اینکه همه فکر میکنند زندگی کردن این قدر اسان است خسته شدم. چون این طور نیست. به هیچ وجه. 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 40 گاهی ساکت بود وگاهی بیش از حد می خندید، خنده ای عجیب و غریب که انگار از درون او را خُرد می کرد تا زمانی که دیگر خنده نبود، بلکه گریه بود و اشک هایی که از صورت من جاری می شدند. 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 479 این روی زندگی همیشه مملو از نور خورشید و گل های رز نیست و گاهی تاریکی آن بیش از حد سیاه می شود، اما مملو از کسانی است که درد شمارا می فهمند و آنقدری شادی به وجودتان تزریق می کنند که لبه های تیز زندگی را نرم کنند و کمکتان کنند یک روز دیگر هم دوام بیاورید. 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 391 از خودم خسته و عصبانی هستم. برای اینکه اجازه دادم هر روز کوچک تر از قبل شوم به این امید که او بیشتر به من توجه کند. اما اگر مدام کوچک تر شوی چطور کسی متوجه تو خواهد شد؟ 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 157 گاهی اوقات نمی توان نیت ادم ها را فهمید. 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 60 من دوست دارم آن دختری پیشم باشد که نمی توانم داشته باشم، همان که هرگز باز نخواهد گشت..:) 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 228 کاسپر هیچ وقت نگفته بود اگر مشخص شود کسی که قبلا دوست داشتم، کسی که دوست داشتنش خوب است، کسی که به دردم می خورد، کسی که من را درک می کند، هرگز احساسی که من به او دارم را به من نداشته باشد، چه کار باید بکنم.. 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 345 می گویم چیزی را از دست دادم. چیزهایی رو از دست دادم. دارم همه چیز رو از دست می دم. خسته ام. 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 441 گاهی اوقات با دیگران که هستی تبدیل به چیز دیگری می شی. انگار که بهت دیکته شده باشه، به جای اینکه خودت اون رو انتخاب کرده باشی. 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 375 آدم ها راز های زیادی دارند. هیچ وقت آن طور که به نظر می رسند، نیستند. 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 474 اما وقتی کارد به استخوان می رسد / من هم مثل بقیه پوچ هستم. 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 374 مرگ خیلی برای ما اهمیت نداره. وقتی از دنیا رفتی، دیگه کار تمومه. 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 430 خیلی خسته هستم؛ خسته از تلاش کردن. 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 139 هبچ وقت نمی دانی با چه ادمی طرف هستی. 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 119 هرچه جلوتر می روم، بیشتر خودم را گم می کنم. دارم از دست می روم.. 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 88 شما نمی دانید چه احساسی دارد که هر روز، هر روز آن قدر تنها باشید که احساس کنید چاله ی سیاهی که در وجودتان است دارد شمارا می بلعد.. 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 427 <<گاهی اوقات هیچ کاری نکردن خودش میتونه یک کار باشه، اما خب با سرعت کمتر. چارلی، خیلی مهمه که انسان گاهی اوقات فقط حضور داشته باشه.>> 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 88 او تنها شانس زندگی من بود.. 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 478 اسیب رساندن به خود برای جلب توجه نیست. به این معنا نیست که شما قصد خودکشی دارید. به این معناست که سعی دارید از هچل خطرناکی که ذهن و قلبتان در ان افتاده است، خارج شوید و این راهکاری برای مقابله است. 0 0 سِـتی؛ 1404/1/3 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.5 1 صفحۀ 329 آدم ها بخشی از وجود تو یعنی ظاهرت را می بینند اما یک وجه درونی هم داری و از آن هم نهفته تر یک وجه اسیب دیده در وجود ماست؛ موجودی برهنه و خاموش که به نور عادت ندارد. 0 0