بریده‌های کتاب هیچ چیز جای کتاب را نمی گیرد: اعترافات یک خوره کتاب

سی.اس لوئیس نوشته: دوستی...لحظه ای آغاز می شود که یک نفر به دیگری بگوید:(چی؟توهم؟ فکر میکردم فقط من اینطورم.) و وقتی این اتفاق بیفتد، یک دوست پیدا کرده اید و این می شود نقطه آغاز یک باشگاه کتابخوانی عالی.

اینکه کتابخانه‌ای در محله‌تان باشد با این که در حیاط پشتی خانه‌ی خودتان باشد فرق دارد. اولی فوق‌العاده است و دومی رویای به حقیقت‌پیوسته‌ی عشق کتاب‌ها.

منِ کتابخوان یک طرفم و قرن‌ها اثر ادبی یک طرف که باید خوانده شوند و هر هفته هم به تعدادشان افزوده می شود.

می‌توانم به شما بگویم چرا کتاب‌ها را مثل اکسیژن تنفس می‌کنم؛ بابت این یکبار زندگی شکرگزارم اما ترجیح می‌دهم هزاربار زندگی کنم و کتاب‌های محبوبم به من اجازه می‌دهند چیزهایی را لابه‌لای صفحاتشان تجربه کنم که فراتر از زندگی واقعی است.

از بیرون پیتزا سفارش دادند تا به جای شام درست کردن کتابشان را تمام کنند. برای شام غلات صبحانه خوردند تا کتابشان را تمام کنند.یادشان رفت شام بخورند چون داشتند کتابشان را تمام میکردند.