بریده کتابهای هیاهوی زمان زینب صادقپور 1402/3/14 هیاهوی زمان جولیان بارنز 3.6 11 صفحۀ 77 امریکاییها، برخلاف پروپاگاندای خودشان، ذاتاً بسیار منفعلند، زیرا همهچیز، از اندیشه تا غذا، برایشان پیشاپیش فرآوری میشود. حتی گاوهای امریکایی، که بیحرکت در مزارع ایستادهاند، شبیه آگهی کنسروهای شیرعسلی هستند. 0 3 فاطمه 1403/8/22 هیاهوی زمان جولیان بارنز 3.6 11 صفحۀ 83 0 0 هیوا 1403/2/28 هیاهوی زمان جولیان بارنز 3.6 11 صفحۀ 55 هروقت دلت خواست عیب کسی رو بگیری، یادت باشه که تو این دنیا، همۀ مردم مزایای تو رو نداشتهن. 0 0 زینب صادقپور 1402/3/14 هیاهوی زمان جولیان بارنز 3.6 11 صفحۀ 117 اینها تصور میکردند سازوکار قدرت را میدانند و از تو میخواستند با آن بجنگی، همانطور که خودشان باور داشتند اگر جای تو بودند، میجنگیدند. به عبارت دیگر، آنها خواستار خون تو بودند. شهید میخواستند تا با آن شرارت رژیم را ثابت کنند. اما قرار بود تو شهید شوی نه آنها. و برای اثبات اینکه رژیم حقیقتاً تبهکار و هیولاوار و گوشتخوار است، چند شهید لازم بود؟ بیشتر، هرچه بیشتر. 0 4 زینب صادقپور 1402/3/20 هیاهوی زمان جولیان بارنز 3.6 11 صفحۀ 167 شاید این یکی از تراژدیهایی بود که زندگی برای ما رقم میزند: سرنوشت ما این است که در پیری بدل به همان چیزی شویم که در جوانی بیش از همه از آن نفرت داشتهایم. 0 20 زینب صادقپور 1402/3/20 هیاهوی زمان جولیان بارنز 3.6 11 صفحۀ 160 « نمیتوانست با خودش کنار بیاید.» این فقط یک جمله بود، ولی جملهای دقیق. زیر فشار قدرت، خویشتن آدمی ترک برمیدارد و دوپاره میشود: پارهی بزدل در جلوت و پارهی قهرمان در خلوت، یا بالعکس. البته شکل معمولتری هم دارد: دو پارهی بزدل، در خلوت و جلوت. انسانی که با تبر دوپارهاش کردهاند؛ ولی نه، قضیه به این سادگیها نبود. بهتر است بگوییم: انسانی که خرد و خاکشیرش کردهاند و او بیهوده میکوشد به یاد بیاورد که چگونه این خردهها_خود او_ زمانی کل منسجمی را تشکیل میدادهاند. 0 1
بریده کتابهای هیاهوی زمان زینب صادقپور 1402/3/14 هیاهوی زمان جولیان بارنز 3.6 11 صفحۀ 77 امریکاییها، برخلاف پروپاگاندای خودشان، ذاتاً بسیار منفعلند، زیرا همهچیز، از اندیشه تا غذا، برایشان پیشاپیش فرآوری میشود. حتی گاوهای امریکایی، که بیحرکت در مزارع ایستادهاند، شبیه آگهی کنسروهای شیرعسلی هستند. 0 3 فاطمه 1403/8/22 هیاهوی زمان جولیان بارنز 3.6 11 صفحۀ 83 0 0 هیوا 1403/2/28 هیاهوی زمان جولیان بارنز 3.6 11 صفحۀ 55 هروقت دلت خواست عیب کسی رو بگیری، یادت باشه که تو این دنیا، همۀ مردم مزایای تو رو نداشتهن. 0 0 زینب صادقپور 1402/3/14 هیاهوی زمان جولیان بارنز 3.6 11 صفحۀ 117 اینها تصور میکردند سازوکار قدرت را میدانند و از تو میخواستند با آن بجنگی، همانطور که خودشان باور داشتند اگر جای تو بودند، میجنگیدند. به عبارت دیگر، آنها خواستار خون تو بودند. شهید میخواستند تا با آن شرارت رژیم را ثابت کنند. اما قرار بود تو شهید شوی نه آنها. و برای اثبات اینکه رژیم حقیقتاً تبهکار و هیولاوار و گوشتخوار است، چند شهید لازم بود؟ بیشتر، هرچه بیشتر. 0 4 زینب صادقپور 1402/3/20 هیاهوی زمان جولیان بارنز 3.6 11 صفحۀ 167 شاید این یکی از تراژدیهایی بود که زندگی برای ما رقم میزند: سرنوشت ما این است که در پیری بدل به همان چیزی شویم که در جوانی بیش از همه از آن نفرت داشتهایم. 0 20 زینب صادقپور 1402/3/20 هیاهوی زمان جولیان بارنز 3.6 11 صفحۀ 160 « نمیتوانست با خودش کنار بیاید.» این فقط یک جمله بود، ولی جملهای دقیق. زیر فشار قدرت، خویشتن آدمی ترک برمیدارد و دوپاره میشود: پارهی بزدل در جلوت و پارهی قهرمان در خلوت، یا بالعکس. البته شکل معمولتری هم دارد: دو پارهی بزدل، در خلوت و جلوت. انسانی که با تبر دوپارهاش کردهاند؛ ولی نه، قضیه به این سادگیها نبود. بهتر است بگوییم: انسانی که خرد و خاکشیرش کردهاند و او بیهوده میکوشد به یاد بیاورد که چگونه این خردهها_خود او_ زمانی کل منسجمی را تشکیل میدادهاند. 0 1